یونان باستان

تعریف

Joshua J. Mark
توسط ، ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh
منتشر شده در 13 November 2013
در زبان های دیگر موجود است: انگلیسی, فرانسوی, اندونزیایی, روسی, اسپانيايي, ترکی
چاپ مقاله
The Greek City-states c. 500 BCE (by Simeon Netchev, CC BY-NC-ND)
دولت‌-شهرهای یونانی در حدود 500 پیش از میلاد
Simeon Netchev (CC BY-NC-ND)

یونان کشوری در جنوب شرقی قارۀ اروپا است، به زبان یونانی هِلاس (Hellas) یا اِلادا (Ellada) نامیده می شود، و از یک سرزمین اصلی و چند مجموعه جزیره تشکیل شده است. یونان باستان گاهوارۀ تمدن غربی و خاستگاهِ فلسفه (سقراط، افلاطون و ارسطو)، ادبیات (هومِر و هزیُد)، ریاضیات (فیثاغورث و اقلیدس)، تاریخ (هرُدُت)، نمایش (سوفُکلِس، ائوریپیدِس و آریستوفانِس)، بازی های المپیک، و دموکراسی است. این نظریه که جهان ماده از ذره های اتم تشکیل شده نخستین بار در یونان و در نوشته های دموکریتوس و لئوکیپوس مطرح شد. فرآیند روش تحقیق علمی ابتدا در آثار تالس میلتوسی و پیروان او ظاهر شد. الفبای لاتین از یونان باستان سرچشمه گرفت، که خود در جریان مستعمره سازی فنیقی ها در قرن هشتم با خط و نوشتار آشنا شده بود، و نخستین آثار در زمینۀ فیزیک و مهندسی دستاورد دانشمندان یونانی همچون ارشمیدس بودند که در مستعمرۀ یونانی نشین سیراکوز در سیسیل زندگی می کرد.

سرزمین اصلی یونان در حقیقت شبه جزیرۀ بزرگی است که از سه طرف در محاصرۀ دریای مدیترانه (با دو شاخابۀ دریای یونی در غرب و دریای اژه در شرق) قرار گرفته، و مجموعه جزیره های کیکلادی و دُده کانی (شامل رُدِس)، جزیره های یونی (شامل کُرکیرا)، جزیرۀ کرِت، و شبه جزیرۀ پلوپونِزی در جنوب همگی در حوزۀ مدیترانه یی یونان واقع شده اند.

یونانیان در دریانوردی و دادوستد سرآمد روزگار خود بودند و بسیاری از بناهای شکوهمند دوران باستان به دست آنها ساخته شده است.

جغرافیای یونان تأثیر زیادی روی فرهنگ ساکنان این سرزمین داشت، چون محدودیت منابع طبیعی در خشکی و دسترسی گسترده به آب های آزاد در نهایت موجب شده بود یونانی ها برای گذران زندگی به دریا تکیه کنند. از آنجا که 80 درصد یونان کوهستانی است و در زمین های سنگلاخی آن فقط رودخانه های کوچک جریان دارند، شرایط برای کشاورزی چندان مطلوب به نظر نمی رسید. در نتیجه، ساکنان اولیۀ یونان به مستعمره سازی در جزیره های همسایه رو آوردند و سکونت گاه هایی نیز در امتداد ساحل آناتولی (معروف به آسیای صغیر، ترکیۀ امروز) ساختند. بدین ترتیب، یونانیان در دریانوردی و دادوستد سرآمد روزگار خود شدند و با در اختیار داشتن مقدار زیادی مادۀ خام برای ساخت و ساز بناهای سنگی، و مهارت بالا، بسیاری از شکوهمندترین بناهای دوران باستان را ساختند.

ریشه های هِلاس

از نظر لغت شناسی، کلمۀ هِلاس از نام هِلِن گرفته شده، پسر دئوکالیون و پیرّا، که طبق روایت اُوید در دگردیسی ها تنها بازماندگان «توفان عظیم» بودند. دئوکالیون (پسر پرومتئوس که آتش را برای آدمیان از ایزدان دزدید) همتای نوح در ادیان ابراهیمی و اوتناپیشتیم در اسطوره های بینانهرینی است. دئوکالیون و پیرّا پس از فرو نشستن توفان با پرت کردن سنگ به پشت سر خود انسان های تازه ای به وجود آوردند که اولین آنها هِلِن بود. پس برخلاف تصور رایج، کلمه های هِلاس و اِلادا ربطی به هلن تروآ در حماسۀ ایلیاد هومِر ندارند. البته اُوید اولین کسی نبود که به ارتباط هِلِن با هِلاس اشاره می کرد. توکیدیدِس در کتاب اول تواریخ خود می نویسد:

من خیلی احتمال می دهم خود این نام در آن زمان هنوز به کل این سرزمین اطلاق نمی شده، و در واقع اصلن پیش از روزگار هِلِن، پسر دئوکالیون، وجود خارجی نداشته است؛ قبیله های مختلف، که پِلاسگُسی ها پرجمعیت ترین آنها بودند، هرکدام نام خود را روی مناطق مختلف [یونان] گذاشته بودند. اما وقتی هِلِن و پسرانش در فتیوتیس به قدرت رسیدند و حمایت شهرهای دیگر را نیز جلب کردند، کسانی که با آنان پیمان اتحاد بستند به تدریج و با گذشت زمان هِلِنی نامیده شدند، با این حال مدت خیلی زیادی سپری شد تا این نام در سراسر این سرزمین رایج شود. در این رابطه، هومِر بهترین گواه را به دست می دهد؛ چون او، بااین که مدت ها پس از جنگ تروآ به دنیا آمده بود، هیچ کجا از این نام به طور جمعی استفاده نکرده، بلکه آن را فقط درمورد پیروان آخیلِس که اهل فتیوتیس بودند، یعنی اولین هِلِنی ها، به کار برده است؛ برعکس، هرجا صحبت کل مردم در بین است، هومِر آنها را دانائی ها، یا آرگُسی ها، یا آخایی ها می نامد.

Minoan Bull Leaping
نگارۀ مینوسی پرش از روی ورزا
Mark Cartwright (CC BY-NC-SA)

سرآغاز تاریخ یونان باستان

راحت ترین راه سر درآوردن از تاریخ یونان باستان این است که آن را به دوره های مختلف تقسیم کنیم. منطقه ای که یونان در آن واقع شده از دورۀ پارینه سنگی محل سکونت انسان هایی بود که کشاورزی را نیز آغاز کرده بودند و شواهد وجود آنها در دو غار پترالُنا، یا «غار سنگ های سرخ»، و فرانختی (از قدیمی ترین سکونت گاه های بشر در دنیا) به دست آمده است. عصر نوسنگی (حدود 6000 تا حدود 2900 پیش از میلاد) دوران ایجاد سکونت گاه های دائمی، اهلی کردن حیوانات، و پیشرفتِ کشاورزی بود. یافته های باستان شناسی در شمال یونان (تِسالی، مقدونیه، سِسکلو و جاهای دیگر) از مهاجرت گروهی از مردمان آناتولی خبر می دهند چون تندیس ها و کاسه ها و جام های یافت شده از این منطقه خصوصیت های مشترک بارزی با یافته های همین دوره در آناتولی دارند. بیشتر ساکنان بخش های داخلی یونان در این دوره کشاورز بودند، چون طبیعت شمال یونان محیطی بهتر از بقیۀ جاهای این سرزمین برای کشاورزی فراهم می کرد. آنها در خانه های سنگی یک-اتاقه زندگی می کردند که سقف شان از تیرهای چوبی با پوششی از گِل ساخته شده بود.

مرکز شکوفایی تمدن کیکلادی (حدود 3200 تا 1100 پیش از میلاد) جزیره های دریای اژه (از جمله دِلُس، ناکسُس، و پارُس) بودند که قدیمی ترین شواهد سکونت دائمی انسان در آن منطقه در آنها پیدا شده است. در دوران کیکلادی، خانه ها و معبدها از سنگ تراش خورده ساخته می شدند و زندگی مردم از راه ماهیگیری و دادوستد می گذشت. این دوران معمولن به سه مرحله تقسیم می شود: کیکلادی اولیه، کیکلادی میانی، و کیکلادی پسین که رشد مداوم هنر و معماری در آن بارز است. دو مرحلۀ آخر همپوشانی زیادی با هم دارند و می توان آنها را با تمدن مینُسی (مینویی) تلفیق کرد.

Cycladic Figurine c. 2400 BCE
مجسمه سیکلادی c. 2400 قبل از میلاد
Mary Harrsch (Photographed at the Getty Villa, Malibu) (CC BY-NC-SA)

تمدن مینُسی (2700 تا 1500 پیش از میلاد) در جزیرۀ کرِت شکل گرفت و به سرعت به قدرت دریایی حاکم بر منطقه تبدیل شد. «مینُسی» نامی بود که باستان شناس انگلیسی، سر آرتور اِوِنز، پس از پیدا کردن اَرگ کنوسُس در سال 1900 میلادی و از روی پادشاه باستانی کرِت، مینُس، روی فرهنگ قومیِ و باستانیِ این جزیره گذاشت. اما این که خود آن مردم قوم شان را به چه اسمی می شناختند معلوم نیست. تمدن مینُسی بسیار پررونق بود. در حقیقت به نظر می رسد همۀ تمدن های کیکلادی، از مدت ها پیش از تاریخ گذاری های کنونی و احتمالن خیلی پیش تر از 6000 سال پیش از میلاد پررونق و پویا بوده اند.

مردمان مینُسی نوعی سامانۀ نوشتاری معروف به خطی-نوشت الف را به وجود آوردند (که رمز خواندن آن هنوز کشف نشده) و پیشرفت های زیادی در کشتی سازی، ساختمان سازی، سفالگری، علم و هنر، و تولید جنگ افزار داشتند. تاریخ نویسان باستان (مثل توکیدیدِس) مینُس شاه را نخستین کسی می دانند که یک نیروی دریایی سازمان یافته تشکیل داد و به کمک آن به مستعمره سازی، یا کشورگشایی، در جزیره های کیکلادی پرداخت. شواهد باستان شناختی و زمین شناختی در کرِت حکایت از این دارند که تمدن مینُسی سرانجام به دلیل قطع بی رویۀ درختان برای استفاده از زمین نابود شده، هرچند دیدگاه سنتی می گوید قلمرو آنها عاقبت به دست میکنایی ها افتاده بوده است. فوران آتشفشان جزیرۀ تِرا (سانتورینی کنونی) در زمانی بین سال های 1650 و 1550 پیش از میلاد و تسونامی حاصل از آن نیز از دیگر علت های سقوط تمدن مینُسی عنوان شده است. به واقع هم جزیرۀ کرِت در آن زمان مورد هجوم سیلاب قرار گرفت و شهرها و دهکده هایش ویران شدند. این رویداد را معمولن منبع الهام افلاطون در به وجود آوردن افسانۀ آتلانتیس می دانند که در دو مکالمۀ کریتیاس و تیمائیوس آمده است.

میکنایی ها و ایزدان آنها

تمدن میکِنایی (حدود 1900 تا 1100 پیش از میلاد) را معمولن نقطۀ آغاز فرهنگ یونانی می دانند، هرچند که دانسته های ما دربارۀ میکنایی ها به برداشت هایی که از یافته های باستان شناختی می توان کرد و گزارش هایی که هومِر از جنگ آنها با تروآ در ایلیاد نقل کرده، محدود می شود. مردمان میکنایی (برگرفته از نام شهر میکِنای) صاحبان فرهنگی شناخته می شوند که مهم ترین ویژگی های آن پیشرفت در معماری، پدید آوردن یک سامانۀ نوشتاری معروف به خطی-نوشت ب (شکل اولیۀ الفبای یونانی و برگرفته از خطی-نوشت الف مینُسی)، و سامان دهی، یا پرشکوه تر کردن، آیین های دینی است. میکنایی ها آشکارا زیر تأثیر فرهنگ مینُسی جزیرۀ کرت بودند و مثل آنان ایزدبانوان زمین و ایزدان آسمان را پرستش می کردند، و همین موجودات اساطیری بودند که صدها سال بعد پانتئون یا «مجموعه ایزدان» یونان باستان را تشکیل دادند.

Death Mask of Agamemnon
نقاب مرگ آگاممنون
Xuan Che (CC BY)

اساطیر یونانی نقشۀ کاملی از خلقت عالم، هست و نیست این دنیا، و زندگی انسان ها ترسیم می کرد. بر اساس بخشی از اسطوره های اولیه، در آغاز جهان چیزی نبود جز خائوس (بی سروسامانی) که به شکل اقیانوسی بی پایان مجسم می شد. از دل این خائوس، ایزدبانویی به نام ائورینُمه (= قانونِ گسترده) پدید آمد که آب را از هوا جدا کرد و با اُفیون افعی به رقصِ آفرینش برخاست. تمام موجودات دنیا از همین رقص به وجود آمدند و ائورینُمه «ایزدبانوی بزرگِ مادر» و «آفرینندۀ همه چیز» شمرده شد.

این افسانه تا روزگار هزیُد و هومر (قرن هشتم پیش از میلاد) تغییر کرده و به صورت اسطورۀ آشنای به وجود آمدن تیتان ها، نبرد زئوس با آنها، و تولد ایزدان المپی به سرکردگی زئوس درآمده بود. این تغییر به فاصله گرفتن از دین مادرسالار و حرکت به سمت الگوی پدرسالارانه در دین اشاره دارد. با این حال، در هردو نوع ساختارِ اعتقادیِ مادرسالار و پدرسالار، ایزدان بی پرده و بی ملاحظه مرتب در زندگی آدمیانی که آنها را می پرستیدند دخالت می کردند و حضورشان برای مردمان یونان باستان ملموس و همیشگی بود. تا پیش از آمدن رومی ها، تنها جاده در کل سرزمین یونان که راه روستایی محسوب نمی شد «راه مقدس» بود که از شهر آتن به شهر مقدس الئوسیس، محل پیدایش «مراسم عرفانی الئوسیس» در بزرگداشت دِمِتِر (ایزدبانوی خرمن و حاصلخیزی) و دخترش پرسِفونه، می رفت.

Greater Propylaea of Eleusis
پروپیلئای بزرگ الیوسیس
Carole Raddato (CC BY-SA)

در حدود 1100 پیش از میلاد، تقریبن هم زمان با پایان «عصر مفرغ»، شهرهای بزرگ میکنایی جنوب یونان متروکه شدند و به گفتۀ بعضی دانشمندان، تمدن شان به دست مهاجمان یونانیِ دُریوسی (دُریک) از بین رفت. با این حال شواهد باستان شناختی هنوز نتوانسته اند علت دقیق سقوط تمدن میکنایی را مشخص کنند. چون از این دوران هیچ نوشته ای به دست نیامده (البته تا امروز)، درمورد این رویداد فقط می توان به حدس و گمان متوسل شد. لوحه هایی که از کتیبه های خطی-نوشت ب در دست داریم فقط فهرست کالاهایی را نشان می دهند که یا در دادوستد ردوبدل شده و یا برای نگهداری به انبارها فرستاده شده اند. اما نکتۀ روشن این است که به دنبال دوره ای معروف به «عصر تاریکی یونان» (حدود 1100 تا 800 پیش از میلاد، که علت نامگذاری اش نبود شواهد نوشتاری در این فاصله است) مستعمره سازی یونان در بخش بزرگی از آسیای صغیر و جزیره های اطراف یونان در جریان بوده و پیشرفت های فرهنگی چشم گیری در تمام این سرزمین ها صورت می گرفته است. در حدود سال 585 پیش از میلاد نخستین فیلسوف یونانی، تالِس میلتوسی، در کرانۀ آسیای صغیر دست به کاری زد که امروزه آن را تحقیق علمی می نامیم، و موجب شد این قسمت از مستعمره های یونی به دستاوردهایی مهم در فلسفه و ریاضیات برسند.

از «دورۀ کهن» تا «دورۀ کلاسیک»

یونان در «دورۀ کلاسیک» تقریبن در تمام زمینه های علم بشر به بالاترین مرتبه رسید.

«دورۀ کهن» (800 تا 500 پیش از میلاد) دوران ظهور نظام جمهوری و غلبۀ این نوع ساختار سیاسی به نظام پادشاهی بود (که در آتن به برقراری دموکراسی منجر شد). بدین ترتیب شهرهای یونانی در قالب دولت-شهر یا پُلیس (polis) سازمان دهی شدند. نیز در این دوره نهاد قانون گذاری (با اصلاحات دراکو در آتِن) به وجود آمد، «عید بزرگ پان آتنی» برقرار شد، سفالگری یونانی و مجسمه سازی یونانی شکل گرفتند، و نخستین سکه های یونانی در قلمرو پادشاهی جزیرۀ آیگینا ضرب شدند. این رویدادها صحنه را برای شکوفایی «دورۀ کلاسیک»ِ یونان باستان آماده کردند، که قرن های ششم و پنجم پیش از میلاد یا، به بیان دقیق تر، از 480 تا 323 پیش از میلاد را دربر می گیرد، یعنی از پیروزی یونان در نبرد سالامیس تا مرگ اسکندر مقدونی. این دوره «عصر طلایی آتن» محسوب می شد، دورۀ آغاز ساخت و سازهای پریکلِس روی تپۀ آکروپُلیس و خطابۀ معروف او در بزرگداشت نام و یاد مردانی که جان خود را در راه دفاع از یونان در نبرد ماراتن در 490 پیش از میلاد فدا کرده بودند. در این دوره یونان تقریبن در تمام زمینه های علم بشر به بالاترین مرتبه رسید و متفکران و هنرمندان بزرگ دوران باستان (فیدیاس، افلاطون، آریستوفانِس، و بسیاری دیگر) ظهور کردند. لئونیداس و 300 جنگجوی اسپارتی او در ترموپیلای به خاک افتادند و همان سال (480 پیش از میلاد) تمیستوکلِس در نبرد سالامیس بر ناوگان عظیم ایران پیروز شد که این مقدمه ای بود بر شکست نهایی ایرانیان در نبرد پلاتیا در 479 پیش از میلاد.

دموکراسی (از دو کلمۀ دِمُس (demos)= مردم و کراتُس (kratos) = قدرت، یعنی قدرتِ مردم) در آتن بنیان گذاشته شد، این نهاد سیاسی به همۀ شهروندان مرد بالای بیست سال اجازه می داد در حکومت مشارکت داشته باشند. فیلسوفان پیشا-سقراطی، به پیروی از سرمشق تالس، با روش علمی به واشکافی پدیده های طبیعی می پرداختند. مردانی مانند آناکسیماندِر، آناکسیمِنِس، فیثاغورث، دموکریتوس، گزِنوفانِس، و هراکلیتوس نقشه ای را که الاهیات از عالم هستی ترسیم می کرد کنار گذاشتند و به سراغ پرده برداشتن از علت های زیربنایی پیدایش جهان و وجود انسان رفتند.

متفکران نسل بعد، از جمله اقلیدس و ارشمیدس، پیشرفت های علمی و پرسش های فلسفی را ادامه دادند و پایۀ ریاضیات را به عنوان یک علم مهم و مستقل محکم کردند. اکنون بیش از دوهزار سال است که فرهنگ و علم در شرق و غرب عالم از سقراط و پس از او افلاطون و ارسطو سرمشق می گیرند. «دورۀ کلاسیک» شاهد پیشرفت هنر و معماری و گذار از آرمان گرایی به سوی واقع گرایی نیز بود. آثار برجستۀ هنر مجسمه سازی یونان مثل «مرمرهای پارتِنُن» و «مجسمۀ دیسک انداز» (Discobolos) متعلق به همین دوره هستند و نمونۀ بارز علاقۀ هنرمندان به بازنمایی عواطف، زیبایی، و کمال واقعی انسان، هرچند که این خصوصیت ها در بسیاری موارد در پیکر ایزدان جاودانی به نمایش درآمده است.

The Parthenon
پارتنون
Andrew Griffith (CC BY-NC-SA)

این پیشرفت های فرهنگی همگی زمانی امکان پذیر شدند که آتن در پی پیروزی بر لشکر ایران در 480 پیش از میلاد منزلتی رو به رشد پیدا کرد. صلح و رفاه پس از شکست ایرانیان موجب شد آتن به ثبات و شکوفایی اقتصادی برسد. آتن ابرقدرت زمان لقب گرفت و چون قوی ترین نیروی دریایی را در اختیار داشت، توانست از سایر دولت-شهرها خراج بخواهد و خواسته های خود را پیش ببرد. آتن بنیانگذار و سرکردۀ «اتحادیۀ دِلُس» (the Delian League) شد که یک پیمان اتحاد تدافعی بین دولت-شهرهایی بود که از تهاجم های احتمالی ایران در آینده بیم داشتند.

اما دولت-شهر اسپارت شک داشت که آتنی ها در همۀ این امور بی غرض باشند، بنابراین هم-پیمانان خود را جمع کرد تا در قالب «اتحادیۀ پلوپونِزی» (the Peloponnesian League؛ از روی نام شبه جزیرۀ پلوپونِزی که اسپارت و سایر دولت-شهرهای هم-پیمانش در آن قرار داشتند) علیه دشمنان مشترک شان متحد شوند. دولت-شهرهایی که طرف اسپارت را گرفته بودند روز به روز بیشتر از جانب آتن بهره کشی و سرکوب و فشار می دیدند، در مقابل دولت-شهرهای طرفدار آتن اسپارت و متحدانش را منبع فزایندۀ دورویی و فریبکاری معرفی می کردند. تنش بین این دو جناح در نهایت چنان بالا گرفت که آتش «جنگ های پلوپونِزی» را شعله ور کرد. نخستین این جنگ ها (حدود 460 تا 445 پیش از میلاد) به یک پیمان آتش بس منجر شد و برای هردو طرف آرامش و رونق اقتصادی به همراه آورد تا آن که جنگ دوم (431 تا 404 پیش از میلاد) آتن را به ویرانی کشید و اسپارت پیروز را، پس از جنگی فرسایشی با تِبِس، به ورشکستگی.

این زمان روی هم رفته مصادف است با «دورۀ کلاسیک پسین» (حدود 400 تا 330 پیش از میلاد). خلاء قدرتی که با سقوط هردو دولت-شهر بزرگ آتن و اسپارت ایجاد شده بود، عاقبت به دست فیلیپ دوم مقدونی (382 تا 336 پیش از میلاد) پر شد که در 338 پیش از میلاد نیروهای آتن و متحدانش را در نبرد خایرونیا شکست داد. فیلیپ دولت-شهرهای یونان را زیر سلطۀ مقدونیه کشید، و پس از به قتل رسیدن او در 336 پیش از میلاد، پسرش اسکندر به پادشاهی رسید.

اسکندر مقدونی و سلطۀ رومی ها

اسکندر مقدونی (356 تا 323 پیش از میلاد) در ادامۀ راه پدر نقشۀ کاملی برای تهاجم به ایران کشید و آن را تلافی تهاجم ایران به یونان در 480 پیش از میلاد معرفی کرد. او که تقریبن کل خاک یونان را زیر لوای خود داشت، لشگری دائمی و پرشمار و پرقدرت در اختیارش بود، و خزانه ای پروپیمان پشتیبانی اش می کرد، نه به قوای متحد نیازی می دید و نه نظر مشورتی کسی را درمورد نقشه های حمله اش لازم داشت. اسکندر بی معطلی قوای خود را به مصر برد، بعد به آسیای صغیر و ایران لشگر کشید و سرانجام راهی فتح هندوستان شد. او که از سن کم شاگرد ممتاز ارسطو بود، فرهنگ و تمدن یونانی را کمال مطلوب می دانست و می خواست با غلبه بر سرزمین های گوناگون فلسفه، فرهنگ و هنر، و زبان یونانی را در همۀ آنها رواج دهد.

Alexander the Great [Profile View]
اسکندر کبیر [نمایش مشخصات]
Egisto Sani (CC BY-NC-SA)

اسکندر در 323 پیش از میلاد درگذشت و امپراتوری پهناوری که بنا کرده بود بین چهار نفر از سرداران لشگرش تقسیم شد. با مرگ اسکندر دوره ای آغاز شد که تاریخ دانان آن را «دورۀ هلنیستی» (323 تا 31 پیش از میلاد) می نامند. در این دوره فرهنگ و اندیشۀ یونانی در سرزمین های گوناگون تحت حکومت سرداران اسکندر نفوذی فراگیر پیدا کرد. پس از جنگ های دیادُکی (جنگ «جانشینان» یا نبرد سرداران اسکندر بر سر جانشینی او)، آنتیگُنوس اول «سلسلۀ آنتیگُنیان» را در یونان بنیان گذاشت اما در جنگ بر سر تسخیر کل یونان کشته شد. در 276 پیش از میلاد نوۀ او، آنتیگُنوس دوم گُناتاس، موفق شد بیشتر دولت-شهرهای یونان را تسخیر کند و از ارگ حکومتی خود در مقدونیه بر آنها فرمان براند.

در آن زمان، قرن سوم پیش از میلاد، جمهوری روم با قدرت روزافزون خود روز به روز بیشتر در امور یونان دخالت می کرد، و سرانجام با شکست مقدونیه در نبرد پیدنا در 168 پیش از میلاد فتح یونان را بی پرده پوشی آغاز کرد. در 146 پیش از میلاد سراسر یونان تحت الحمایۀ روم شده بود و رومی ها شروع به الگوبرداری و جذب راه و رسم یونانی ها در لباس پوشیدن، فلسفه، و تا حد معینی، منطق و استدلال کرده بودند. در سال 31 پیش از میلاد اُکتاویان قیصر به دنبال پیروزی بر مارکوس آنتونیوس (مارک آنتونی) و کلئوپاترا در نبرد آکتیوم، یونان را به صورت یک ایالت به روم ضمیمه کرد. اُکتاویان با عنوان آگوستوس قیصر به امپراتوری رسید و یونان از این زمان تا پایان دوران باستان بخشی از امپراتوری روم به شمار رفت.

حذف آگهی ها
آگهی ها

منابع

دانشنامه تاریخ جهانی یک همکار آمازون است و برای خرید کتاب واجد شرایط، کمیسیون کسب می کند.

دربارۀ مترجم

Nathalie Choubineh
ناتالی چوبینه مترجم و پژوهشگر مستقل رقص در جهان باستان با گرایش یونان و خاور نزدیک باستان است. او آثاری در زمینۀ رقص باستان، قوم‌موسیقی‌شناسی، و ادبیات منتشر کرده، و عاشق یادگیری و انتقال آموخته‌ها است.

دربارۀ نویسنده

Joshua J. Mark
جاشوا ج. مارک از بنیانگذاران «دانشنامۀ تاریخ جهان» و مدیر بخش محتوای سایت است. او استاد سابق «کالج مِریست» (نیویورک) بوده و در آنجا تاریخ، فلسفه، ادبیات، و نویسندگی تدریس کرده است. جاشوا سفرهای زیادی رفته و مدتی در یونان و آلمان زندگی کرده است.

ارجاع به این مطلب

منبع نویسی به سبک اِی پی اِی

Mark, J. J. (2013, November 13). یونان باستان [Ancient Greece]. (N. Choubineh, مترجم). World History Encyclopedia. برگرفته از https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-119/

منبع نویسی به سبک شیکاگ

Mark, Joshua J.. "یونان باستان." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. تاریخ آخرین تغیی November 13, 2013. https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-119/.

منبع نویسی به سبک اِم اِل اِی

Mark, Joshua J.. "یونان باستان." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. World History Encyclopedia, 13 Nov 2013. پایگاه اینترنتی. 20 Nov 2024.