تِرسیتِس از شخصیتهای ایلیاد است که در مقابل آگامِمنُن (Agamemnon) و لشگرکشی او به تروآ میایستد. هومِر سخنرانی تِرسیتِس را بعد از جر و بحث معروف آخیلِس با آگامِمنُن میآورد، احتمالن به این قصد که کشمکشهای داخلی آخاییها در جریان جنگ تروآ را پررنگتر نشان بدهد. اهمیت سخنرانی تِرسیتِس در این است که نخستین مورد از برابریطلبیای را که در یونان باستان به جریان افتاد، پیش چشم میگذارد.
بُنمایۀ ایلیاد
هرگاه نام هومر به میان میآید بیدرنگ یاد جنگ تروآ در خاطر زنده میشود، نبردی حماسی بین مردمان آخایی به سرکردگی آگامِمنُن، پادشاه میکنای، و مردمان تروآ که پادشاهشان پریام (Priam) بود. البته با کنکاش عمیقتر در ریشههای این افسانۀ حماسی معلوم میشود بسیاری از جنبههای این منظومۀ پرعظمت شواهد تاریخی و باستانشناختی چندانی ندارند که نشانگر رخ دادن آنها در واقعیت باشد. در حقیقت، حتا وجود شخص هومِر نیز از نظر پژوهشگران امروز امری متقن به حساب نمیآید، چون اطلاع دقیقی دربارۀ وجود او یا شاعران دیگری که شاید در پدید آوردن ایلیاد نقش داشتهاند در دست نیست. علاوه بر این، بازشناسی هویت تاریخی سایر مشخصههای این حماسۀ منظوم، مثل زمان و مکان دقیق نوشته شدن آن، به همین اندازه مشکلآفرین است. با این حال، یونانیان بین اواخر سدۀ نهم و اواخر سدۀ هشتم پیش از میلاد شروع به استفاده از یک الفبای فنیقی کردند، واقعیتی که معمولن با تاریخ تقریبی پدید آوردن ایلیاد به شکلی که امروز میشناسیم مرتبط دانسته میشود. گرچه هنوز بحث بر سر این که شعرهای هومِری چه مدت پس از رواج این الفبا به صورت مکتوب درآمدند برقرار است، اما به نظر میرسد اسطورۀ «جنگ بزرگ تروآ» مدت قابل توجهی پیش از نوشته شدن در قالب شعر در سنتهای شفاهی منطقه وجود داشته است. ساکنان کنارههای دریای اِژه این اسطوره را نسل در نسل سینه به سینه انتقال میدادند، و چهرۀ شخصیت اصلی این مقاله، تِرسیتِس، نیز به احتمال قوی در جریان همین قصهگوییها شکل گرفته و وارد حماسه شده است.
شرح هومر از نبرد در تروآ 24 کتاب را دربر میگیرد. البته ایلیاد فقط 52 روز از درگیریها را روایت میکند، که این نکته با توجه به این که جنگ تروآ ده سال طول کشید، تمرکز ویژۀ راوی روی رخدادهای این بازۀ زمانی محدود را نشان میدهد. کتاب نخست شرح درگیری چهرههای برجستۀ یونانی، آگامِمنُن شاه و نامدارترین جنگاور حاضر در سپاه یونان یعنی آخیلِس است، درگیریای که سرنوشت نبرد را به چالش انداخته است. در این سوی درگیری، آگامِمنُن قرار دارد که گردآورندۀ اصلی نیروهای نظامی عظیم لشگر آخایی است و با مشت آهنین خود آنها را هدایت میکند. در سوی دیگر، آخیلِس افسانهیی است که وصف دلاوریها و شگفتیآفرینیهایش در میدان جنگ جریان اصلی حماسه را پیش میبرد. کتاب 24 با برگرداندن جسد هکتور به پدرش پریام به پایان میرسد که از کشمکش عاطفی سنگین (و مرگباری) با آخیلِس بیرون آمده است. قصد هومِر احتمالن این بوده که کشته شدن شاهزاده را به عنوان نمودی از ویرانی نهایی شهر تروآ مطرح کند، چرا که وجود او برای دفاع از دیوارهای شهر تروآ در برابر آن تهاجم شدید و طولانی ضروری نشان داده شده است. در کنار این عنصر، دو شخصیت خردورز و زیرک آخایی، اُدیسئوس ترفندباز پادشاه ایتاکا و نستور دانا پادشاه پیلوس (Pylos) با درایت خاص خود سرنوشت جنگ را هدایت میکنند.
ترسیتِس: نام و چهره
آوازۀ طولانیمدت شخصیت ترِسیتِس در گرو ایستادن او به عنوان فردی عادی در گرماگرم جنگ تروآ توی روی آگامِمنُن و اشراف آخایی است. هومِر مفصلترین توصیف موجود را از او ارائه میدهد، و مبنای کندوکاوهای امروز ما در این شخصیت جنجالی نیز اشارههای هومِر است. نام تِرسیتِس برگرفته از واژۀ یونانی تِرسُس (thersos) یا شکل آیولیایی آن، تارسُس (tharsos)، است که میتواند به معنی جسارت، شهامت، یا گستاخی باشد. بسیاری پژوهشگران به این نکته اشاره کردهاند که هومِر نام خانوادگی و محل تولد این شخصیت را ناگفته باقی گذاشته، که درمورد شخصیتهای هومری بهندرت پیش میآید. در نتیجه، دلایلی وجود دارد که گمان کنیم هدف از وارد کردن این شخصیت به شورای جنگی آخاییها داشتن نمایندهای برای بیان دیدگاههای سربازان عادی بوده است. بنابراین به نظر میرسد هومِر به عمد تِرسیتِس را فردی با جایگاه اجتماعی بسیار فرودست نشان میدهد. او برای این کار نه تنها هویت خانوادگی تِرسیتس را پنهان نگه میدارد بلکه در شرح قیافه و ظاهر او نیز از ویژگیهای ظاهری یک یونانی معمولی استفاده میکند. تِرسیتِس صورت و بدنی از ریخت افتاده دارد، و جالب این که مشخصههای ظاهری او به نسبت سایر شخصیتها با دقتی وسواسگونه توصیف شده است. آیا قرار است شکل و ریخت تِرسیتس به این صورت که هومر ترسیم کرده نمایانگر دردها و آسیبهای شرکت در نُه سال کشت و کشتار باشد؟
پاهایی کج و معوج داشت که یکیشان هم لنگ بود، با شانههایی گِرد و خمیده که از دو سو روی سینهاش سایه میانداختند، و بالای شانهها سر او روی گردن تاب برداشته بود و موهایی سیخ و تُنُک از آن بیرون زده بود.
(هومر، ایلیاد، کتاب 2، بندهای 216 تا 220)
در هماهنگی با این ظاهر ناخوش، هومِر او را مردی با گفتار مغشوش معرفی میکند که هنگام خشم عنان افکار خود را از دست میدهد. تِرسیتِس مردی بددهان ترسیم شده که بدون ذرهای تردید علیه آخیلِس و اُدیسئوس لگدپرانی میکند، شاید به این خاطر که بار کینهای طولانیمدت را خالی کند. تِرسیتِس در نتیجۀ این عمل هدف نفرت پهلوانان بلندپایه قرار میگیرد و اظهارنظرها و عقیدههای او نیز به همان اندازه به گوش آنان ناخوشآیند است. عاقبت اُدیسئوس با عصای فرمانروایی خود کتکی به تِرسیتِس میزند که مایۀ خندۀ سربازان دیگر میشود و عصیانگر ناآرام را نیز ساکت میکند و به راه میآورد.
پیشدرآمد سخنرانی تِرسیتِس
سخنرانی تِرسیتِس در ابتدای کتاب دوم و در حالی صورت میگیرد که ضربهای خردکننده به سپاه آخاییها وارد آمده است. پایههای اخلاقی و اعتقادی اتحاد با میکنای به دنبال دعوای شدید بین آگاممنُن و آخیلِس، و قهر و کنارهگیری آخیلِس از میدان جنگ، به شدت تکان خورده است. عامل اصلی این دعوا ریشه گرفتن کینه و نفرت بین این دو مرد است. هردوی این جنگاوران سری سرکش و جاهطلب دارند که همواره خواستهها و نیازهای شخصی آنان را برتر و مهمتر از خواست دیگران میبیند، این جنبهای است که تضاد بین دو قهرمان حماسه را پررنگتر از همیشه نشان میدهد. مقدمۀ دعوا ورود دینمرد تروآیی، خریسِس (Chryses)، کاهن معبد آپولون است که برای نجات دخترش، خریسهئیس (Chryseis)، قدم به اردوی دشمن گذاشته است. خریسِس حاضر است بابت آزادی دخترش بهای هنگفتی بپردازد. آگامِمنُن درخواست او را رد میکند، و خریسِس برای دادخواهی به درگاه آپولون رو میآورد. آپولون در پاسخ نیایشهای او طاعونی مرگبار به اردوی نظامی (stratopedon) آخاییها میفرستد، که مکافات حرمتشکنی آگامِمنُن با ربودن خریسهئیس از معبد او نیز هست. قربانیان این بلای کُشنده در اوج ناامیدی دست به دامن کالخاس غیببین (Kalchas) میشوند، که به پادشاه خبر میدهد دلیل خشم آپولون همانا رد کردن درخواست خریسِس است. آگامِمنُن عاقبت به پس دادن خریسهئیس رضایت میدهد اما به شرط آن که همنبردانش برای جبران، به اختیار یا اجبار، جایگزینی برایش فراهم کنند.
آخیلِس در واکنش به این شرط سخنرانی مفصلی دربارۀ آزمندی آگامِمنُن و دیگر نابخردیها و کوتاهیهای او ایراد میکند، که لاجرم موجب میشود آگامِمنُن تصمیم به «مصادره کردن» یکی از غنایم پهلوان بزرگ بگیرد: بریسهئیس زیبارو و خواستنی، شاهزادهخانم لیرنِسوس که پس از فتح آن دیار به دست آخیلِس به کنیزی او درآمده است. این تصمیم خشم (menis) آخیلِس را برمیانگیزد و دلاور اهل فتیا (Phthia) در تسالی (Thessalia) را به کنارهگیری و خارج کردن نیروهایش از میدان نبرد میکشاند. بدین ترتیب، آخاییها مهمترین برگ برندۀ خود برای تصرف تروآ را از دست میدهند، و این به ناامیدی و بیاعتقادی فزاینده پس از نُه سال جنگ به خاطر آزمندی فرماندهان دامن میزند. برای یادآوری، آخیلِس تا کتاب 16 به نبرد برنمیگردد، و فقط به خاطر کشته شدن صمیمیترین یار خود، پاتروکلوس (Patroclus)، به دست هِکتور حاضر به بازگشت میشود. پژوهشگران امروز سرگذشت سیاسی حکایتشده در ایلیاد را روایت رهبری ناموفقی ارزیابی میکنند که در کشمکش بین دو شخصیت قوی حماسه خود را نشان میدهد. سخنرانی تِرسیتِس در آغاز کتاب 2 لحظۀ حساسی از صدای انتقاد هومِر از سوءاستفادۀ اشراف از قدرت و ناکارآمدی مسئولان و سرکردگان را رقم میزند. هومِر در حقیقت تِرسیتِس را از میان مردم برمیگزیند تا ندای هشدار دِمُس (demos) یا تودۀ مردم را به گوش رهبران و مسئولان برساند.
سخنرانی تِرسیتِس
تِرسیتِس در قسمتهای آغازین کتاب 2 ظاهر میشود تا بر جوّ نومیدی حاکم بر جنگجویان آخایی پس از متحمل شدن ضربههای سخت و پی در پی تأکید بگذارد. والاترین ایزدان یونانی، زئوس، پیشگویی دروغینی برای آگامِمنُن میفرستد که سقوط تروآ حتمی است اگر حمله بیدرنگ صورت گیرد. وقتی شورای جنگی برای تصمیمگیری درمورد این پیشگویی تشکیل میشود، آگامِمنُن به قصد محک زدن پایبندی اخلاقی سربازانش اعلام میکند تمامی اتباع او باید از جبهه فرار کنند و به وطن خود، میکنای، برگردند. در این حال، سایر فرماندهان مثل نستور و اُدیسئوس باید جلوی فرار سربازان را بگیرند و آنها را به صفوف منظم خود برگردانند. اگر ترغیب بزرگان آخایی اثرگذار واقع شود، غیرتمندی لشگریان به اثبات خواهد رسید. وقتی پادشاه ترفند خود را با شورا در میان میگذارد سکوت سنگینی حکمفرما میشود، آنگاه تِرسیتِس سکوت را میشکند و قدم پیش میگذارد.
ای پسر آترهئوس (Atreus)، این بار دلیل ناخشنودی تو چیست، و چه کم داری؟ کلبههای تو انباشته از مفرغ است، و زنان بسیار در کلبههایت داری، غنایم دستچین که ما آخاییان، پس از تصرف هر شهر، پیش از همه به تو پیشکش میکنیم. نکند باز هم طلا میخواهی، که یکی از تروآییهای رامکنندۀ اسبان برایت از سرزمین ایلییُس (Ilios) بیاورد تا فدیۀ آزادی پسرش را بپردازد، که لاجرم من، یا یکی دیگر از آخاییان، در بند نهاده و به اسارت آوردهایم؟ یا مشکل بر سر دخترکی است که قصد عشقورزی با او را داری و میخواهی او را برای خودت کنار بگذاری؟ برای کسی که سرکردگی آخاییان را برعهده دارد شایسته نیست پسران این قوم را آزار رساند. ای ابلهان نرمشپذیر! ای مایههای ننگ، ای زنان آخایی که دیگر مرد نیستید، بیایید همه با کشتیهای خود به وطن برگردیم، و این حضرت آقا را همینجا در سرزمین تروآ به حال خود بگذاریم که پیشکشیهایش را نشخوار کند، تا بفهمد که تا به حال از یاری ما نیز برخوردار بوده یا نه. (ایلیاد، کتاب 2، بندهای 243 تا 270)
تِرسیتِس در سخنرانی خود خطاب به شورا بنا بر سنت اشرافزادگی عصای فرمانروایی به دست ندارد، و این اُدیسئوس است که موقع سخنرانی پس از آگامِمنُن آن را به دست میگیرد. علاوه بر این، لحن تِرسیتِس نشاندهندۀ دادخواست نومیدانۀ سپاهیان آخایی و تودۀ دِمُس است که از همان ابتدا نیز از موضع ضعف مطرح میشود، نکتهای که از «طعنۀ تلخ» تِرسیتِس به پادشاه به خوبی پیداست. هومِر به ما اطلاع میدهد که تِرسیتِس پیش از اینها نیز در موقعیتهای مشابه با در پیش گرفتن موضعی مخالف با این یا آن پهلوان بزرگ خود را به دردسر انداخته است. با این حال، واکنش اُدیسئوس به منزلۀ انکار استدلالهای این انقلابی پرشور نیست، بلکه فقط نشان از محرومیت تِرسیتِس از امتیاز سخنگویی از جانب قدرت غالب دارد. پس از سرکوبی خطابۀ تندروانۀ تِرسیتِس، لازم است نوبت به برهانهای مجابکنندۀ نستور و اُدیسئوس برسد تا در نهایت شورا تصمیم به ادامۀ جنگ بگیرد.
تِرسیتِس پس از ایلیاد
در شعر حماسی آیتیوپیس (Aethiopis)، دختر تراکیایی آرِس (Ares؛ ایزد جنگ)، پِنتیسیلیا (Penthesilea)، که از فرماندهان آمازُنها است، نقطۀ آغاز کشمکش بین آخیلِس و تِرسیتِس میشود. مقدمۀ این صحنه ورود آمازُنها (قومی از زنان جنگجو) به عنوان متحد تروآییها است. پِنتیسیلیا، جنگجوی زیبا و دلیر، نیز در میان آنان است. او طرف توجه آخیلِس افسانهیی قرار میگیرد، که با این حال در کشتن او ذرهای تردید نمیکند و روح او را به قایقران آخِرُن (Acheron)، دروازۀ ورودی جهان آخرت یا هادِس (Hades)، میسپارد. هرچند حال و هوای صحنه گویای این است که پهلوان پس از دست زدن به این قتل قدری گرفتار پشیمانی و افسوس میشود. در این لحظه، تِرسیتِس سر میرسد و با یکی از آن خطابههای معروف خود آخیلِس را بابت این احساساتی شدن ناشایست به باد استهزا میگیرد. آخیلِس نیز در پاسخ به روی قهرمان ما شمشیر میکشد و روح او را نیز به دنبال پِنتیسیلیا روانۀ آخِرُن میکند.
صدها سال پس از این حماسهها، در حدود سال 1602، روایت هومِر از جنگ تروآ منبع الهام شکسپیر برای به وجود آوردن اقتباسی از رویدادهای این جنگ در قالب نمایشنامهای رُمانتیک شد. قهرمانان این نمایشنامه، ترُیلوس (Troilus) و کرِسیدا (Cressida)، دستمایۀ اصلی نمایشنامه یعنی عشق و مرگ را به نمایش میگذارند. نمایشنامهنویس انگلیسی در این اثر ترجیح میدهد سخنرانی تِرسیتِس را، به نسبت ایلیاد، قدری زمختتر طراحی کند. در حقیقت تِرسیتِس شکسپیر شخصیتی بیکله و خُل و چل است تا به آرامۀ خندهداری (comic relief) که برای تسلی تماشاگران این تراژدی در نظر گرفته شده جان ببخشد. نکتۀ آخر این که شکسپیر به احتمال زیاد قصد داشته به کمک تِرسیتِس ضعفها و خطاهای پهلوانان یونانی را بیشتر به رخ بکشد.
تِرسیتِس و برابریطلبی
در برخی از تفسیرهای گوناگونی که امروزه از سخنرانی تِرسیتِس در ایلیاد ارائه شده، عدهای در آن به طور مشخص نخستین بارقههای برابریطلبی اجتماعی را در جامعهای همواره زیر نفوذ و رهبری گروههای نخبه مشاهده کردهاند. گنجاندن مفاهیم برابریطلبانه در یک سخنرانی با رنگ و بوی سیاسی از زبان سخنگویی از بین دِمُس میتواند گوشههایی حیرتانگیز از فضای فکری آن زمان را برای ما روشن کند. هومِر در روایتی که نوعن انباشته از ارزشهای اشرافگرایانه است، به عمد ابراز عقیدۀ یک سرباز عادی را میگنجاند تا شرایط اجتماعیای را که سرانجام جانشین برتری طبقاتی در یونان باستان شد، پررنگتر جلوه دهد. علاوه بر این، سخنرانی تِرسیتِس نشانگر نقش برجستۀ سربازان عادی در جنگ است و رابطۀ دوجانبۀ رهبران و پیروان آنان در جهان هومِری را به تصویر میکشد. فرمانده برای پیشبرد جنگ نیازمند سربازانی بود که مبارزه و جانفشانی کنند، در حالی که خود زیر هدایت و فرمان ایزدان قرار داشت که سرچشمه و راهبر فرماندهیِ دلیرانه محسوب میشدند.
بازگویی رویدادهای جنگ تروآ از دید تِرسیتِس، مردی عادی در جمع بزرگان، قیاسی بود با رفتار ناعادلانهای که لشگریان آخایی از فرماندهان خود میدیدند. به علاوه، اشارۀ تِرسیتِس به همرزمان خود، که بدنۀ سپاه آخایی را تشکیل میدادند، و دعوت آنان به رها کردن آگامِمنُن تا اگر میتواند دست تنها جنگ را پیش ببرد، بُعد دیگری به مسئلۀ برابریطلبی در حماسۀ هومِر میافزاید. این فریاد نارضایتی حاصل فشار پادشاهی است که ثروتهای عظیمی که لشگریانش برای او فراهم آوردهاند راضیاش نمیکند و همچنان هدفهای آزمندانۀ خویش را از صلاح مردمش مهمتر میبیند. روشن است که همین نگرش اُلیگارشیگرایانه از مهمترین عواملی است که مردمان عادی را هرچه بیشتر به صفآرایی در برابر «آگامِمنُنها»ی جهان یونانی و راه و روش جبارانۀ آنان دعوت میکند.