ماری نام دولت-شهری در کرانۀ غربی رود فرات در شمال میانرودان (بینالنهرین) و شرق سوریۀ امروز بود که در دورۀ مفرغ نخستین و دورۀ مفرغ میانی، هزارۀ دوم پیش از میلاد، وجود داشت. ماری یکی از نخستین شهرهای شناختهشدۀ جهان است که بر اساس نقشۀ شهرسازی ساخته شد، و گمان میرود محل آن در آغاز یک توقفگاه تجاری مهم و مرکز دادوستد مس و مفرغکاری بین بابِل در جنوب میانرودان و کوههای سرشار از معدن توروس در ترکیۀ امروز بوده است. ماری به مدت 1200 سال از مراکز مهم شهری در شمال میانرودان باقی ماند تا سرانجام در لشگرکشی حمورابی پادشاه بابِل (فرمانروایی 1792 تا 1750 پیش از میلاد) به منطقه بین سالهای 1760 و 1757 پیش از میلاد ویران شد و بهتدریج از یادها رفت و به واقع از صفحۀ روزگار محو شد – آنچه امروز از این شهر باقی مانده فقط یک سوم آن است و بقیۀ آن را آبهای فرات در گذر قرنها شسته و بردهاند.
موقعیت مکانی و وضعیت محوطۀ ماری
ویرانههای ماری را امروزه میتوان در تل حریری در شرق سوریه دید. در عصر مفرغ، رود فرات حدود 4 تا 6 کیلومتر از شهر فاصله داشت ولی از آن هنگام تا امروز فاصلۀ آن از سمت شرق بیشتر شده است. گمان میرود شهر در آغاز بنای خود با یک «آبراه اتصالی» انسان-ساخت به طول 10 کیلومتر به فرات وصل میشده و این آبراه روزگاری با گذشتن از وسط شهر آب مصرفی مردم را به آنها میرسانده است. طبیعی است که رفتن تا فرات برای آوردن آب مورد نیاز روزانه چندان عملی نبوده و چاههای منطقه هم جز آب خیلی شور چیزی نداشتند. پس از ویرانی ماری به دست حمورابی، آبراه اتصالدهندۀ شهر به رودخانه از کنارههای مرزبندیشدهاش بیرون زد و آب سرریزشده در نهایت حدود دو سوم شهر را شست و برد، از جمله بیشتر ساختمانهایی را که در سومین و آخرین شهر ماری ساخته شده بودند.
آبراهها: شریان حیاتی ماری
آبراه ماری به فرات علاوه بر تأمین آب شهر موجب دسترسی آسان به خط کشتیرانی تجاری رودخانه هم میشد. در کنار این آبراه، دو آبراه اساسی دیگر هم توسط معماران ماری ساخته شده بودند. یکی از آنها که 16 کیلومتر طول و 100 متر پهنا داشت مخصوص آبیاری بود، و دیگری به طول 126 کیلومتر برای هدایت کشتیها. آبراه اخیر با قطع کردن مسیر فرات از کنار شهر ماری میگذشت و به کشتیها امکان میداد بدون نیاز به تحمل پیچ و خم رودخانه به طور مستقیم از این مسیر به راه خود ادامه دهند – ماری اختیار نظارت بر ورودی و خروجی این مسیر را در دست داشت و با دریافت حق عبور درآمد سرشاری بهدست میآورد.
نوآوری در فناوری و معماری
ماری از نخستین نمونههای شهرسازی پیشرفته بر اساس نقشۀ شهری است و گمان میرود بنای کل شهر پیش از ساخته شدن توسط جامعهای ناشناخته اما پیشرفته طرحریزی شده بوده باشد. گواه این امر طرح کلی شهر ماری است که به صورت دو دایرۀ هممرکز ساخته شده، دایرۀ بیرونی برای محافظت شهر از طغیانهای سیلآسا و مصیبتبار فرات و دایرۀ داخلی برای دفاع در برابر حملۀ دشمن.
کهنترین نمونههای فناوری خاص سوری-میانرودانی که در کاوشهای باستانشناسان در تل حریری بهدست آمدهاند، عبارت اند از چرخ و لولهکشی. شهر ماری شیب ملایمی رو به پایین داشت، و خیابانها از شبکۀ آب و فاضلاب پیچیدهای برخوردار بودند. این شبکه آب بارانهای گاه سیلآسا را جمع میکرد و بی آن که آسیبی به ساختمانهای خشت و گِلی شهر برساند به بیرون میبرد.
باستانشناسی و مسائل کنونی پیش روی باستانشناسان
شهر ماری در سال 1933 میلادی توسط یکی از بادیهنشینان محلی کشف شد، که به تندیسی زیرخاکی برخورد و دولت فرانسه را در جریان گذاشت – چون در آن دوران سوریه زیر نظر فرانسه اداره میشد. از آن زمان تا امروز، ماری همواره یک محوطۀ باستانشناسی فرانسوی بوده و بیشتر ادبیات راجع به این محوطه نیز به زبان فرانسوی منتشر شده است. حفاری ماری در فصلهای 1933 تا 1939، 1951 تا 1954، و 1960 تا 1974 میلادی به سرپرستی آندره پَرو (André Parrot) صورت گرفت و دور تازهای از این کاوشها نیز در سال 2004 میلادی زیر نظر ژان-کلود مارگِرُن (Jean-Claude Margueron) آغاز شد.
مارگرُن پس از بازنشستگی مسئولیت سرپرستی کاوشها را به پاسکال بوترلَن (Pascal Butterlin) سپرد و خود سرگرم نوشتن کتابی دربارۀ ماری شد، که فشردۀ 70 سال پژوهش روی این محوطه را در 159 صفحه به زبان انگلیسی جا داده بود. این اثر به مبنای شناخت ماری و نیز مطلب حاضر دربارۀ آن تبدیل شد. بوتِرلَن تا سال 2012 میلادی به کاوش ادامه داد اما در این زمان جنگ داخلی سوریه همۀ فعالیتهای این گونه را تا اطلاع بعدی به حال تعلیق درآورد. از آن زمان تا کنون، ماری بارها هدف غارتگری و دستبرد گسترده قرار گرفته که میزان دقیق خسارتهای آن هنوز معلوم نیست.
کتیبههای ماری
در حفاریهای سالهای 1933 تا 1938 میلادی بیش از 15000 کتیبه در محوطۀ باستانی ماری بهدست آمد. بسیاری از این کتیبهها در «کاخ بزرگ سلطنتی» جمع شده بودند، اما تعداد زیادی هم در خانههای شخصی پیدا شدند. گذشته از کتیبههایی که به دورههای نخستین حیات شهر تعلق دارند، بیشتر کتیبهها در 50 سال آخر پیش از ویرانی ماری نوشته شدهاند و به همین خاطر در بازسازی دقیق جهان سوری-میانرودانی آن روزگار نقش مهمی ایفا میکنند.
تاریخچه
تاریخچۀ حیات شهر ماری در مقام یکی از قدرتهای منطقه از حدود 2950 پیش از میلاد آغاز میشود و تا 1760 پیش از میلاد ادامه پیدا میکند. این تاریخچۀ هزار و دویست ساله توسط مارگِرُن به سه دورۀ اصلی تقسیم شده است: «شهر یک»، «شهر دو»، و «شهر سه». پس از ویرانی شهر به دست حمورابی در فاصلۀ سالهای 1760 و 1757 پیش از میلاد، همانطور که پیشتر گفته شد، نام و نشانی از آن بهجا نماند. بنابراین تاریخچۀ زیر حاصل برآوردها و گمانهزنیهای مارگِرُن دربارۀ چند و چون ساخته شدن شهر ماری در ترکیب با منابع دیگری است که در این رابطه وجود دارد.
شهر یک – تولد یک ابرقدرت
نخستین بخش تاریخچۀ ماری، حدود 2950 تا 2650 پیش از میلاد، توسط مارگِرُن «شهر یک» نامیده شده است.
بین سالهای 3000 و 2900 پیش از میلاد، یک جامعۀ شناسایینشده اما سازمانیافته تکهزمین برهوتی نزدیک یکی از خمهای رود فرات را برای ساختن پایتخت تازۀ خود انتخاب کرد. مردمان این جامعه احتمالن قصد داشتند بازار ثابتی برای دادوستد و صادرات کالاهای فلزی ساخت شمال میانرودان برپا کنند. آنها پس از حفر یک آبراه جدید برای وصل کردن دو خَم از رودخانه، خاک بهدستآمده از حفر این آبراه را صرف بالا بردن ارتفاع زمین کردند و خاکریز همواری بهشکل یک دایرۀ کامل بهوجود آوردند که قلب شهر تازه را تشکیل میداد. آبراه درست از وسط این دایره میگذشت و زمین خشک و غیرقابل سکونت آن را آباد و مسکونی میساخت. دور این دایره باروهای دفاعی بالا رفت و پایتخت بزرگی داخل دو حصار هممرکز آن شکل گرفت، که به مدت 1200 سال پابرجا بود.
همانطور که پیشتر اشاره شد، در کنار آبراه اصلی دو آبراه دیگر نیز در دو طرف شهر ساخته شدند - آبراه کشتیرانی در شرق ماری و آبراه آبیاری در غرب آن.
تا سال 2008 هیچ بنای پرستشگاهی یا کاخمانند در «شهر یک» پیدا نشده بود. اما خانههای زیادی از دل خاک بیرون آمده بودند، و مجموعۀ آنها نمای شهری پررونق را به نمایش میگذاشت که سرشار از فعالیتهای تولیدی در زمینۀ ساخت انواع و اقسام کالاها علاوه بر فرآوردههای فلزی بود.
«شهر یک» در حدود سال 2650 پیش از میلاد به دلایل نامعلومی از سکنه خالی شد. طی صد سال پس از آن آبراهها از انباشت رسوب بند آمدند و شهر متروک و سوت و کور ماند.
شهر دو – تولد دوبارۀ ماری
در حدود سال 2550 پیش از میلاد، شهر تازهای روی ویرانههای «شهر یک» ساخته شد. ساکنان تازه محل شهر کهنه را پاکسازی و هموار کردند، که همین امر موجب کمبود شواهد درمورد «شهر یک» شده است. آنان تمامی محوطه را بر اساس نقشۀ قدیمی شهر از نو ساختند و آبراهها را هم تمیز کرده و دوباره به جریان انداختند.
بیشتر دانستههای کنونی دربارۀ این دوره از حیات ماری، که مارگِرُن آن را «شهر دو» نامیده، از کهننوشتهای یافتشده در شهر اِبلا (Ebla) بهدست آمده که در زمانهای گوناگون گاه دشمن و گاه همپیمان ماری بود. ماری در این زمان به احتمال قوی نفوذ گستردهای در منطقۀ شمال میانرودان اِعمال میکرد، و دامنۀ نفوذ آن در زمان فرمانروایی ایشبی-اِرّا (Ishbi-Irra؛ بنیانگذار دودمانی عموری از فرمانروایان اور در آغاز هزارۀ دوم پیش از میلاد) شاید تا اور در جنوب شرقی عراق امروز هم رسیده بود، که در آن زمان خود از شهرهای بندری کرانۀ فرات محسوب میشد. در نیمۀ دوم سدۀ 25 پیش از میلاد، ماری و کیش در کنار شهر آکشاک و پادشاه آن زوزو (Zuzu) هدف حملۀ ویرانگر اِئانّاتوم، پادشاه لاگاش، قرار گرفتند.
ماری از حدود 2420 تا 2360 پیش از میلاد از اِبلا خراج میگرفت. این دوره تا حدی با فرمانروایی اِبلول-ایل (Iblul-Il) در حدود 2380 همپوشانی دارد، که بهخاطر لشگرکشیهایش از نامدارترین فرمانروایان ماری محسوب میشود. پایانبخش این دوره درگیری بر سر زمینهای متعلق به ماری در شرق یکی از خَمهای رود فرات بود که به جنگ با اِبلا منجر شد. هرچند ماری در این جنگ پیروز میدان بود، اما اِبلا در مقابل توانست با جلب دوستی رشتهای از شهرها در شمال زمینهای ماری یک مسیر تجاری ایجاد کند و بدین ترتیب از وابستگی به ماری در زمینۀ واردات کالا از شرق بینیاز شود. رقابت بین ماری و اِبلا سرانجام در حدود 2350 پیش از میلاد با ویرانی اِبلا به پایان رسید.
اما نابودکنندۀ «شهر دو» کسی نبود جز پادشاه اکد و نوۀ سارگُن، نارام-سین (فرمانروایی 2261 تا 2224 پیش از میلاد). نارام-سین در پی گسترش هرچه بیشتر قلمرو امپراتوری اَکَد بود، و در حدود سال 2220 پیش از میلاد شهر ماری و دیوارهای آن را با خاک یکسان کرد.
شهر سه – ماری بزرگ و امپراتوری شمال میانرودان
ماری را این بار خود اَکَدیها از نو ساختند، و این مرحله از نوزایی را مارگِرُن «شهر سه» نامیده است. در این برهه فرمانروایان محلی با عنوان شاکّاناکّو (Shakkanakku) شهر را اداره میکردند، عنوانی که از همان آغاز جنبۀ موروثی یافت.
پس از سقوط امپراتوری اَکَدی در حدود 2150 پیش از میلاد، ماری بار دیگر استقلال خود را بهدست آورد و اِعمال قدرت روی منطقۀ شمال میانرودان را از سر گرفت. استفاده از عنوان شاکّاناکّو حتا پس از استقلال ماری هم ادامه یافت و تا پایان حیات «شهر سه» برقرار بود.
شاکّاناکّوها در 150 تا 200 سال نخست حیات «شهر سه» در کاخی زندگی میکردند که دربارۀ آن چیزی جز مکان و زمان وجود داشتنش نمیدانیم. این کاخ و چند معبد نخستین ساختمانهایی بودند که پس از ویرانی «شهر دو» در ماری ساخته شدند. دلیل این کمبود شواهد ویرانی کامل این «کاخ ناموجود» است، که جای خود را به «کاخ بزرگ سلطنتی» داد، بنایی عظیم که فقط طبقۀ همکف آن بیش از 250 اتاق داشت.
ماری به منظور برقرار ماندن صلح و آرامش در منطقه با پادشاهان دودمان سوم اور که جنوب میانرودان را در ید قدرت خود داشتند همپیمان شد، و این اتحاد را به کمک ازدواجهای سلطنتی محکم کرد. صلح و آرامشی که بدین ترتیب بهدست آمد تا برافتادن دودمان سوم اور در حدود 2000 پیش از میلاد برقرار ماند. در این زمان عموریها به قلمرو سومر که خود درگیر فساد و کشمکش داخلی بود هجوم آوردند، و جنوب میانرودان سراسر دستخوش هرج و مرج شد.
عموریها مردمانی بادیهنشین و سامینژاد بودند که از سوریه به میانرودان سرازیر شدند و شهرهای آن را یک به یک گشودند. بنا بر منابع، ماری برای پایداری در برابر تهاجم آنان دیوارهای دفاعی خود را تقویت کرده بود. اما این تلاش ثمری نداشت و حکومت شاکّاناکّوها در حدود 1830 پیش از میلاد سقوط کرد.
دورۀ عموریها
پس از سقوط دودمان شاکّاناکّوها در حدود 1830 پیش از میلاد، یاگّید-لیم (Yaggid-Lim؛ یا «یاگیتیم») فرمانروای ماری شد و دودمانی را بنیان گذاشت که «لیم» یا «عموری» نامیده میشود. فرمانروایی جانشینان یاگید-لیم، گذشته از یک دوره وقفۀ نسبتن طولانی، تا 1761 پیش از میلاد دوام داشت. بایگانی کتیبههای گِلی بهدست آمده از ماری تاریخ همین دوره را دارد، و در نتیجه بسیاری از چهرهها و رویدادهای این زمان برای ما روشن است. بهکمک این کتیبهها میتوان تصویری از فضای سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی ماری در آخرین دورۀ حیات آن و نیز از جهانی که در آن واقع بود ترسیم کرد.
از رویدادهای مهم دورۀ ده-سالۀ فرمانروایی یاگید-لیم درگیری او با پادشاه شهر اِکالّاتوم (Ekallatum؛ از پایتختهای عموریان) است که دست به فتح ماری زد و پسر یاگید-لیم، یاخود-لیم (Yakhud-Lim)، را گروگان گرفت. یاگید-لیم در 1820 پیش از میلاد درگذشت و یاخود-لیم جانشین او شد. یاخود-لیم اهمیت و نفوذ ماری را در هردو زمینۀ اقتصادی و نظامی گسترش داد. او علاوه بر توسعۀ شبکۀ آبیاری کارآمد و تقویت باروهای دفاعی ماری و تیرقا (تل عشاره در سوریه)، نیروهای خود را به سمت غرب تا شهرهای ساحلی کرانۀ لِوانت پیش برد و آنان را وادار به پرداخت خراج به ماری کرد.
در نقطۀ مقابل این تلاشها، ماری در زمان فرمانروایی یاخود-لیم به خراجگزار حلب تبدیل شد، البته زمانی هم ناگزیر خراجگزار یک نارام-سین دیگر شد که فرمانروای اِشنونّا (Eshnunna؛ تل اسمر در عراق) بود. نارام-سین در حدود 1811 پیش از میلاد درگذشت، و ماری بار دیگر به استقلال رسید و قلمرو سابق خود را باز بهدست آورد. اما این پایان گرفتاریهای یاخود-لیم نبود.
دردسرهای عموریان و پادشاهان «آشوری»
در حدود 1808 پیش از میلاد، شمشی-اَدَد یکم عموری (فرمانروایی حدود 1808 تا 1776 پیش از میلاد)، که بعدها پادشاهان آشور او را نیز در صف شاهان آشوری جا دادند، دست بهکار فتح منطقۀ شمال میانرودان شد و ابتدا تاج و تخت آشور را بهدست آورد. با آشکار شدن هدفهای بلندپروازانۀ شمشی-اَدَد یکم، جنگ بر سر کنترل منطقه بین او و یاخود-لیم درگرفت. یاخود-لیم سرانجام میدان را به حریف واگذار کرد و مدتی بعد در 1798 پیش از میلاد بهدست پسرش، سومو-یَمام (Sumu-Yamam) به قتل رسید. سومو-یَمام به مدت دو سال بر ماری فرمان راند تا عاقبت او هم در 1796 پیش از میلاد از شمشی-اَدَد یکم شکست خورد. پسر شَمشی-اَدَد، یاسماخ-اَدَد (Yasmakh-Adad؛ یا یاسماح-اَدو)، که در فرمانروایی با او سهیم بود، در تاریخی نامعلوم، شاید حدود 1788 پیش از میلاد، به حکومت ماری منصوب شد.
از نامههایی که بین یاسماخ-اَدَد و پدرش رد و بدل شده پیداست که او فرمانروایی بیاندازه ناوارد و تنپرور بوده و مدام برای هر امری که پیش میآمده ناگزیر از پدرش کمک میخواسته – که او هم در مقابل ناخشنودی عمیق خود از پسرش را رک و راست بیان میکرده است. پس از مرگ شمشی-اَدَد یکم در 1776، فرمانروایی به نام زیمری-لیم، که شاید نوه یا برادرزادۀ یاخود-لیم بوده باشد، به کمک حلب یاسماخ-اَدَد را شکست داد و تاج و تخت ماری را به دودمان عموری برگرداند.
زیمری-لیم: آخرین پادشاه ماری و پایان کار ماری
زیمری-لیم تصمیم داشت ماری را به شکوه و عظمت گذشته برگرداند. او پس از صرف پنج سال وقت برای فرونشاندن کشمکشهای قبیلهیی و نبرد با پادشاهی اِشنونّا، که از پیمان خود با زیمری-لیم دست کشیده بودند تا با حلب همپیمان شوند، خود با حلب وارد پیمان دوستی شد و دختر پادشاه حلب را به همسری گرفت.
به گواه تاریخ، ماری در این زمان خیلی حالت قبیلهیی پیدا کرده بود و عدهای از اهالی خود را «خانیان» میخواندند تا اصالت عموریشان را پررنگ نشان دهند – شواهدی از چندین مورد درگیری نیز بین فرمانروایان عموری کاخنشین و همتایان عموری کوچنشینشان وجود دارد. معروف است که زیمری-لیم به زندگی پرتجمل در کاخ سلطنتی عادت کرده بوده است.
در حدود 1766 پیش از میلاد، نیروهای متحد بابِل، ماری، و ایلام شهر اِشنونّا را گشودند، اما ایلام به ماری و بابِل رودست زد و آنها هم تلافیاش را درآوردند. با این حال از آن به بعد زیمری-لیم و حمورابی بابِلی دیگر نتوانستند به هم اعتماد کنند، هرچند بارها ناچار شدند دوشادوش یکدیگر با دشمنان قویتر بجنگند.
در 1761 پیش از میلاد حمورابی – که روزگاری همپیمان زیمری-لیم بود – به ماری لشگر کشید و شهر را تسخیر کرد. این که بعد از آن چه بر سر زیمری-لیم آمد معلوم نیست و نمیدانیم حمورابی به او پشت کرد یا او در گرماگرم نبرد کشته شد. نیز معلوم نیست آیا شهر ماری با قوۀ قهریه تسخیر شد – شواهد نمیگویند آیا قوای نظامی شهر را غافلگیر کردند یا ماری از حمله خبر داشت و آمادۀ دفاع بود – یا این که ماری وقتی دید فرمانروای خود را از دست داده چارهای جز تسلیم شدن به حمورابی ندید، که او هم فرستادگانی را روانه کرد تا گنجینههای «کاخ بزرگ سلطنتی» را خارج کنند، و این کار دو سال طول کشید. هرچه بود، حمورابی در زمانی بین 1759 و 1757 پیش از میلاد شهر ماری را با خاک یکسان کرد.
حمورابی با آتش زدن کاخ سلطنتی نادانسته کتیبههای گِلی داخل آن را حرارت داد و به سفال تبدیل کرد – رخدادی مشابه در چندین شهر باستانی دیگر، مثل اِبلا و اوگاریت، که در آنها هم آتش زدن کاخ موجب تبدیل آن به کورۀ سفالگری شد و بدین ترتیب کتیبهها دوام کافی پیدا کردند تا پیام خود را به باستانشناسان و کاوشگران آینده برسانند. ماری پس از این ویرانی دیگر هرگز بازسازی نشد و نام و نشان آن نیز از یادها رفت. تا زمان حملۀ اسکندر مردمان کوچنشین هر از گاهی در محوطۀ آن ساکن میشدند، اما در دورۀ سلوکیان محوطۀ ماری نیز برای همیشه به حال خود رها شد.