آدولف هیتلر

تعریف

Mark Cartwright
توسط ، ترجمه شده توسط Arash Taheri
منتشر شده در 04 December 2024
در زبان های دیگر موجود است: انگلیسی, عربی, فرانسوی, یونانی, پرتغالي, ترکی
چاپ مقاله
Adolf Hitler, 1937 (by Bundesarchiv, Bild 183-S33882, CC BY-SA)
آدولف هیتلر ، ۱۹۳۷
Bundesarchiv, Bild 183-S33882 (CC BY-SA)

آدولف هیتلر ( ۱۸۸۹-۱۹۴۵ ) دیکتاتور آلمان نازی بود که از سال ۱۹۳۳ قدرت را در آن کشور به دست گرفت. او با دادن وعده های عوام گرایانه نظیر بهبود اقتصاد آلمان و اعتلای مقام و منزلت آن کشور در اروپا به قدرت رسید ، ولی هیتلر از این سیاست ها پا را فراتر گذاشت ، و او بود که آتش جنگ جهانی دوم ( ۱۹۳۹-۱۹۴۵ ) را شعله ور ساخت. آلمان در آن جنگ شکست خورد ، و هیتلر نیز در آوریل ۱۹۴۵ خودکشی کرد.

سالهای نخست زندگی

آدولف هیتلر در روز ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در دهکده براونو آم این در اتریش متولد شد. پدر او آلویس شیکل گروبر نام داشت ( گرچه در این باره حدس و گمان هایی وجود دارد ) ، که پس از مدتی نام خانوادگی خود را به هیتلر تغییر داد. آلویس از راه پینه دوزی معاش خود را تامین می کرد و پس از مدتی توانست در اداره گمرک به عنوان کارمند دون پایه مشغول کار شود. مادر آدولف نیز کلارا پولتسل نام داشت ، که در واقع همسر سوم آلویس بود. آلویس پدری سلطه جو و خشن بود که مکررا آدولف را بخاطر رفتارهای غلطش به باد کتک می گرفت و در آن لحظات مادرش بود که از او در مقابل پدرش حمایت می کرد. آلویس در سال ۱۹۰۳ درگذشت ، و پس از آن آدولف از مطالعه دروس خود غافل شد - او بیشتر اوقات خود را با خواندن کتب تاریخی و رمان های غربی و یا رفت و روب منزل می گذراند در حالیکه این خیال را در سر داشت تا " روزی هنرمند یا معمار شود" (Boatner, 223 ). در سال ۱۹۰۵ خانواده هیتلر به لینتس نقل مکان کردند. آدولف سال بعد به وین رفت و سپس ، در سال ۱۹۰۷ ، کوشید تا وارد آکادمی هنرهای زیبای آن شهر شود ، ولی در امتحان ورودی مردود شد. پس از آن که در سال ۱۹۰۸ یک بار دیگر در راهیابی به آن آکادمی ناکام ماند ، این بار آدولف بخت خود را برای ورود به مدرسه معماری آزمود ولی آنجا نیز به واسطه عدم صلاحیت با شکست رو به رو شد.

پس از مرگ مادر در سال ۱۹۰۷ ، هیتلر پنج سال بعدی زندگی خود را در وین گذراند در حالیکه دایره دوستان و آشنایان وی محدود بود و از طریق کشیدن پوستر و نقاشی کارت پستال در آمد ناچیزی به دست می آورد. خوشبختانه ، او از ماترک خانوادگی در آمد کمی کسب کرد که در حکم مکملی برای کار کم ارزش وی بود. حدس و گمان هایی در مورد وضعیت سلامت وی در آن برهه وجود دارد از جمله اینکه گفته شده وی به مرض سیفیلیس مبتلا بوده و از ناتوانی جنسی رنج می برده است. حادثه مهمی که در وین در زندگی هیتلر رخ داد و در آینده وی تاثیر گذار بود آن بود که ، رستاخیز و تحول سیاسی او در آن دروان شکل گرفت . او کارل لوگر شهردار وین را که دارای افکار ملی گرایانه و ضد جهودان بود تحسین می کرد و در همان شهر بود که نیروی بالقوه پروپاگاندا یا جنگ روانی و مدیریت جنبش های توده ای را فرا گرفت ( Boatner,225 ). در سال ۱۹۱۳ هیتلر که میخواست از رفتن به خدمت وظیفه عمومی کشور اتریش سر باز بزند ، به آلمان رفت و در شهر مونیخ سکنی گزید.

هیتلر به کیک شکلاتی علاقه وافری داشت و یکی از معدود سرگرمی های او پیاده روی با سگ آلزاسی تبارش ، بلوندی بود.

زمانی که جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸ ) آغاز شد ، هیتلر که احساس می کرد جنگ وظیفه ای میهن پرستانه است وارد ارتش باواریا شد. هیتلر که در آن برهه به عنوان نامه بر در فرانسه مشغول خدمت بود ، فرماندهان مافوق خود را تحت تاثیر قرار داد و به دریافت مدال صلیب آهنین درجه دو نائل گشت. هیتلر در نبرد سوم در فرانسه به واسطه ترکشی که به ران پایش برخورد کرده بود به شدت مجروح شد ولی در سال ۱۹۱۷ مجددا به جبهه جنگ بازگشت. او به درجه سرجوخگی رسید ولی هرگز نتوانست از آن مقام بالاتر رود چرا که فرماندهان او ویژگی های یک رهبر را در وی نمی دیدند (Mcdonough 2012,34 ). او پس از مدتی به کسب مدال صلیب آهنین درجه یک نائل شد ولی یکبار دیگر ، این بار به وسیله حمله گاز در بیمارستان بستری شد. هیتلر علی رغم آنکه احساس می کرد ارتش آلمان با امضای متارکه جنگ در سال ۱۹۱۸ به کشور خیانت کرده است ، همچنان در ارتش باقی ماند و در شهر مونیخ به عنوان مربی به کار خود ادامه داد و بیشتر اوقات خود در مورد مخاطرات کمونیسم برای مردم داد سخن می داد. او کمی بعد تصمیم گرفت تا گام های عملی تری را برای شکل دهی مجدد آلمان و رهاندن آن کشور از زیر یوغ دشمنانش بردارد.

Adolf Hitler c. 1900
آدولف هیتلر حدود سال ۱۹۰۰
Unknown Photographer (Public Domain)

حزب نازی

حزب فاشیستی ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان ( NSDAP یا به اختصار حزب نازی ) در سال ۱۹۲۰ با عنوان حزب کارگران آلمان بنا شد. این هیتلر بود که در توسعه نام و اعتبار آن حزب کوشید. این حزب نه سوسیالیست بود و نه به وضع و حال کارگران اعتنایی داشت ، بلکه این اسم جدید بدین خاطر بر روی آن حزب ملی گرای افراطی گذاشته شد تا در میان مردم وجهه فراوانی کسب کند. هیتلر ، در سال ۱۹۲۱ ، با اتکا بر مهارت هایش در امر سخنوری در مقابل توده مردم ، پس از آنتون درکسلر ( ۱۸۸۴-۱۹۴۲ ) توانست رهبر آن حزب شود.

هیتلر جاه طلبی های فراوانی داشت ، و بهمین خاطر در نوامبر ۱۹۲۳ بخت خود را برای کسب قدرت آزمود. کودتای آبجو فروشی که در یک سالن آبجو فروشی در مونیخ رخ داد ، نافرجام ماند ، و به دستگیری هیتلر منجر شد. از آنجا که سیاست مداران دست راستی ، پلیس ، و ارتش از آن کودتا پشتیبانی نکردند آن حرکت به ثمر ننشست. هیتلر پس از آن کودتا به جرم خیانت در دادگاه محاکمه شد و مقصر شناخته شد و به محبس افکنده شد. شهرت محاکمه و تبحر هیتلر در امر خطابه در دادگاه باعث شد تا به اعتبار حزب نازی خدشه ای وارد نشود. حبس هیتلر یک سال به درازا کشید و او در محبس به نگارش کتاب مشهور خود Mein Kampf ( نبرد من ) پرداخت و در همان کتاب وی به تشریح افکار خود در مقام یک رهبر در باب کشورداری و تغییر و تحول کشور آلمان پرداخت.

شخصیت هیتلر و روابط او

در سال ۱۹۲۵ ، هیتلر ویلایی را در برشتسگادن در ایالت باواریا اجاره کرد ، پس از مدتی آن ملک را خریداری نمود ، سپس آن را توسعه داد و نامش را به برگهوف تغییر داد. هیتلر همواره می گفت که " خوش ترین ساعات زندگانی خود را در آن اقامتگاه کوهستانی گذرانده است" (Boatner,224 ). در برگهوف او با خواهر ناتنی بیوه خود و دو دختر آن خواهر ناتنی زندگی می کرد. حدس و گمان هایی در این باره وجود دارد که هیتلر با گلی رائوبال ، یکی از دختران آن خواهر ناتنی ، روابط عاشقانه داشته است ، ولی کارکنان عمارت برگهوف آن قضیه را قاطعانه انکار می کردند. در سپتامبر ۱۹۳۱ گلی انتحار کرد ‌، و هیتلر نیز که از آن ماجرا به شدت پریشان خاطر و افسرده شده بود ، دستور داد تا اطاق گلی بسته باقی بماند.

Adolf Hitler & Eva Braun
آدولف هیتلر و اوا براون
Bundesarchiv, B 145 Bild-F051673-0059 (CC BY-SA)

در سال ۱۹۳۲ ، هیتلر رابطه طولانی مدتی را با اوا براون (۱۹۱۲- ۱۹۴۵ ) آغاز کرد که تا پایان عمر آن دو دوام آورد. به نظر می آمد که براون نسبت به شخصیت کینه توز و پر وسواس هیتلر بی اعتنا بود ( Dear,421 ). تعداد کمی از کارکنان عمارت برگهوف از روابط آن دو مطلع بودند ، چرا که اوا در آن عمارت در یک انزوای خودخواسته زندگی می کرد. براون دختر جوان ساده و مطیعی بود ، با هوش محدود و کم عمق ، که تنها در صدد بود تا معشوقه هیتلر باقی بماند ( Boatner, 59-60 ). براون نوری از ملاحت و دلربایی را بر آن عمارت تیره و تار تابانید و عکس ها و فیلم های خصوصی او از هیتلر در حکم یک گنجینه ارزشمند تاریخی به جا مانده است.

رییس جمهور هیندنبورگ از هیتلر دعوت کرد تا مقام صدارت عظمی را بپذیرد‌.

در برگهوف ، هیتلر عمدتا به فضل فروشی می پرداخت و شخصیت مباحثه جوی خود را آشکار می ساخت و خلق و خوی آتشین وی به یکباره بر ملا می شد. او به موسیقی کلاسیک بالاخص آثار ریشارد واگنر ( ۱۸۱۳-۱۸۸۳) گوش می داد. او علاقه خود را به معماری نیز نشان می داد و مکررا به همراه آلبرت اشپیر ( ۱۹۰۵-۱۹۸۱ ) در مورد طرحهای با شکوهش برای بازسازی برلین به تبادل افکار می پرداخت. هیتلر از ساده زیستی لذت می برد. او کت و شلوار ساده ای می پوشید ، نیم تنه ورزشکاری باواریایی ، و یا یونیفورم نظامی ساده به تن می کرد ، و در خلوت در این مورد به اشپیر می گفت : " محیط پیرامون من می بایست با شکوه با نظر برسد . پس از آن ساده پوشی من به شدت اثرگذار خواهد بود ( speer,167 ). او به کیک شکلاتی علاقه وافری داشت و یکی از معدود سرگرمی هایش پیاده روی با سگ آلزاسی تبارش ، بلوندی بود. در بعد از ظهرهای خلوت و ساکت برگهوف دوستان نزدیک خوش خدمت و چاپلوس هیتلر دور و اطراف وی بودند ، آنها اغلب اوقات به اتفاق هم به تماشای فیلم می نشستند و یا اینکه مجبور بودند به نطق های پر طمطراق ویکنواخت و کسالت آور هیتلر گوش بدهند. این گرد هم آمدن ها به ظاهر جذاب به نظر می رسید ولی چندان صمیمانه هم نبود ، همانگونه که اشپیر که یکی از اعضای حلقه دوستان نزدیک هیتلر برای مدت زمان طولانی بود این طور خاطر نشان ساخته بود :" در زندگی خود هرگز آدمی را ندیدم که همچون هیتلر بتواند بر احساسات خود لگام زند و آنها را پنهان نگه دارد... سگ او تنها موجود زنده ای بود که می توانست در آن اقامتگاه ذره ای از عواطف بشری را در وی برانگیزد (speer156&412 ).

کسب قدرت

پس از آزادی از زندان و شکل دهی مجدد حزب نازی ، یک دهه زمان لازم بود تا هیتلر از طرق قانونی بتواند بر اریکه قدرت تکیه بزند . حزب نازی بیشتر سالهای دهه ۱۹۲۰ را در حالت رخوت و رکود گذراند : در سال ۱۹۲۸ ، حزب تنها ۱۲ کرسی را در رایشتاگ ، پارلمان جمهوری وایمار ( ۱۹۱۸-۱۹۳۳ ) به دست آورد ، این رقم به نسبت ۴۹۱ کرسی موجود در آن مجلس بسیار ناچیز بود. پس از آن حزب نازی در انتخابات های بعدی که ویژگی عمده جمهوری وایمار بود سیر صعودی و تدریجی خود را آغاز کرد. در انتخابات ۱۹۳۰ ، حزب نازی ۱۰۷ کرسی به دست آورد ، در انتخابات جولای۱۹۳۲ آن حزب به کسب ۲۳۰ کرسی نائل شد ، در نوامبر ۱۹۳۲ آنها تعدادی از کرسی ها را از دست دادند و تنها ۱۹۶ کرسی برای خود تثبیت کردند ، ولی اعتبار آنها به قوت خود باقی مانده بود ، اعتبار و محبوبیتی که همه شهرها و طبقات آلمان را در بر می گرفت.

Hitler & Hindenburg
هیتلر و هیندنبورگ
Bundesarchiv, Bild 183-S38324 (CC BY-SA)

محبوبیت رو به تزاید هیتلر و حزب نازی مرهون چند عامل بود. هیتلر وعده می داد که از طریق تسلیح مجدد آلمان ، حذف اتحادیه های کارگری و سرمایه گذاری در پروژه های بزرگ دولتی عظمت و شکوه پیشین آلمان را احیا خواهد کرد و بر آن عقیده بود که از طریق آن اقدامات اقتصادی بیکاری مزمن کشور آلمان نیز ریشه کن خواهد شد. صاحبان صنایع بزرگ و فرماندهان ارتش آلمان از شنیدن این سخنان هیتلر به شدت شادمان شدند. پس از سقوط بازار سهام وال استریت در سال ۱۹۲۹ و رکود اقتصادی بزرگ که پیامد آن حادثه بود ، میلیون ها آلمانی شغل خود را از دست دادند و یا آنکه مشاغلی با حقوق اندک و ناچیز داشتند ؛ هیتلر در این زمان به مردم وعده کار و نان می داد.

هیتلر در نطق های پر شور و آتشین خود ، قول می داد که قید و بندهای عهدنامه ورسای را ، که رسما نقطه پایانی بر جنگ جهانی اول بود از میان خواهد برد. هیتلر وعده می داد که قلمروهای از دست رفته آلمان پس از جنگ جهانی اول را به آن کشور باز خواهد گرداند ، و در راه توسعه ارضی آلمان از طریق Lebensraum ( فضای حیاتی ) و چیزی که خود آن را رایش سوم می نامید دریغ نخواهد کرد ، جایی که مردم آلمان می توانستند در آن مرفه و آسوده زندگی کنند. حزب نازی به ارزش های سنتی جامعه آلمان نظیر اهمیت خانواده ، خودکفایی ، سنت ها متشبث می شد. نازی ها از کمونیست ها و جهودان به عنوان دشمنان مشترک دولت آلمان نام می بردند ، که به زعم نازی ها آلمان را از رسیدن به رفاه و تنعم دور نگه داشته بودند. هیتلر در آن زمان به مهم ترین چهره سیاسی آلمان بدل شده بود ؛ در واقع ، هاله ای از تقدس پیرامون چهره وی به وجود آمده بود ، که این امر در وهله نخست به وسیله دستگاه پروپاگاندای حزب و در وهله دوم با رخدادهای دیگری نظیر گردهمایی سالانه نورمبرگ که به وسیله وفاداران حزب منعقد می شد میسر گشته بود. در آن دوره هیتلر ، همانطور که خود باور داشت ، در حکم منجی آلمان بود.

در تقابل با دولت های ائتلافی شکننده ، هیتلر خود را شخصیتی پر اهمیت نشان می داد که به دنبال بهبود اوضاع مالی آلمان و نهاد های خرد شده آن کشور بود. پاول فون هیندنبورگ ( ۱۸۴۷-۱۹۳۴ ) رییس جمهور آن زمان آلمان ، تصور می کرد که اگر هیتلر درون خود دولت باشد بهتر می توان او را مهار کرد ، بهمین خاطر ، در پایان سال ۱۹۳۲ از هیتلر دعوت نمود تا مقام صدارت عظمی را بپذیرد و ریاست یک دولت ائتلافی را در دست بگیرد . بالاخره ، حزب نازی به اریکه قدرت رسیده بود ، ولی هیتلر به این مقدار نیز قانع نبود.

Adolf Hitler in SA Uniform
آدولف هیتلر در یونیفورم اس آ
Imperial War Museums (CC BY-NC-SA)

در کنار توسل به محبوبیت در میان توده های مردم استراتژی موازی حزب نازی ارعاب رقبای سیاسی به وسیله گروه های شبه نظامی نظیر SA ( گردان طوفان یا پیراهن قهوه ای ها ) و SS (schutzstaffel) بود. این شبه نظامی های افراطی سرسخت نازی که در حکم اجامر و اوباش بودند ، به گردهمایی های احزاب دیگر می تاختند و رای دهندگان را در شعبه های اخذ رای تهدید می کردند. عامل مهم دیگری که به نازی ها در راه رسیدن به قدرت مطلق یاری رساند حریق رایشتاگ بود که در فوریه ۱۹۳۳ رخ داد. این حریق که یحتمل به وسیله یک هرج و مرج طلب کمونیست بر افروخته شده بود ، بهانه به دست هیتلر داد تا در انتخابات بعدی بذر ترس و هراس از یک انقلاب کمونیستی را در دل مردم بکارد.

در انتخابات مارس ۱۹۳۳ ، نازی ها ۲۸۸ کرسی کسب کردند. این رقم نیز در حکم اکثریت نبود ، اما این مشکل با پیوستن حزب ملی مردم آلمان ( DNVP ) به نازی ها که همفکر آنها بودند بر طرف می شد. اکنون هیتلر این وظیفه را پیش روی خود می دید تا دموکراسی را از میان بردارد و دیکتاتوری را به جای آن بنشاند.

پیشوا

هیتلر به سرعت و بدون اتلاف وقت به منحل کردن نهادهای دولتی پرداخت. همه احزاب سیاسی به استثنای حزب نازی فعالیتشان قدغن اعلام شد ، در کشور حکومت نظامی برقرار شد ، و فرمانی صادر شد که بر مبنای آن به پلیس اختیاراتی می داد تا موجی از دستگیری ها را به راه اندازد و آزادی های مدنی نیز در نتیجه آن فرمان محدود شد. قانون تمکین ، که با تهدید نمایندگان رایشتاگ تصویب شده بود ، به هیتلر این اجازه را می داد تا آرای نمایندگان را نادیده انگارد. همه چیز ، از پلیس گرفته تا مطبوعات تحت کنترل نازی ها بود . در آگوست ۱۹۳۴ ، که هیندنبورگ درگذشت ، هیتلر دو مقام ریاست جمهوری و صدارت عظمی را در هم آمیخت و خود را رهبر یا "پیشوا" خواند. همه نیروهای مسلح ناگزیر بودند که به شخص هیتلر سوگند وفاداری یاد کنند . هیتلر اکنون خود در مقام دولت بود. در ژوئن ۱۹۳۴ ، هیتلر در واقعه ای موسوم به شب دشنه های بلند ، به شکل بیرحمانه ای به تصفیه گروه اس آ پرداخت و دستور داد تا ارنست روهم ( ۱۸۸۷-۱۹۳۴ ) رهبر آن گروه اعدام شود و بدین ترتیب موقعیت خود را تحکیم نمود. این تصفیه خونین نشان می داد که هیتلر خود را فراتر از قانون می دانست.

The Rise of Nazi Germany, 1919 - 1939
ظهور آلمان نازی، ۱۹۱۹-۱۹۳۹
Simeon Netchev (CC BY-NC-ND)

هیتلر و جهودان

هیتلر از همان زمان نگارش کتاب نبرد من وعده داده بود که از طریق ریشه کن کردن جهودان و مردمانی که از نظر او نامطلوب بودند نژاد ژرمنی آریایی پاک و خالص را به وجود خواهد آورد. این طرح اهریمنی ، که هیتلر آن را " راه حلی برای مساله یهود " می دانست ، نقطه آغازش در قوانین نورمبرگ در سپتامبر ۱۹۳۵ بود. این قوانین نشان می داد که نزد نازی ها چه کسی در شمار جهودان است و جهودان را از حق شاروندی آلمان محروم می نمود و ازدواج آنان را با آلمانی ها غیر قانونی می دانست. وقایعی نظیر Kristallnacht ( شب شیشه های شکسته ) در نوامبر ۱۹۳۸ ، که در حکم کشتار دسته جمعی جهودان و تخریب اموال آنان در کشور آلمان بود باعث شد که جهودان از آلمان رانده شوند. بیشتر از ۴۰۰۰۰۰ جهود از رایش سوم گریختند ، اما آنهایی که در آلمان باقی ماندند با تبعیض های روزافزونی نظیر منع ورود آنان به تفرجگاه های عمومی و یا انتقال آنها به اردوگاه های کار اجباری دست و پنجه نرم می کردند. نازی ها به این مقدار نیز خرسند نبودند. هیتلر برنامه خود موسوم به " راه حل نهایی " یا همان هولوکاست را به موقع اجرا گذاشت ، که این طرح به معنای قلع و قمع میلیون ها جهود قاره اروپا در اردوگاه های مرگ نظیر اردوگاه آوشویتس بود. دیگر گروه های اقلیت نظیر کولی ها ، اسلاو ها ، کمونیست ها ، و معلولین جسمی و ذهنی نیز به چنین سرنوشت هولناک و مشابهی دچار شدند.

هیتلر به مثابه خداوند جنگ

هیتلر همان گونه که در کتاب خود نبرد من نوشته بود ، به دنبال آن بود تا از طریق فتح کشورهای اروپایی بر آنان مستولی شود گرچه این باعث می شد بحران های بین المللی پی در پی ایجاد شود ، اما هیتلر هر بار از نقاط ضعف دولتهای دیگر سود می برد. هیتلر همانطور که وعده داده بود ، بار سنگین عهدنامه ورسای را از دوش آلمان برداشت. پیشوا با ترکیبی از دروغ ، بلوف ، و دیپلوماسی توانست رهبران کشورهای دیگر بالاخص بریتانیا و فرانسه را فریب دهد و آنان را ترغیب کرد تا با وی مماشات کنند. هیتلر کنترل منطقه سار را در سال ۱۹۳۵ به دست گرفت ، منطقه راین را دوباره به یک ناحیه نظامی تبدیل کرد و سیاست تسلیح مجدد را به راه انداخت (۱۹۳۶) ، اتریش را ضمیمه رایش سوم کرد (قضیه آنشلوس ، ۱۹۳۸) ، و سپس ، بعد از کنفرانس مونیخ بر ناحیه آلمانی نشین سودت در چک اسلواکی حاکم شد (۱۹۳۸) . پس از آن هیتلر شخصا سمت فرماندهی نیروهای مسلح آلمان را در دست گرفت.

اشغال مابقی خاک چک اسلواکی به دست هیتلر ، در مارس ۱۹۳۹ میسر شد. پس از آن هیتلر سر وقت لهستان رفت. اینجا بود که فرانسه و بریتانیا محکم در مقابل او ایستادگی کردند و به این نتیجه رسیدند مماشات با هیتلر بی حاصل است و او قابل اعتماد نیست. بریتانیا و فرانسه به لهستان وعده دادند که در صورت حمله آلمان از آن کشور دفاع کنند. هیتلر ، که در وهله اول پیمان آلمان نازی و شوروی را در ماه آگوست با اتحاد جماهیر شوروی امضا کرده بود ، به تهدیدات آن دو کشور وقعی ننهاد و پس از حمله آلمان به لهستان ، جنگ جهانی دوم در ۳ سپتامبر ۱۹۳۹ آغاز شد. هیتلر که تا مدتها بلوف زده بود ، اکنون از شروع جنگ تکان خورده بود ، ولی همچنان بر آن بود که می تواند با اعتقاد توامان " پشتکار و سرسختی متعصبانه" در جنگ پیروز شود.

Adolf Hitler in Paris
آدولف هیتلر در پاریس
NARA (Public Domain)

هیتلر مراکز فرماندهی متعددی نزدیک قسمتهای مرزی داشت ، ولی در زمان جنگ بیشتر اوقات خود را در wolfsschanze یا ' آشیانه گرگ ' می گذراند ، که در اعماق بیشه های پروس واقع شده بود. گرچه هیتلر حافظه فوق العاده ای از وقایع تاریخی داشت ، ولی فقدان تجارب استراتژیک او بدین معنا بود که مداخله او در امور جنگی به بهای گزاف برای مردم آلمان و آن کشور تمام خواهد شد.

سالهای نخست جنگ برای هیتلر به خوشی پیش رفت ، فی الواقع ، همه چیز بر وفق مراد او بود. سپاهیان آلمان به قسمتهای شرقی لهستان سرازیر شدند و دانمارک و نروژ را اشغال کردند. پس آن آلمانی ها در غرب نیز دستاوردهای بزرگی به دست آوردند جایی که هلند و بلژیک و فرانسه در تابستان ۱۹۴۰ از پا در آمدند. تاکتیک جنگی آلمان موسوم به نبرد برق آسا ، که بر مبنای آن ارتش آلمان به سرعت فراوان و در مقیاس انبوه کشورهای دیگر را بمباران می کردند ، یک رشته پیروزی برای آلمان به ارمغان آورد. هیتلر اکنون در اوج قدرت خود بود که نمونه بارز آن در عکسی که از وی پای برج ایفل گرفته شده به نیکی مشهود است. جهان بینی و اعمال نازی ها ، از جمله قلع و قمع جهودان در مناطق اشغال شده به موقع اجرا گذاشته می شد.

شکست در جنگ

در سال ۱۹۴۲ ستاره اقبال هیتلر به محاق رفت. عملیات بارباروسا ، که در واقع اسم رمز حمله آلمان به اتحاد جماهیر شوروی بود ، بنا به علل متعدد با شکست مواجه شد ، اما اصرار هیتلر مبنی بر نادیده گرفتن نظر فرماندهانش ، نظیر دستور توقف پیشروی به سوی مسکو به یاری او نیامد. هیتلر که همواره به آرا کارشناسان پیرامون خود بی اعتنا بود ، معتقد بود که ژنرال هایش بیش از حد بدبین هستند ، و بهمین خاطر خود را Feldherr یا فرمانده نیروهای آلمانی در میدان جنگ لقب داد.

Hitler the War Leader
هیتلر به مثابه رهبر جنگ
Bundesarchiv, Bild 183-B24543 (CC BY-SA)

پس از حمله ژاپن به پرل هاربر در دسامبر ۱۹۴۱ و ورود ایالات متحده قدرتمند به عرصه جنگ باعث شد که فقدان منابع جنگی برای آلمان گران تمام شود. کارزار نظامی شمال آفریقا نیز پس از شکست در نبرد دوم العلمین ( اکتبر و نوامبر ۱۹۴۲ ) رو به تباهی رفت.

هیتلر با کنار گذاشتن سر خود ژنرال های خویش از مناصب مهم به مداخلات نظامی خود ادامه می داد. حتی اگر هیتلر از نظر استراتژیک ناتوان بود ، نسپردن امور جنگی به فرماندهان بدان معنا بود که تصمیمات هیتلر بر مبنای بررسی های جزیی و دقیق امور نظامی نیست.

در ژوئن ۱۹۴۴ ، پس از پیاده شدن نیروهای متفقین در نرماندی جبهه دومی علیه آلمان گشوده شد و باعث شد که ارتش آلمان در دو جبهه علیه متفقین مبارزه کند. هیتلر ، به عنوان نمونه در نبرد استالین گراد ، اصرار می ورزید که سربازان آلمانی تا آخرین نفر علیه روسها بجنگند ، که این مساله هزینه فراوانی به آلمان تحمیل کرد. تصمیمات خودسرانه و نامعقول هیتلر که هر آن بیشتر می شد عامل مهمی در شکست آلمان به شمار می رفت (Dear,421).

Hitler & Hitler Youth
هیتلر و جوانان هیتلری
Imperial War Museums (CC BY-NC-SA)

گروهی از ژنرال های آلمان به رهبری کلاوس فون اشتاوفن برگ ( ۱۹۰۷-۱۹۴۴ ) که از نحوه اداره جنگ پیشوا به ستوه آمده بودند ، در سال ۱۹۴۴ طرحی را برای ترور هیتلر در مقر فرماندهی زیرزمینی او تدارک دیدند. در روز ۲۰ جولای بمبی در مقر هیتلر منفجر شد ، ولی هیتلر جراحات جزیی برداشت و معجز آسا از آن مهلکه جان به در برد ، و باعث شد این ظن در او تقویت شود که مشیت الهی با او سر سازگاری دارد. پس از آن واقعه تصفیه بیرحمانه ای به راه افتاد و باعث شد که هر کس که کوچکترین ارتباطی با توطئه گران داشت اعدام شود ؛ یکی از مشهورترین قربانیان آن تصفیه خونین فرمانده شناخته شده آلمان ، فیلد مارشال اروین رومل ( ۱۸۹۱- ۱۹۴۴) بود. بدین ترتیب ، تا سال ۱۹۴۵ تسلیم آلمان قریب الوقوع به نظر می رسید.

مرگ هیتلر

در آوریل ۱۹۴۵ ، اوا براون به پناهگاه زیرزمینی هیتلر موسوم به Fuhrerbunker , در باغ صدارت عظمی در برلین آمد. هیتلر که در سراسر زندگی خود به مرض خود بیمار پنداری مبتلا بود و از بی خوابی رنج می برد، اکنون از نظر جسمی شکسته و فرتوت شده بود ، رنگ پوستش به خاکستری می زد ، زمانی که راه می رفت پای راست خود را به زمین می کشید ، و مدام این تصور را داشت که قرار است بار دگر ترور شود. تئودور مورل ( ۱۸۸۷- ۱۹۴۸ ) پزشک شخصی او ، داروهایی را با دوز بالا به او تزریق می کرد ، که آن داروهای عجیب نیز ساخته دست خود آن پزشک عحیب بود ، داروهایی که شامل آمفتامین تست نشده نیز بود. هیتلر با این رویا که آلمان با سلاح های سری جدیدش در آخرین لحظه ورق جنگ را بر خواهد گرداند ، به خود دلخوشی می داد.

در روز ۲۹ آوریل ، هیتلر و اوا براون ازدواج کردند. در روز ۳۰ آوریل ، همزمان با پیشروی ارتش اتحاد جماهیر شوروی در خیابان های برلین ، ۵۰ قدم ( ۱۵.۲۵ متر ) پایین تر ، اوا براون با خوردن سم خودکشی کرد و هیتلر نیز با شلیک تپانچه به دهان خود به زندگی خود خاتمه داد. این گمان نیز وجود دارد که هیتلر پس از شنیدن خبر مرگ دهشتناک دیکتاتور فاشیست همگن خود در ایتالیا ، یعنی بنیتو موسولینی ( ۱۸۸۳-۱۹۴۵ ) به خودکشی ترغیب شده بود. اجساد هیتلر و اوا براون با استفاده از بنزین و به دست نوکر هیتلر ، همانگونه که خود سفارش کرده بود سوزانده شد. آلمان که در آن زمان کشوری در هم شکسته بود ، یک هفته پس از خودکشی هیتلر تسلیم شد.

حذف آگهی ها
آگهی ها

پرسش و پاسخ

علت اشتهار هیتلر چه بود ؟

عمده شهرت هیتلر بدان خاطر بود که وی از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ رهبر آلمان نازی بود ، آتش جنگ جهانی دوم را که در آن شکست خورد شعله ور ساخت ، و ۶ میلیون یهودی را در واقعه هولوکاست کشت.

نام واقعی آدولف هیتلر چه بود ؟

نام واقعی آدولف هیتلر آدولف هیتلر بود ، ولی این پدرش بود که نام خانوادگی خود را از شیکل گروبر به هیتلر تغییر داده بود .

دربارۀ مترجم

Arash Taheri
I am arash taheri. I live in Iran. History, art, literature and philosophy are my field of interests.

دربارۀ نویسنده

Mark Cartwright
مارک نویسنده‌ای تمام‌وقت، پژوهشگر، تاریخ‌دان، و ویراستار است. به مقوله‌هایی همچون هنر، معماری، و کشف ایده‌های مشترک بین همۀ تمدن‌ها علاقۀ خاصی دارد. او دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته فلسفه سیاسی بوده و سرپرست بخش انتشارات دانشنامۀ تاریخ باستان (WHE) است.

ارجاع به این مطلب

منبع نویسی به سبک اِی پی اِی

Cartwright, M. (2024, December 04). آدولف هیتلر [Adolf Hitler]. (A. Taheri, مترجم). World History Encyclopedia. برگرفته از https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-19717/

منبع نویسی به سبک شیکاگ

Cartwright, Mark. "آدولف هیتلر." ترجمه شده توسط Arash Taheri. World History Encyclopedia. تاریخ آخرین تغیی December 04, 2024. https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-19717/.

منبع نویسی به سبک اِم اِل اِی

Cartwright, Mark. "آدولف هیتلر." ترجمه شده توسط Arash Taheri. World History Encyclopedia. World History Encyclopedia, 04 Dec 2024. پایگاه اینترنتی. 18 Jan 2025.