باور مذهبی در ایران باستان ایمان و اعتقادی چند ایزدی بوده است که بصورت تقریبی با آنچه امروزه به عنوان اسطوره شناسی ایران باستان شناخته می شود مطابقت دارد. این مذهب ابتدا در منطقه ایران بزرگ یا ایران زمین (شامل قفقاز، آسیای مرکزی، جنوبی و غربی) شکل گرفت اما بعد ها در هزاره ۳ ق.م، در منطقه ای که امروزه به عنوان ایران شناخته می شود تمرکز یافت.
این مذهب از قبل در بین اقوام ایلامی و شوشیان وجود داشته و باور بر این است که اعتقادات آنان بعدها بر روی شکل گیری مذهب ایران تاثیر گذاشته است. پارسیان بخشی از مهاجرانی گسترده بودند که شامل قبایلی دیگر از جمله آلان ها، باختری ها، ماد ها، پارتیان و سکاها می شدند که خود را با نام آریایی خطاب می کردند (به معنی آزاده و شریف، مشخص کننده دسته ای از مردم و نه نژادی خاص). آنان در نزدیکی ایلامیان و در منطقه پارس (که نام قبیله نیز ریشه در آن دارد و امروزه با نام فارس شناخته می شود) ساکن شدند و پس از مدتی کوتاه از اسکانشان آیین های مذهبی نیز شکل گرفتند.
چگونگی پرستش ایزدان توسط پارسیان اولیه نامعلوم است اما می توان گفت که شامل آتش و محراب هایی در فضای باز می شده است. باور بر این است که این آیین ها از جهات مختلف یادآور مراسم مذهبی مدرن زرتشتیان بوده اند. بر اساس متون باقی مانده از امپراطوری هخامنشی (۵۵۰- ۳۳۰ ق.م) می توان به باورهای مذهبی پادشاهان پی برد (اعتقادات کهن چند ایزدی و یا یکتا پرستی زرتشت). مذهب همچنان در دوره امپراطوری اشکانیان (۲۴۷ ق،م – ۲۲۴ میلادی) و امپراطوری ساسانیان (۲۲۴- ۶۵۱ میلادی)، که در آن زرتشت به عنوان دین رسمی معرفی شد، نقشی مهم و اساسی داشت.
پس از سقوط امپراطوری ساسانی بدست اعراب مسلمان در سال ۶۵۱ میلادی، مذهب ایرانی سرکوب شد و پیروان آن به اجبار یا تغییر دین دادند، یا آن مذهب را ترک گفتند و یا در خفا و ممارست به حفظ و اجرای آیین ها پرداختند. اعتقادات کهن چند ایزدی به افسانه و اسطوره تبدیل شدند اما مذهب زرتشت این تغییرات را پشت سر گذاشت و امروزه همچنان پیروان خود را دارد و همچنین مذهبی که امروزه با نام بهایی شناخته می شود، ریشه در فرقه اسلامی بابیه دارد و هیچگونه ارتباط تاریخی مستقیمی بین آن و سیستم مذهبی ایران باستان وجود ندارد.
اعتقادات کهن
اعتقادات چند ایزدی ایرانیان بر مبنای تضاد و نبرد بین نیروهای مثبت، روشن و برقرار کننده نظم و نیروهای منفی، تاریک و ترغیب کننده به نزاع و بی نظمی بوده است. اهورامزدا، خالق و قادر مطلق، منشا تمام خوبی ها و نگه دارنده زندگی که به دیگر ایزدان نیز حیات می بخشد، ریاست زیارتگاه ایرانیان را بر عهده داشت. اهورامزدا جهان را در هفت مرحله خلق کرد که اولین آن مراحل، خلقت آسمان بود (لازم به ذکر است که در بعضی روایات، مرحله اول خلقت آب می باشد). به نظر می رسد که هدف از این خلقت تجلی نظم و هماهنگی جهانی بوده است که با ممانعت انگره مینیو، نیروی شر و مخالف اهورامزدا، رو به رو می شود.
در ابتدا آسمان بصورت مدور خلق شد و آب ها را در خود نگه می داشت. سپس آب ها توسط زمین های کاشت شده از یکدیگر جدا شدند و بعد از آن اهورامزدا گاو ایوداد را خلق کرد که پس از مدت کوتاهی توسط انگره مینیو (اهریمن) کشته می شود. پیکر گاو ایوداد به ماه برده شده و از تخم پاک شده ی آن تمامی حیوانات دیگر حیات می یابند.
سپس کیومرث (گیومرد، گیومرث) به عنوان اولین انسان خلق می شود و زیبایی بسیار او انگره مینیو را مجبور به کشتنش می کند. تخم کیومرث در زمین توسط خورشید پاک شده و از آن گیاه روبارب می روید و تبدیل به اولین زوج فانی، مشی و مشیانه، می شود. اهورامزدا از نفس خود به آنها حیات بخشید و این زوج درهماهنگی با یکدیگر و با جهان زندگی کردند تا زمانی که انگره مینیو خود را به عنوان خالق حقیقی و اهورامزدا را به عنوان فریب دهنده به آنان معرفی کرد. مشی و مشیانه این دروغ را باور کردند و در نتیجه لطف الهی را از دست داده و مجبور شدند تا از آن پس در دنیای بی نظمی و نزاع زندگی کنند.
حتی تحت این شرایط، مشی و مشیانه می توانستند با پایبندی به حقایق و صداقت اهورامزدا و دوری از فریب های انگره مینیو، زندگی ای خوب را انتخاب کنند. تضاد بین خوبی مطلق و شر مرکزیت مذهب کهن را تشکیل می داد و تقریبا تمامی باشندگان ماوراء الطبیعی در یکی از این دو جهت قرار می گرفتند (به جز اجنه و پری ها) و انسان ها نیز مجبور به انتخاب یکی از این دو قطب بودند. اولین تصور از زندگی پس از مرگ عالمی تاریک از سایه ها بود که ارواح در آن حرکت می کردند (وجود این عالم وابسته به یاد و دعاهای زندگان بود) تا زمانی که پس از رد شدن از رودی تاریک، دسته ی خوب و بد آنها از هم جدا شوند.
بعدها (قبل و یا احتمالا بعد از زرتشت) تصور از زندگی پس از مرگ تغییر کرده و اکنون شامل داوری نهایی بر روی پل چینود (فاصله بین زندگان و مردگان)، وزن کردن اعمال انسان بر روی ترازو الهی و مفهوم بهشت و جهنم می باشد. با انتخاب کردن مسیر حقیقت، انسان می توانست زندگی ای خوب داشته باشد و پس از مرگ وارد بهشت شود؛ اما با گوش سپردن به انگره مینیو، انسان در نزاع، سردرگمی و تاریکی زندگی می کند و پس از مرگ نیز وارد جهنم می شود.
روحی که اهورامزدا در اولین زوج فانی دمید جاودانه و ابدی بود و، به عنوان یک هدیه، باید از آن مراقبت می شد. اهورامزدا در مقابل فراهم ساختن تمامی نیازهای انسان ها، از آنان تنها یک خواسته داشت؛ اینکه با گوش سپردن به توصیه های او و دفاع کردن از ارزش هایش، از روح خود مراقبت کنند. در نتیجه احترام گذاشتن به این هدیه و یا رد کردن آن از طریق خودخواهی و تبعیت ارادی از انگره مینیو و وعده های زیبا اما دروغینش، معنی حیات و زندگی بشریت بود.
انسان ها دارای اراده ای آزاد بودند و هر فرد باید به تنهایی درباره مسیر، نحوه و کیفیت زندگی اش تصمیم می گرفت. برای کمک کردن به انسان ها در گرفتن تصمیم درست و همچنین برای حمایت از آنها در مقابل نیروهای شر، اهورامزدا دیگر ایزدان را خلق کرد که برخی از معروفترین آنها عبارتند از:
- میترا: ایزد خورشید طلوع کننده، صومعه ها و پیمان ها
- خورشید سپنتا: ایزد خورشید کامل
- اَردَویسور آناهیتا: ایزد حاصلخیزی و باروری، سلامت، آب، خرد و گاهی جنگ
- رشن: فرشته درستکار دادگری
- ورثرغنه یا بهرام: ایزد جنگاوری که در مقابل نیروهای شر ایستادگی می کند
- وایو یا وای بُد: ایزد باد که ارواح شر را دور می کند
- تیر و تیشتر: ایزدان کشاورزی و باران
- آذر: ایزد عنصر الهی آتش، تجسم آتش
- هوم: ایزد برداشت، سلامت، قدرت، سرزندگی؛ تجسمی از گیاه با نامی مشابه که شیره آن روشنفکری می بخشد
چهار عنصر اصلی در اجرای آیین های مذهبی مرکزیت داشتند. این آیین ها در حضور باد و بر روی خاک اجرا می شدند، با آتش شروع شده و با آب پایان می یافتند (آتش در محرابی در محیط باز روشن شده و آب به عنوان عنصر حیات بخش مورد احترام واقع می شد). در اجرای این آیین ها چهار جهت اصلی نیز مورد توجه واقع می شد. همانند مذهب زرتشت، در مذهب کهن ایرانیان معابد وجود نداشتند زیرا اعتقاد بر این بود که خدایان همه جا حضور دارند و هیچ ساختمان و بنایی نمی تواند و نباید آنها را محدود کند.
آتش به عنوان سمبلی از الوهیت (و حضور واقعی ایزد آذر) در مرکز اعتقادات قرار داشت اما خاک، آب و باد نیز به عنوان تجلی های مقدس خدا مورد احترام واقع می شدند. با وجود اینکه یونانیان ادعا می کردند که ایرانیان آتش و دیگر عناصر را پرستش می کردند، این ادعا صحت نداشته و در حقیقت آنها نیروی الهی خالق این عناصر را می پرستیدند.
زرتشت
مذهب ایران باستان فرهنگی شفاهی بود (هیچ کتاب مقدسی و نوشته ای وجود نداشت) و در نتیجه تمام اطلاعاتی که امروزه در رابطه با آن بدست آمده است مربوط به آثار مکتوب پس از ظهور زرتشت بین سال های ۱۵۰۰- ۱۰۰۰ ق.م می باشد. به نظر می رسد که در کنار پرستش خدایان متعدد، اجداد افراد نیز مورد ستایش واقع می شدند و گروهی از افراد روحانی (که با نام مغان شناخته می شدند) مراسم را اداره کرده و متون مذهبی و مقدس مورد نیاز را می خواندند. با وجود نبودن معابد، بروکراسی و سلسله مراتب مذهبی وجود داشت که بر طبق آن مردم برای روحانی درجه اول و روحانیون درجات پایینتر، در ازای دعا و شفاعت، پیشکش می آوردند.
طبقه روحانیون جزئی از بالاترین طبقات سیستم اجتماعی ایرانیان بودند و ثروت آنان به اندازه ای بود که می توانستند وام هایی قابل توجه ارائه بدهند و بر روی آنها سود دریافت کنند. همچنین بدون شک بازاری پر رونق برای تندیس های کوچک و سنگ طلسم های الهه ها و باشندگان متعدد وجود داشت که همانند بین النهرین و مصر، به هدف حفاظت استفاده می شدند. در نتیجه جای تعجبی وجود نداشت که پیشنهاد ابتدایی اصلاحات مذهبی، نارضایتی روحانیون را به همراه داشته باشد.
اطلاعات بسیار کمی از زندگی زرتشت موجود می باشد. گفته می شود که او از پدر و مادری نجیب ( دُغدویه و پورشَسْب) در شرق ایران زاده شده و چهار برادر داشته است. او عضو طبقه روحانیون بوده و به احتمال زیاد تحصیلات خود را از سنین کم آغاز کرده است. در سن ۳۰ سالگی زرتشت در ساحل رودخانه ای از وُهُومَنَه، که تجسمی از پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک است، در فرم باشنده ای نورانی از جانب ایزد برتر وحی دریافت می کند.
وهومنه نماینده ای مستقیم از جانب اهورامزدا، ایزد یکتا و حقیقی، بود که زرتشت را از اشتباه بودن مذهب کهن که توسط مغان به پا داشته می شد آگاه ساخت. اهورامزدا ایزد یکتا زرتشت، فرستاده ی وی بود.
زرتشت در مورد وحی دریافت شده از وهومنه شروع به تبلیغ و موعظه کرد و فورا با عدم پذیرش روبه رو شد و مورد آزار و اذیت قرار گرفت. از فرقه های مخالف زرتشت می توان از کاراپان ها و کارویس ها (کاوی) نام برد. آنان بخشی از گروه روحانیون نجیبزاده بودند که تعالیم جدید را تهدیدی برای جایگاه خود دیده و به سرعت در صدد خاموش کردن آن برآمدند. زرتشت مجبور به ترک خانه ی خود شد اما از اعتقادات و ایمان خود باز نگشت.
او به دربار گشتاسب سفر کرد و در آنجا با روحانیون دربار در رابطه با حقیقت مطلق و طبیعت الوهیت به گفتمان پرداخت. بنا بر روایات، با وجود اینکه زرتشت ادعا های خود را ثابت کرده بود، گشتاسب راضی نبوده و او را زندانی کرد. در دوران زندان، زرتشت بیماری فلج اسب مورد علاقه ی گشتاسب را درمان کرد و شاه نه تنها او را آزاد کرد بلکه تبدیل به اولین و برجسته ترین پیرو او شد. تغییر مذهب گشتاسپ شروع کننده ی مقبولیت یکتا پرستی زرتشت به جای چند ایزد پرستی اعتقادات کهن بود.
اعتقاد جدید بر پایه ی پنچ قاعده بنا شده بود:
- اهورامزدا خدای افضل است
- اهورامزدا منشا تمام خوبی ها است
- دشمن جاودانه او، انگره مینیو، منشا تمام بدی ها است
- خوبی در پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک آشکار است
- هر فرد دارای آزادی اراده برای انتخاب بین خوبی و بدی است
ایزدانی همچون میترا و آناهیتا به تجلی هایی معنوی تنزل مقام پیدا کردند و نقش های دیگر باشندگان نیز تغییر یافت. مفهوم پل چینود از اعتقادات کهن گرفته شده بود که در آن افرادی که به تازگی مرده بودند با قایق از رودی تاریک گذر می کردند. در اعتقادات زرتشت این تفکر تبدیل به پلی شد که برای محکوم شدگان باریک و به تیزی تیغ و برای ارواح پاک عریض و سهل العبور می شد. زرتشت همچنین تصور دو سگ نگهبان پل چینود را که به ارواح پاک خوشامد گویی و به محکوم شدگان خشم کرده را حفظ کرد. همچنین، سروش، فرشته نگهبان ارواح هنگام عبور از پل، و دئنا، بانوی مقدسی که ارواح را هنگام رسیدن به پل تسلی می دهد، نیز جزء تفکرات و ایده های حفظ شده توسط زرتشت بودند.
بنا به گفته های زرتشت، دنیا محل سکونت ارواح خیرخواه و بدخواه (اهورا ها و دیو ها) بود و انسان ها می بایست نه تنها در مقابل تاثیرات منفی مقاومت کنند، بلکه به انرژی های مثبت نیز پاسخ دهند. در نهایت، این وظیفه ی خود انسان بود که زندگی ای بر پایه حقیقت و نه دروغ بنا کند و اگر به خالق خود احترام بگذارد، زندگی ای پربار در این دنیا و بهشت پس از مرگ در انتظارش خواهد بود.
در صورت ناموفق بودن انسان در این وظیفه نیز مجازات او در جهنم ابدی نبود. در واقعه ی فرشگرد و به راهنمایی سوشیانت، ناجی آخر الزمان، تمامی ارواح به اهورامزدا پیوسته و بخشوده می شوند. انگره مینیو شکست خورده و همه تا ابد با شادمانی در کنار خالق خود و تمامی از دست رفتگانشان زندگی می کنند.
زرتشت این تفکر را تا زمان مرگ خود در سن ۷۷ سالگی ترویج داد. بر اساس برخی از روایات، زرتشت به دلیل کهولت سن و پس از زندگی ای فداکارانه نسبت به خدای خود درگذشت. اما منابع جدیدتر ادعا می کنند که او توسط مریدی از مذهب کهن به قتل رسیده است.
امپراطوری هخامنشیان و آیین زروانی
در سال ۵۵۰ ق.م، کوروش کبیر (دوران حکومت ۵۵۰- ۵۳۰ ق.م) پس از پیروزی هایی متعدد امپراطوری هخامنشیان را پایه گذاری کرد و برای موفقیتش اهورامزدا را سپاس گفت. از آنجایی که در آن زمان زرتشت مذهبی پا بر جا و قدیمی بود، دانش پژوهان قدیم بر این باور بودند که کوروش نیز خود زرتشتی بوده است. این در صورتی است که این نظریه لزوما حقیقت ندارد. از آنجایی که اهورامزدا حتی قبل از ظهور مذهب زرتشت، همانند آمون که به عنوان شاه خدایان توسط رامسس کبیر (دوران حکومت ۱۲۷۹- ۱۲۱۳ ق.م) ستایش می شده است، به عنوان ایزد برتر در بین دیگر ایزدان مورد ستایش و توسل قرار می گرفته است، تحقیقات جدید این فرضیه را بازبینی کرده اند. بر این اساس حتی اکر امکان حقیقت داشتن این فرضیه وجود داشته باشد، متوسل شدن کوروش به اهورامزدا به معنای زرتشتی بودن او نیست.
استدلالی مشابه را می توان در رابطه با حکمرانان بعدی امپراطوری هخامنشیان مانند داریوش اول (دوران حکومت ۵۲۲- ۴۸۶ ق.م) و خشایار اول (دوران حکومت ۴۸۶- ۴۶۵ ق.م) نیز بکار برد. اما قابل ذکر است که در رابطه با این حکمرانان و حکمرانان بعدی، می توان گفت که امکان زرتشتی بودن آنان بیشتر است. تمجید و ستایش اهورامزدا در آثار هنری، فرمان ها و هدایا، بخصوص در پرسپولیس، شهر بزرگ داریوش اول، و سنگ نوشته بیستون دیده می شود. اما با توجه به سیاست مدارای مذهبی امپراطوری هخامنشی، اعتقادات و باورهای خاندان سلطنتی بر دیگر مردم عادی تحمیل نمی شد. امپراطوری هخامنشی پذیرای تمامی اعتفادات و باورها بود و مردم، آزاد به دنبال کردن باور های مذهبی خود بودند.
ترغیب اعتقادات و افکار مذهبی مستقل باعث پیدایش آیین به اصطلاح مرتد زروانی در اواخر دوره ی هخامنشیان شد. آیین زروانی مستقیما از زرتشت نشأت گرفته بود اما تفاوت هایی اساسی با آن داشت. در این آیین زمان (زروان) به عنوان الهه برتر شناخته می شود که خالق دو الهه اهورامزدا و انگره مینیو می باشد. از اهورامزدا همچنان به عنوان خالق یاد می شد اما او دیگر قدرتی مطلق و خلق نشده بشمار نمی رفت. در آیین زروانی انگره مینیو و اهورا مزدا هر دو دارای قدرتی مساوی و در جدالی کیهانی با یکدیگر بودند که سرانجام با پیروزی اهورامزدا پایان می یابد.
امپراطوری ساسانیان و آیین زروانی
آیین زروانی در دوران اشکانیان (که با دولتی نا متمرکز باعث ترغیب و ترویج آزادی بیان مذهبی شد) توسعه یافت و در دوران امپراطوری ساسانیان بطور کامل شکل گرفت. ساسانیان آیین زروانی را مذهب رسمی دولت قرار دادند اما فعالیتهای دیگر اعتقادات را محدود نکردند. به نظر می رسد که تعداد زیادی از طبقات بالای اجتماعی دنباله رو آیین زروانی بودند، اما از آنجایی که این آیین شباهت بسیار زیادی به زرتشت دارد، نمی توان این نظریه را با قطعیت بیان کرد.
وابستگی طبقات بالای اجتماعی به آیین زروانی در درجه اول ریشه در نگاه مرگبار آنها به زندگی دارد (در تضاد با برتری آزادی انتخاب در تفکرات زرتشت). نگاهی که در آن زمان در تمامی ابعاد زندگی دارای برتری است و انسان در مقابل آن ناتوان می باشد؛ نظریه que sera, sera (هر آنجه باید باشد، خواهد بود) به بهترین شکل عقیده ی آیین زروان را، که بعد ها در هنر و شعر ایرانی گسترش می یابد، بیان می کند.
صرف نظر از تاثیراتی که آیین زروانی احتمالا بر روی امپراطوری و فرهنگ ساسانیان داشته است، شاهان ساسانی آشکارا آیین زرتشت را حمایت می کردند و همچنین اولین افرادی بودند که دستور مکتوب شدن تعلیمات زرتشت را صادر کردند. در دوره های قبل، محتویات کتاب مقدس که امروزه به عنوان اوستا شناخته می شود، به خاطر سپرده می شده و تنها بصورت شفاهی انتقال می یافته است. اولین شاه ساسانی، اردشیر یکم (دوران حکومت ۲۲۴- ۲۴۰ میلادی) و شاپور یکم (دوران حکومت ۲۴۰- ۲۷۰ میلادی)، پسر و جانشین او، هر دو سیاست به مکتوب کردن متون مقدس را حمایت می کردند. با این وجود این کار تنها در دوران حکومت شاپور دوم (۳۰۹- ۳۷۹ میلادی) تکمیل شده و در دوران امپراطوری خسرو یکم (۵۳۱- ۵۷۹ میلادی) به تحقق پیوست. تا پایان دوران حکومت خسرو یکم، اوستا و دیگر آثار مربوط به اعتقادات و ارزش های زرتشتی اکثرا بصورت مکتوب درآمده بودند.
مسیحیت و اسلام
بر خلاف ساسانیان که به پا داشتن دین مسیحیت را تحمل و حتی ترغیب نیز می کردند،، مسیحیان به آیین زرتشت به عنوان سیستمی اهریمنی که خدایی دروغین را پرستش می کند نگاه می کردند. در اواخر دوران ساسانیان، مسیحیان آتش های همیشه روشن آتشکده های زرتشتیان را خاموش می کردند و با تبلیغ کردن بر خلاف این دین، مردم را ترغیب به قبول کردن آیین حقیقی مسیحیت می کردند.
در قرن ۴ میلادی، آیین زرتشت از طریق مذهب یهودیت و تفکراتی همانند خدای یگانه برتر، اهمیت اراده آزاد بشر و مسئولیت فردی برای رستگاری، دادرسی پس از مرگ، بهشت و جهنم، وجود یک ناجی و آخر الزمان و نیرویی اهریمنی که باید با در برابر آن مقاومت شود، بر روی توسعه مسیحیت تاثیر گذاشته بود. این تاثیرات بعدها از طریق مسیحیت و یهودیت در توسعه دین اسلام نیز بسیار موثر بودند. گرچه در هر دو مورد، تاثیرات زرتشتیان نه تنها مورد تایید قرار نگرفته است، بلکه این آیین بد نام و اهریمنی نیز شناخته شده است.
پس از تصرف ایران توسط مسلمانان در سال ۶۵۱ میلادی، آتشکده ها تخریب شده و با مساجد جایگزین شدند، کتابخانه ها به آتش کشیده شده و زرتشتیان یا مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند و یا به دلیل مقاومت در برابر تغییر دین، کشته می شدند. تعداد زیادی از زرتشتیان به سمت هند فرار کردند (جایی که امروزه نیز جامعه ای از زرتشتیان هنوز حضور دارند)، در حالی که تعدادی دیگر به دلیل ایمانشان یا کشته شده و یا تغییر دین دادند. امروزه جوامع زرتشتیان در تعدادی زیادی از کشورها در حال رشد هستند و ارزش های یکی از قدیمی ترین و بطور قاطع اصیل ترین اعتقادات مذهبی جهان را حفظ می کنند.