نبرد گوگمل

تعریف

Donald L. Wasson
توسط ، ترجمه شده توسط Arash Taheri
منتشر شده در 27 February 2012
در زبان های دیگر موجود است: انگلیسی, فرانسوی, اسپانيايي
چاپ مقاله
Alexander the Great in Combat (by Warner Brothers, Copyright, fair use)
اسکندر کبیر در نبرد
Warner Brothers (Copyright, fair use)

نبرد گوگمل ( واقع شده در اول اکتبر ۳۳۱ ق. م ، همچنین موسوم به نبرد آربلا ) آخرین رویارویی اسکندر کبیر مقدونی و داریوش سوم پادشاه ایران بود. پس از این پیروزی ، اسکندر ، بدون تردید ، شاه کل آسیا شد. گوگمل ( به معنای خانه شتر ) دهکده ای واقع در کرانه های رودخانه بومودوس بود. ناحیه ای که این نبرد در آن رخ داد به نظر می رسد که تل گومل ( در زبان عبری به معنای کوه شتران ) در شمال عراق بوده است.

لشکرکشی اسکندر

پس از به قتل رسیدن پدر خود ، فیلیپ دوم ، در سال ۳۳۶ ق.م ، اسکندر و لشکریانش سرزمین خود مقدونیه را برای آخرین بار ترک کردند و به قصد فتح کل ایران رهسپار آن سرزمین شدند. پس از عبور از تنگه داردانل ، اسکندر به سوی شمال عزیمت کرد جایی که در نبرد گرانیک با لشکریان ایران تحت فرماندهی ممنون مزدور یونانی مصاف داده و آنان را شکست داد. همچون رویارویی های آتی با اسکندر ، داریوش و فرماندهانش پیوسته توانایی های اسکندر جوان را دست کم می گرفتند. اسکندر در نظر بسیاری ، حتی برخی افراد در یونان ، به عنوان یک جوان نودولت محسوب می شد.

داریوش نیمی از قلمروی خود را به اسکندر پیشنهاد داد ؛ بهر حال ، اسکندر به سادگی با گفتن این جمله که وجود دو خورشید در آسمان امکان پذیر نیست این پیشنهاد را رد کرد.

اسکندر از رودخانه گرانیک در امتداد کرانه آسیای صغیر به سمت جنوب و به سوی هالیکارناس حرکت کرد جایی که او برای دومین بار ممنون را شکست داد. در نهایت ، پس از به انتظار نشستن به مدت یک سال ، اسکندر و نیروهایش در نوامبر ۳۳۳ ق.م در ایسوس به مصاف داریوش رفتند ، جایی که ، دوباره ، ایرانیان متحمل شکست شدند. نکته شرم آور برای داریوش این بود که اسکندر خانواده او را به اسارت خود در آورد - مادر ، همسر ، و دختران داریوش به اسارت اسکندر در آمدند. داریوش که تمایل داشت از نبردهای بیشتر با اسکندر اجتناب کند ( و امید داشت که اسکندر خانواده اش را به او بازگرداند ) ، به اسکندر پیشنهاد داد که حاضر است نیمی از قلمرو خود را به او واگذار کند و حتی دخترش را به عقد ازدواج او در بیاورد ؛ بهرحال ، اسکندر با این پیشنهاد مخالفت کرد با گفتن این جمله که در آسمان دو خورشید نمی تواند وجود داشته باشد - چرا که این کار نظم دنیا را بر هم می زند. اسکندر همچنین پادشاه ایران را دعوت به مبارزه کرد و از او خواست یک بار دیگر در میدان جنگ شرکت کند.

اسکندر از ایسوس در امتداد ساحل مدیترانه به حرکت پرداخت ، شهر جزیره ای صور را پس از محاصره ای هفت ماهه به تسخیر خویش در آورد. در حین حرکت به سمت جنوب ، از او در اورشلیم و مصر استقبالی شایان به عمل آمد ، چرا که مردمان آن مناطق خشم و غضب سپاه ایران و رنج سرکوب مذهبی آنان را تحمل کرده بودند. پس از ایجاد طرح هایی برای ساخت شهر اسکندریه در آینده و دیدار از معبد مصریان در شهر سیوا ، اسکندر برای نبرد بعدی خود با داریوش آماده شد.

تدارک جنگ

اسکندر قصد داشت تا مستقیم به سمت بابل برود ولی زمانی که از حضور داریوش در گوگمل اطمینان حاصل کرد ، به سمت شمال روی آورد تا در آنجا به انتظار شاه ایران بماند. او دریافته بود که پیروزی در گوگمل به معنای فتح کل ایران است - بابل ، تخت جمشید ، و شوش از آن او خواهد شد.

داریوش ، بهر حال ، از اشتباهات خود در نبرد ایسوس درس گرفته بود و به دقت منطقه گوگمل را به عنوان آوردگاه برای نبرد بعدی و به باور خود آخرین نبرد علیه اسکندر انتخاب کرده بود. این بار سپاهیان او کاملا متفاوت بودند ، از تمامی قسمت های شاهنشاهی ایران افرادی گرد هم آمده بودند ، حتی مزدوران هندی - حدس و گمان ها در مورد تعداد لشکریان او از ۵۰۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰۰ و تقریبا تا یک میلیون متغیر است. در کنار ۱۵ فیل ( که هرگز در جنگ از آنها استفاده نشد )، او دارای ۲۰۰ ارابه مجهز به داس بود. او در این جنگ شمشیر ها و نیزه های بلندتری را به همراه سواره نظامی پر تعداد تر به همراه آورده بود : زمین گوگمل اهمیت خاصی داشت ؛ این زمین عریض تر بود و به همین خاطر داریوش می توانست از ارابه های خود در آنجا به خوبی استفاده کند و سواره نظام خود را به شکل موثر تری تعبیه کند، امری که در ایسوس نا ممکن بود. او دستور داده بود تا زمین گوگمل مسطح شود ، و همچنین امر کرد تا برای اخلال در پیشروی نیروهای اسکندر موانع و تله هایی در آنجا قرار داده شود. نزد داریوش ارتش پر تعداد او و زمینی که برای نبرد انتخاب شده بود دارای مزیتی ویژه بود.

اسکندر اردوگاه خود را چندین مایل دورتر از داریوش قرار داده بود ؛ لشکریان او ( حدودا ۴۰۰۰۰ نفر ) تنها سلاح های خود را در این نبرد به همراه دلشتند ، نه چیزی دیگر. پس از گرد هم آوردن گروه کوچکی از پیشاهنگان ، اسکندر بر فراز تپه ای نگاهی به پایین انداخت ، بدون آنکه داریوش متوجه شود ، از آمادگی شاه ایران برای نبرد مطلع شد .خوشبختانه ، زمانی که اسکندر با پیشاهنگان خود مشغول دید زنی بود ، او متوجه پیشروی گروهی شد که به وسیله داریوش فرستاده شده بودند. در حالیکه برخی افراد گروه موفق شدند بگریزند ، چندین تن از آنان به اسارت مقدونیان در آمدند و بیشتر به میل خود از تعداد سپاهیان داریوش و وجود تله ها و موانع در میدان جنگ اطلاعاتی را در اختیار آنان قرار دادند.

شب قبل از نبرد اسکندر با فرماندهان خود شورایی را تشکیل داد ؛ پارمنیون ، فرمانده جناح چپ سپاه اسکندر پیشنهاد کرد که به واسطه کثرت سپاهیان داریوش حمله در شب هنگام مناسب تر است ؛ بهر حال ، اسکندر با این تصمیم موافقت نکرد. آریان مورخ در مورد این اپیزود در کتاب خود تاریخ اسکندر می گوید :

گفته شده که پارمنیون به خیمه اسکندر آمد و او را تشویق کرد تا شبانه بر ایرانیان حمله کند ، با ذکر این نکته که در حالیکه ایرانیان نا آماده اند و سراسیمه به نظر می رسند بر آنان بتازد ... اما پاسخی که اسکندر به او داد این بود که با این کار ما پیروزی را دزدیده ایم...

بعدها ، زمانی که اسکندر مردان تحت امر خود را مخاطب ساخته بود ، و از نبرد پیش رو برای آنان سخن می گفت ، به مقدونیان خرافه پرست اطمینان داد که خسوفی که پیشتر واقع شده نشانه ای از پیروزی آنان در آن نبرد بود.

نبرد

در روز نبرد ، گفته شده که اسکندر بیش از حد معمول خوابید . همچون سابق ، او اطمینان حاصل کرد که لشکریانش به خوبی تغذیه شده باشند و به اندازه کافی استراحت کنند. از سوی دیگر ، سپاهیان داریوش از ترس حمله شبانه به آنان در تمام طول شب بیدار ماندند. زمانی که اسکندر به سوی آوردگاه و ایرانیان نگریست ، تک تک سربازان خود را به اسم صدا زد ، از دلاوری های آنان در نبردهای پیشین سخن گفت و از آنان خواست دوباره برای مقدونیه مبارزه کنند. در حالیکه او مشغول صحبت بود عقابی ( حیوان محبوب زئوس ) از بالای سر او پرواز کرد و به سوی داریوش رفت . نزد اسکندر، این خود نشانه ای دیگر از پیروزی بود.

Map of the Battle of Gaugamela - Setup
نقشه نبرد گوگمل
US Military Academy (Public Domain)

همچون نبردهای دیگر ، اسکندر و سواره نظام زبده اش در جناح راست مستقر شدند در حالیکه پارمنیون ، همچون گذشته ، فرماندهی جناح چپ را بر عهده داشت. در مرکز فالانکس تعلیم دیده خود مقدونی قرار گرفته بود با تعداد بیشتری پیاده نظام سبک اسلحه و تیر اندازانی در سوی دیگر. اسکندر همچنین دست به عمل غیر معمولی زد :او پیاده نظام را در گوشه و در انتهای جناح راست و چپ سپاه خود قرار داد تا از محاصره شدن به دست ایرانیان ممانعت کنند. او همچنین پیاده نظام اضافی یونان را در پشت مرکز سپاه خود قرار داد.

همزمان با آغاز نبرد ، اسکندر و سواره نظام زبده اش به شکل اریب به سرعت به سمت راست حرکت کردند. به دنبال فرامین داریوش ، ایرانیان ، تحت فرماندهی بسوس ، به سمت چپ گسیل شدند ، تا طرح اسکندر برای دور زدن جناحین سپاه ایران را خنثی کنند. همزمان با حرکت مداوم ایرانیان به سمت چپ و به داخل زمینی که از موانع پاک نشده بود ، شکاف یا ناحیه بازی به وجود آمد . بر اساس گفته های برخی مورخان ، این حرکت اسکندر یک حیله جنگی بود. اسکندر که به وجود آن شکاف پی برده بود ، به سپاهیان خود آرایش مثلثی شکل داد و به سرعت به سمت چپ و به داخل شکاف حرکت کرد ، و به داریوش که از این وضع مبهوت بود حمله کرد.

در حالیکه اسکندر در سمت راست ایرانیان را به مبارزه می طلبید ، داریوش ارابه های مجهز به داس خود را به سوی سپاه مقدونی گسیل کرد ، حرکتی که نتیجه ای داریوش به آن امید داشت فاقد بود. همزمان با پیشروی ارابه های ایرانی ، فالانکس های مقدونی به سادگی صفوف خود را گشودند ، و اجازه دادند تا ارابه های ایرانی وارد صفوف آنان شوند. ایرانیان به سرعت خود را در محاصره پیاده نظام مقدونی یافتند و خیلی زود نبرد تن به تن بین طرفین شکل گرفت. از آن سو در سمت راست ، اسکندر ، که مراقب داریوش بود ، از فرصت به وجود آمده استفاده کرد و نیزه ای را به سمت آن شاه بهت زده پرتاب کرد ( که به فاصله کمی از داریوش بر زمین نشست ). دقیقا همچون نبرد ایسوس ، داریوش دریافت که امیدی به پیروزی نیست و از میدان جنگ گریخت. پلوتارک ، در کتاب خود زندگانی اسکندر ، از فرار داریوش این گونه سخن به میان می آورد :

داریوش که اکنون همه چیز را از دست رفته می دید ، آنانی که رو به روی او بودند پراکنده شده بودند و به سمت او بر می گشتند ، و این که او نمی توانست ارابه خود را جز با مشقت فراوان از آن گرفتاری خلاص کند ، چرا که چرخ های ارابه در هم قفل شده بود و در میان اجساد گیر کرده بود ... شادمان بود از اینکه ارابه و سلاح های خود را رها کند ، و بر طبق برخی گفته ها ، سوار بر مادیانی که از کره اش جدا شده بود ، از معرکه گریخت.

زمانی که ایرانیان در جناح چپ دیدند که شاهشان از میدان نبرد می گریزد ، آنان به سرعت جنگ را واگذار کردند و به سرعت تار و مار شدند.

حذف آگهی ها
آگهی ها

دربارۀ مترجم

Arash Taheri
I am arash taheri. I live in Iran. History, art, literature and philosophy are my field of interests.

دربارۀ نویسنده

Donald L. Wasson
دانلد در کالج لینکلن (نرمال، ایلی‌نوی) تاریخ باستان، قرون وسطا، و آمریکا تدریس می‌کند و همیشه و همواره، از زمانی که با چهرۀ تاریخی اسکندر کبیر آشنا شد، دانشجوی تاریخ بوده و هست. او اشتیاق زیادی دارد دانش خود را به دانشجویانش هم انتقال بدهد.

ارجاع به این مطلب

منبع نویسی به سبک اِی پی اِی

Wasson, D. L. (2012, February 27). نبرد گوگمل [Battle of Gaugamela]. (A. Taheri, مترجم). World History Encyclopedia. برگرفته از https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-10563/

منبع نویسی به سبک شیکاگ

Wasson, Donald L.. "نبرد گوگمل." ترجمه شده توسط Arash Taheri. World History Encyclopedia. تاریخ آخرین تغیی February 27, 2012. https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-10563/.

منبع نویسی به سبک اِم اِل اِی

Wasson, Donald L.. "نبرد گوگمل." ترجمه شده توسط Arash Taheri. World History Encyclopedia. World History Encyclopedia, 27 Feb 2012. پایگاه اینترنتی. 20 Nov 2024.