کینانِی

10 روزهای باقی مانده

سرمایه گذاری در آموزش تاریخ

با حمایت از بنیاد خیریه تاریخ جهانی ما، شما در آینده آموزش تاریخ سرمایه گذاری می کنید. کمک مالی شما به ما کمک می کند تا نسل بعدی را با دانش و مهارت هایی که برای درک دنیای اطراف خود نیاز دارند، توانمند کنیم. به ما کمک کنید سال جدید را آماده انتشار اطلاعات تاریخی قابل اعتماد تر و رایگان برای همه شروع کنیم.
$3086 / $10000

تعریف

Joshua J. Mark
توسط ، ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh
منتشر شده در 27 November 2015
در زبان های دیگر موجود است: انگلیسی, فرانسوی, ترکی
چاپ مقاله
Cynane (by Creative Assembly, Copyright)
کینانِی
Creative Assembly (Copyright)

کینانِی مقدونی (حدود ۳۵۷ تا ۳۲۳ پیش از میلاد) دختر یک شاهزاده‌خانم ایلیریایی به نام آئوداتا (Audata) و فیلیپ دوم مقدونی و خواهر ناتنی اسکندر سوم (اسکندر کبیر، ۳۵۶ تا ۳۲۳ پیش از میلاد) بود. مادر کینانِی بنا بر سنت مردمان ایلیری که زنان‌شان هم جنگجو بودند، دخترش را تحت آموزش رزمی قرار داد و از او هماوردی ساخت که دست کمی از مردان هم‌قطار خود نداشت.

کینانِی نیز با باورهایی این چنینی بزرگ شد و آنها را به دختر خود، آدیا (Adea)، هم منتقل کرد، دختری که کینانِی سرانجام جان خود را در راه رساندن او به قدرت از دست داد. کینانِی پس از مرگ اسکندر زندگی خود را وقف ترتیب دادن ازدواج دخترش با جانشین احتمالی او کرد تا جایگاه امن و مطمئنی در بدنۀ قدرت داشته باشد. آدیا با نام ائوریدیکۀ دوم (Eurydice II) در کنار شوهرش فیلیپ سوم بر تخت فرمانروایی تکیه می‌زد و در مقام زنی خودساخته و مستقل راه مادر را ادامه می‌داد.

جوانی و دستاوردهای نظامی

فیلیپ دوم (فرمانروایی ۳۵۹ تا ۳۳۶ پیش از میلاد) در سال ۳۵۸ پیش از میلاد باردیلیس (Bardylis)، پادشاه وقت ایلیری (Illyria؛ بخش غربی شبه جزیرۀ بالکان)، را شکست داد و دختر بزرگ او، آئوداتا، را به‌عنوان غنیمت جنگی و نیز تضمینی برای حفظ صلح به زنی گرفت. آئوداتا نخستین زن از هفت همسر فیلیپ بود، که مادر اسکندر، اُلیمپیاس (Olympias)، را نیز شامل می‌شدند. آئوداتا یک شاهزاده خانم ایلیریایی تمام عیار و فرزند خلف فرهنگ ایلیری بود که در آن دختران نیز مثل پسران تعلیم رزمی می‌دیدند. او این ارزش‌ها را به دختر خود، کینانِی، هم انتقال داد و از او جنگجویی نمونه و ماهر در تیراندازی، سوارکاری، شکار، ردزنی، و مبارزه ساخت. کینانِی هنوز به بیست سالگی نرسیده در همۀ این مهارت‌ها آوازۀ بلندی پیدا کرد و شهامت و مهارتش در میدان نبرد زبانزد همگان شد.

کینانِی در مهارت‌های رزمی آوازۀ بلندی پیدا کرد و شهامت و مهارتش در میدان نبرد زبانزد همگان شد.

کودکی و نوجوانی کینانِی در دربار پدرش، فیلیپ دوم مقدونی، و در کنار برادرش اسکندر و دوستان او گذشت، که بعدها همگی سرداران لشگر اسکندر شدند. در دربار مقدونی از زنان جوان انتظار می‌رفت رفتاری باوقار و سربه‌زیر داشته باشند، که مهم‌ترین ارزش‌های جنسیتی آنان را تشکیل می‌داد. ولی کینانِی حاضر نبود هیچ مردی را برتر از خود بداند. جیمز رام، استاد مطالعات کلاسیک و پژوهشگر تاریخ مقدونیۀ باستان، در این مورد می‌نویسد:

کینانِی در دربار مقدونی بزرگ شد، ولی به سنت‌های فرهنگ مادری خود پایبند ماند. چون زنان ایلیریایی به سرسختی معروف بودند و می‌توانستند دوشادوش مردان راهی میدان جنگ شوند. می‌گویند کینانِی در دوران نوجوانی سپاه مقدونی را در لشگرکشی به ایلیریا همراهی کرد و یکی از ملکه‌های آن دیار – شاید از اقوام خودش – را در نبردی تن به تن از پا درآورد. افسوس که هیچ گزارش مستندی از رویارویی دو زن که سرکردۀ نظامی بوده باشند باقی نمانده تا نخستین نمونۀ این گونه برخوردها در تاریخ اروپا شمرده شود. (۱۶۴)

کینانِی بارها همراه اسکندر و یاران او در میدان نبرد حضور یافته بود، اما وقتی یک تنه توانست چهرۀ نبرد با ایلیریایی‌ها را دگرگون کند به یک شخصیت افسانه‌یی تبدیل شد. تاریخ‌نویس مقدونی-رُمی سدۀ دوم میلادی، پُلیاینوس (Polyaenus)، می‌گوید:

کینانِی، دختر فیلیپ، به دانش نظامی شهره بود: لشگرها را رهبری می‌کرد و پیشاپیش آنان در میدان نبرد به قلب دشمن می‌زد. او یک بار در درگیری با ایلیریایی‌ها ملکۀ آنان، کایریا (Caeria)، را با دست خود کشت؛ و با کشتاری عظیم سپاه ایلیری را شکست داد. (۱)

این داستانِ به‌خصوص دربارۀ شجاعت کینانِی به احتمال زیاد مدت‌ها بر سر زبان‌ها افتاده و وارد فرهنگ شفاهی شده بود، تا سرانجام تاریخ‌نویسانی مثل پُلیاینوس آن را روی کاغذ آوردند. پیروزی کینانِی بر سپاه ایلیری از او چهره‌ای افسانه‌یی ساخت. البته حتا او هم نمی‌توانست اختیاردار زندگی شخصی خود باشد. اما تلاش‌هایی که در این راستا و به‌ویژه برای فراهم کردن آینده‌ای بهتر برای دخترش به‌خرج داد، موجب شد نامش در نوشته‌های تاریخ‌نویسان باستان ثبت شود، کسانی که معمولن به شخصیت‌های زن توجه چندانی نشان نمی‌دادند.

ازدواج و خودمختاری

کینانِی به دستور پدرش، فیلیپ دوم، به همسری پسرعمویش آمینتاس چهارم درآمد، که پس از مرگ پدرش بنا به وصیت او وارث تاج و تخت مقدونیه شده اما به‌دلیل خردسالی به‌راحتی توسط عمویش، فیلیپ، از فرمانروایی کنار گذاشته شده بود. کینانِی و آمینتاس صاحب یک دختر به نام آدیا شدند. اندکی بعد، در سال ۳۳۶ پیش از میلاد، فیلیپ دوم در مجلس عروسی دختر دیگرش، کلئوپاترا، به قتل رسید، و کینانِی تلاش کرد آمینتاس را وادار به استفاده از حق موروثی خود برای جانشینی کند، اما آمینتاس به حرف او گوش نداد. این که آیا او به‌عنوان یک مرد حاضر نبود از راهنمایی یک زن پیروی کند یا از خطرهای نهفته در چنین اقدامی واهمه داشت معلوم نیست. اما به هر حال گوش ندادنش به حرف کینانِی اشتباه بزرگی از آب درآمد.

اسکندر سوم به محض رسیدن به تاج و تخت پدر ترتیب کشتن همۀ مدعیان احتمالی این مقام، و پیش از همه آمینتاس، را داد. شاید حتا احتمال هم می‌داد یا اصلن متوجه شده بود که کینانِی چه قصدی داشته و بنابراین ممکن است دست به چه کاری بزند. کینانِی که بدین ترتیب در بیست و یکی دو سالگی بیوه شده بود باید دوباره ازدواج می‌کرد. این انتظاری بود که از هر زن درباری در مقدونیه داشتند. اما کینانِی به همۀ خواستگاران جواب رد داد و به هر ترتیبی بود موفق شد استقلال خود را حفظ کند. هرچند شاید برای اسکندر بهتر بود که او را به مردی بی‌خطر برای تاج و تخت خود شوهر بدهد، اما بیشتر پژوهشگران به این نکته اشاره کرده‌اند که مسئلۀ ازدواج زنان خانواده هرگز برای اسکندر در اولویت قرار نداشت.

در هر صورت، کینانِی مجرد باقی ماند. اسکندر فقط یک بار تلاش کرد با دادن او به لانگاروس (Langarus)، پادشاه آگریانی‌ها (قبیله‌ای از مردمان تراکیا ساکن بالادست رود استریمون در بلغارستان امروز) تکلیفی برایش روشن کند. ولی داماد پیش از سر گرفتن عروسی بر اثر بیماری مرموزی از دنیا رفت. برخی تاریخ‌نویسان این ادعا را مطرح کرده‌اند که شاید کینانِی ترتیب مسموم کردن لانگاروس را داده تا به اسکندر اجازه ندهد او را آلت دست خود کند. اما شواهدی برای پشتیبانی از این ادعا وجود ندارد.

مرگ اسکندر

البته اسکندر دلمشغولی‌های بسیار مهم‌تری از رام کردن یک خواهر سرکش داشت. او در اولین فرصت روانۀ لشگرکشی‌ای شد که پدرش، فیلیپ دوم، برنامه‌ریزی کرده اما زنده نمانده بود تا انجامش دهد: فتح ایران. وقتی اسکندر با نیروهای خود از مقدونیه رفت، کینانِی نفس راحتی کشید. حالا می‌توانست تمام وقت خود را صرف تربیت دخترش کند و به او سوارکاری، شکار، و جنگیدن به سنت ایلیریایی را بیاموزد. مادر اسکندر، اُلیمپیاس، حضور قدرتمندی در دربار داشت و حسادت او نسبت به سایر زنان فیلیپ و فرزندان آنها نیز شهره بود. پس شاید عجیب به‌نظر برسد که او در این زمان هیچ تلاشی برای بیرون کردن کینانِی و آدیا از دربار مقدونی نکرد. احتمال‌های مطرح شده این که شاید اُلیمپیاس با آن آشنایی عمیق از چند و چون سیاست و توطئه‌های دربار نمی‌خواسته برای خود بیهوده دشمن‌تراشی کند، یا شاید برای چنین اقدامی منتظر فرصت مناسب بوده است.

با مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ پیش از میلاد در بابِل خلاء عظیمی در قدرت به‌وجود آمد، که تک‌تک سرداران او مایل بودند خودشان به تنهایی آن را پر کنند. نخستین کسی که به جانشینی اسکندر رسید برادر ناتنی او، فیلیپ سوم آرهیدایوس (Arrhidaeus؛ فرمانروایی ۳۲۳ تا ۳۱۷ پیش از میلاد)، بود. این فرزند نامشروع فیلیپ دوم به ناقص‌عقلی شهرت داشت و می‌گفتند در کودکی دچار حادثه‌ای شده و مغزش ضربه خورده است (برخی منابع، از جمله پلوتارک، نیز ادعا کرده‌اند این آسیب مغزی نتیجۀ تلاش اُلیمپیاس برای زهر دادن او و برداشتنش از سر راه اسکندر بوده است). آرهیدایوس در عمل قدرتی نداشت و اغلب بازیچۀ دست پِردیکّاس (Perdiccas)، نزدیک‌ترین همرزم و سردار اسکندر که به‌عنوان نایب سلطنه وارد عمل شده بود، یا دیگر سرداران او که اکنون در جنگ قدرت بودند، می‌شد. چهار فرماندۀ اصلی سپاه اسکندر (معروف به دیادُکی یا «جانشینان») در گرماگرم بازی قدرت منتظر نشسته بودند ببینند بیوۀ اسکندر، رکسانا، که باردار بود چه فرزندی به‌دنیا می‌آورد. نقشه این بود که اگر بچه پسر شد، آنها آرهیدایوس را شریک سلطنت اعلام کنند‌ تا قدرت واقعی در دست خودشان باقی بماند.

کینانی در بازی قدرت

اما کینانِی که با مرگ برادر ناتنی قدرتمند خود آزادی عمل بسیار بیشتری به‌دست آورده بود، در استفاده از این فرصت ذره‌ای درنگ نکرد. او در این زمان تازه مرز سی سالگی را پشت سر گذاشته بود و هنوز می‌توانست خود را گزینه‌ای مناسب برای ازدواج با آرهیدایوس جلوه بدهد. ولی تصمیم گرفت به‌جای این کار دخترش را به این جایگاه بخت بفرستد. کینانِی به‌سرعت همراه با آدیا و لشگریان خود راهی بابِل شد تا هر طور شده ترتیب این ازدواج را بدهد و با این کار آیندۀ مطمئنی برای خودش و دخترش تدارک ببیند. به نوشتۀ جیمز رام:

چنین اقدامی می‌توانست ضربه‌ای اساسی به بنای پیشاپیش متزلزل قدرت در بابِل وارد آورد. با این کار مشروعیت یکی از دو پادشاه صاحب تاج و تخت [آرهیدایوس و پسر رکسانا یعنی اسکندر چهارم] بالا می‌رفت و جایگاه سلطنت از بنیان تحکیم می‌شد، که این به معنای کاهش نفوذ سرداران بود. در حقیقت، این کار می‌توانست به قیمت حذف هر چهار سردار مدعی جانشینی از صفحۀ قدرت تمام شود، چون آدیا در مقام ملکه قادر بود از جانب همسر تاجدارش دستور بدهد و عمل کند. (۱۶۵)

کینانِی نیز از طریق دخترش به قدرت می‌رسید، و در مقام دختر فیلیپ دوم و خواهر ناتنی اسکندر به‌راحتی می‌توانست فرماندهی سپاهیان وفادار لشگر بزرگ اسکندر را در اختیار بگیرد.

آلکِتوس و مرگ کینانِی

پِردیکّاس، که با در اختیار داشتن جسد و مُهر-انگشتر سلطنتی اسکندر در بابِل عملن به جای هردو پادشاه حکومت می‌کرد، همین که از حرکت کینانِی خبردار شد سپاهی را به سرکردگی آنتی‌پاتِر (Antipater)، سردار سالخورده و جنگ‌آزمودۀ فیلیپ دوم و اسکندر، را فرستاد تا جلوی او را بگیرد. دو لشگر در کنارۀ رود استریمون (Strymon) در شرق مقدونیه با هم روبه‌رو شدند و کینانِی با استفاده از تاکتیک‌های ماهرانه‌تر شکست سختی به آنتی‌پاتر وارد کرد. او پس از برداشتن آنتی‌پاتر و لشگر او از سر راه به سفر خود به‌سوی بابِل ادامه داد. اما پِردیکّاس که به هیچ قیمتی حاضر نبود پای کینانِی به بابِل برسد سپاه بزرگ‌تری را برای مقابله با او فرستاد. او برای فرماندهی این سپاه برادر خود، آلکِتوس (Alcetus)، را انتخاب کرد. این انتخاب با دقت زیادی صورت گرفته بود، و دلیل آن نه مهارت جنگی آلکِتوس بلکه سابقۀ او در دوستی و همنشینی با کینانِی در جوانی در دربار مقدونیه بود. از قرار پِردیکّاس فکر کرده بود وقتی کینانِی دوست و یار دیرین خود را در صدر سپاه پیش رو ببیند، دست از پیشروی برمی‌دارد و بی‌سروصدا به مقدونیه بازمی‌گردد. پِردیکّاس امید داشت اگر هم چنین نشود برادرش بتواند کینانِی را در میدان نبرد محترمانه شکست بدهد و بدین ترتیب او را از دخالت در حکومت بازدارد.

اما هیچ‌کدام از این دو گمان به واقعیت نپیوستند. وقتی دو سپاه مقدونی در میدان نبرد رو به روی هم قرار گرفتند، کینانِی خود به طرف آلکِتوس رفت و از همان روی اسب «خطابۀ سرزنش‌آمیز نیش‌داری دربارۀ ناسپاسی و بی‌وفایی او ایراد کرد». پُلیاینوس می‌نویسد:

مقدونی‌ها با دیدن دختر فیلیپ و خواهر اسکندر بی‌درنگ از حرکت باز ایستادند: او پس از سرزنش آلکِتاس و متهم کردن او به ناسپاسی، بدون ذره‌ای واهمه از پرشمار بودن سپاهیان او و ساز و برگ هراس‌انگیزشان شجاعانه با او درگیر شد؛ فرجام این شجاعت مرگی شکوهمندانه بود، نه محروم ماندن از سرکردگی و تن دادن به زندگی در خلوت، که هیچ شایستۀ دختر فیلیپ دوم نمی‌بود. (۱)

کینانِی در گرماگرم باور قلبی خود به موفقیت نقشه‌اش و توانایی خودش در واداشتن آلکِتوس و سرداران او به تسلیم در برابر ارادۀ آهنینی که داشت، جاه‌طلبی پِردیکّاس را دست کم گرفته بود و هیچ تصور نمی‌کرد آلکِتوس در راه حفظ موقعیت برادر خود و دیگر سرداران اسکندر در مسند قدرت حاضر باشد دست به هر کاری بزند. روایتی هست که او هنوز سخن می‌گفت که به‌دست آلکِتوس کشته شد.

آلکِتوس گمان می‌کرد با مرگ کینانِی همۀ قیل و قال‌های بر سر جانشینی فروکش خواهند کرد و جایگاه برادرش و دیگر سرداران اسکندر راحت و بدون مدعی استوار خواهد ماند. اما سپاهیان مقدونی که شاهد کشته شدن کینانِی به‌دست فرمانده خود بودند، سر به شورش برداشتند و خواستار آن شدند که آدیا، خواهرزادۀ اسکندر و نوۀ فیلیپ دوم، با آرهیدایوس ازدواج کند تا آرزوی مادرش به انجام برسد.

میراث کینانِی

بدین ترتیب آیدیا به همسری آرهیدایوس (با نام سلطنتی فیلیپ سوم) درآمد و نام خود را به اِئوریدیکه (Eurydice) تغییر داد. ملکه اِئوریدیکه همان‌طور که مادرش پیش‌بینی کرده بود، به پشتوانۀ اصلی قدرت فیلیپ سوم تبدیل شد، و حتا قبل از «جنگ جانشینی اول» و مرگ پِردیکّاس نیز از جانب فیلیپ تصمیم می‌گرفت و فرمان می‌داد. او پس از مرگ پِردیکّاس قدرت بیشتری به‌دست آورد و بستن پیمان‌نامه‌ها و ایراد سخنرانی‌ها را نیز برعهده گرفت، و بدین ترتیب خود را در جایگاه یک قطب سیاسی جا انداخت.

با این حال، اُلیمپیاس از درخشش او خشنود نبود. او هرگز به آدیا-ائوریدیکه و مادرش علاقه نداشت و حالا وقت آن رسیده بود که وارد عمل شود. آدیا-اِئوریدیکه به دستور اُلیمپیاس دستگیر و زندانی شد، و پس از اعدام فیلیپ سوم در ۳۱۷ پیش از میلاد وادارش کردند دست به خودکشی بزند. آدیا-ائوریدیکه بازتاب حقیقی ارزش‌ها و باورهایی بود که مادرش کینانِی در او به یادگار گذاشته بود تا هرگز در برابر کسی سر خم نکند. چهرۀ کینانِی و به‌ویژه کرده‌هایش پس از مرگ اسکندر اغلب با بی‌اعتنایی و نادیده‌انگاری تاریخ‌نویسان روبه‌رو بوده است، در حالی که تصویر او در حافظۀ تاریخ به‌صورت شاهزاده‌خانمی مبارزه‌گر و استقلال‌طلب ثبت شده، آن هم در زمانی که بیشتر زنان، چه درباری و چه جز آن، هیچ‌یک از این دو ویژگی را نداشتند.

حذف آگهی ها
آگهی ها

دربارۀ مترجم

Nathalie Choubineh
ناتالی چوبینه مترجم و پژوهشگر مستقل رقص در جهان باستان با گرایش یونان و خاور نزدیک باستان است. او آثاری در زمینۀ رقص باستان، قوم‌موسیقی‌شناسی، و ادبیات منتشر کرده، و عاشق یادگیری و انتقال آموخته‌ها است.

دربارۀ نویسنده

Joshua J. Mark
جاشوا ج. مارک از بنیانگذاران «دانشنامۀ تاریخ جهان» و مدیر بخش محتوای سایت است. او استاد سابق «کالج مِریست» (نیویورک) بوده و در آنجا تاریخ، فلسفه، ادبیات، و نویسندگی تدریس کرده است. جاشوا سفرهای زیادی رفته و مدتی در یونان و آلمان زندگی کرده است.

ارجاع به این مطلب

منبع نویسی به سبک اِی پی اِی

Mark, J. J. (2015, November 27). کینانِی [Cynane]. (N. Choubineh, مترجم). World History Encyclopedia. برگرفته از https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-14194/

منبع نویسی به سبک شیکاگ

Mark, Joshua J.. "کینانِی." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. تاریخ آخرین تغیی November 27, 2015. https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-14194/.

منبع نویسی به سبک اِم اِل اِی

Mark, Joshua J.. "کینانِی." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. World History Encyclopedia, 27 Nov 2015. پایگاه اینترنتی. 21 Dec 2024.