تسالونیکی مقدونی

تعریف

Nathalie Choubineh
توسط ، ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh
منتشر شده در 11 October 2024
در زبان های دیگر موجود است: انگلیسی, فرانسوی
چاپ مقاله
Terracotta Bust of a Macedonian Goddess or Princess from Pella (by Nathalie Choubineh, CC BY-NC-SA)
نیم‌تنۀ یک ایزدبانو یا شاهزاده‌خانم مقدونی از پِلّا
Nathalie Choubineh (CC BY-NC-SA)

تسالونیکی مقدونی (حدود ۳۴۵ تا ۲۹۵ پیش از میلاد) دختر فیلیپ دوم مقدونی (فرمانروایی ۳۵۹ تا ۳۳۶ پیش از میلاد) از دومین همسرش، نیکیسی‌پلیس اهل فِرایی (Nikesipolis of Pherae)، بود. تسالونیکی در خانوادۀ آرگیاد (Argead)، خاندان فرمانروا بر مقدونیه، به‌دنیا آمد، و چند سال بعد خواهر ناتنی‌ اسکندر مقدونی («اسکندر کبیر»، فرمانروایی ۳۳۶ تا ۳۲۳ پیش از میلاد) شد. تسالونیکی در بزرگسالی به همسری کاساندروس (یا کاساندِر، فرمانروایی ۳۰۵ تا ۲۹۷ پیش از میلاد) درآمد، و پس از مرگ او احتمالن در مقام نایب سلطنت پسرانش مدتی فرمانروایی مقدونیه را برعهده داشت.

هرچند این همه مقام‌های والا از سرگذشتی شکوهمند حکایت دارند، اما دربارۀ زندگی تسالونیکی چندان اطلاع‌ تاریخی دقیقی باقی نمانده، و آنچه که هست کم و بیش جسته گریخته به‌دست ما رسیده است‌. با این همه تردیدی نیست که شخصیت تسالونیکی پژواک‌هایی ماندگار در تاریخ و نیز اسطوره باقی گذاشته که پس از گذشت صدها سال همچنان جلوه می‌کنند - در اسطوره تسالونیکی به یک پری دریایی تبدیل می‌شود، و در تاریخ شخصیتی است که دومین شهر یونان به لحاظ بزرگی و رونق بازرگانی به نام او ساخته شده است.

تولد و خانواده

نخستین مورد از انبوه نکته‌های نامعلوم در سرگذشت تاریخی تسالونیکی سردرگمی بر سر تاریخ تولد او است. تسالونیکی دختر یکی از مقتدرترین و بلندآوازه‌ترین پادشاهان مقدونیه بود، اما هیچ منبع تاریخی اشارۀ مستقیمی به زمان و مکان به‌دنیا آمدن او نکرده است. به همین خاطر، پژوهشگران قدیم و جدید تلاش کرده‌اند از معنی اسم «تسالونیکی» به‌عنوان سرنخ استفاده کنند. استفانوس اهل بیزانس، ادیب قرن ششم میلادی، در دانشنامۀ جغرافیایی خود، اِتنیکا (Ethnica)، می‌نویسد که «پیروزی تسالی» عبارتی است در بزرگداشت پیروزی (nike) فیلیپ دوم مقدونی در تسالی (اِتنیکا، ذیل واژۀ «تسالونیکی»). فیلیپ در تِسالی پیروزی‌های چشم‌گیر کم نداشت. اما تردیدی نیست که نخستین پیروزی بزرگ او در تِسالی، پیروزی در «نبرد دشت گل زعفران» (the Battle of Crocus Field)، در عمل برای او مقام آرخُن (حکمران) مادام العمر این دولت-شهر بزرگ یونانی را به ارمغان آورد، که درست در مرز جنوبی قلمرو خودش یعنی مقدونیه قرار گرفته بود. این مقام را خود مردمان تِسالی به فیلیپ اِعطا کردند، چون او از ابتدا به تقاضای خود آنها برای شکست دادن سپاه فوکیس (Phocis) به کمک‌شان شتافته بود. دستاوردهای پرشمار سیاسی و نظامی فیلیپ در یونان همواره مورد تحسین آشکار تاریخ‌نویسان باستان و امروز بوده است. اما افزایش قدرت عظیمی که فیلیپ در مقام حکمران تسالی یک‌شبه به‌دست آورد – و در حقیقت حکمرانی بر تمامی دولت-شهرهای عضو «اتحاد آمفیکتیونی» را هم شامل می‌شد – دست کمی از برآمدن آفتاب عالمگیر دولت مقدونی در جهان هِلِنی نداشت، جهانی که تا آن زمان همواره مقدونی‌ها را تحقیر کرده و کوچک شمرده بود.

از سوی دیگر، پیروزی فیلیپ بر فوکیسی‌ها و هم‌پیمانان آنها، که کسی حریف نیروی مهیب و بی‌محاباشان در «جنگ مقدس سوم» (۳۵۴ تا ۳۴۶ پیش از میلاد) علیه اتحاد آمفیکتیونی نمی‌شد، نخستین امتیاز قطعی و سرنوشت‌ساز را پس از یک سلسله نبردهای بی‌نتیجه برای نیروهای آمفیکتیونی به همراه آورد. نقشۀ فیلیپ برای رسیدن به این امتیاز این بود که توان نظامی فوکیس را گرفتار ریزش کند. او برای این کار با مهم‌ترین پشتیبان فوکیس در تِسالی، یعنی شهر فِرایی، پیمان اتحاد بست و به‌عنوان تضمین پایداری این پیمان نیکیسی‌پلیس، دختری از خانوادۀ یاسُن اهل فِرایی – از فرمانروایان پیشین تسالی – را به زنی گرفت. این پیوند (که منابع تاریخی با عنوان ازدواج به آن اشاره نکرده‌اند، ولی با توجه به وضعیت و رویدادهای بعدی تردید چندانی در ماهیت آن وجود ندارد)، به احتمال زیاد دومین تجربۀ زناشویی فیلیپ بود، اما به‌هرحال نتیجۀ مطلوب را برای او به‌همراه آورد. به همین خاطر، بسیاری از پژوهشگران تاریخ تولد شاهزاده‌خانم جدید دربار مقدونی را – که با این حساب فاصلۀ چندانی با ازدواج پدر و مادرش نداشته – به تاریخ نبرد دشت گل زعفران در ۳۵۳ یا ۳۵۲ پیش از میلاد نزدیک می‌دانند.

کاساندروس در آرزوی پیوندی خانوادگی با خاندان آرگیاد بود تا به ادعای خود بر تاج و تخت اسکندر مشروعیت ببخشد، و تسالونیکی از بخت خوش درست دم دستش قرار داشت.

ولی این تاریخ تولد به آسانی با سایر نقطه‌های عطف زندگی تسالونیکی جور درنمی‌آید. فیلیپ دوم در سال ۳۳۶ پیش از میلاد در جشن عروسی دخترش، کلئوپاترا، با دایی‌ دختر، اسکندر یکم فرمانروای اِپیروس (فرمانروایی ۳۴۳ تا ۳۳۱ پیش از میلاد) به قتل رسید. ازدواج را خود فیلیپ ترتیب داده بود – رسمی معمول در یونان باستان، و بسیاری دیگر از تمدن‌ها در طول تاریخ، با هدف تضمین پایبندی به قول و قرار‌ها، پایان دادن به دشمنی‌ها، دادن باج و هدیه، یا بستن پیمان اتحاد. با این حال فیلیپ تا زمان این مرگ نابه‌هنگام هیچ‌ حرفی از برنامۀ احتمالی خود برای انتخاب شوهر آیندۀ تسالونیکی به میان نیاورده بود، که دلیل آن می‌تواند سن و سال پایین تسالونیکی بوده باشد. از منابع تاریخی چنین برمی‌آید که او وقتی برادر ناتنی‌اش، اسکندر سوم، جانشین پدر شد هنوز بچه بوده. پژوهشگرانی که روی زندگی زنان در دربار آرگیاد کار کرده‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند که دختران مقدونی در میانۀ نوجوانی به سن ازدواج می‌رسیدند. دو خواهر ناتنی تسالونیکی، کینانِی و کلئوپاترا، هردو در هجده نوزده‌سالگی با مردانی که پدرشان تعیین کرده بود ازدواج کردند. بنابراین، اگر تسالونیکی کمی پس از نبرد دشت زعفران به‌دنیا آمده باشد، بعید به‌نظر می‌رسد که فیلیپ دوم در ۳۳۶ پیش از میلاد هنوز شوهری برای دختر هفده‌سالۀ خود در نظر نگرفته بوده باشد.

دومین تاریخی که می‌تواند به‌دنیا آمدن تسالونیکی در سال ۳۵۳ یا ۳۵۲ پیش از میلاد را زیر سؤال ببرد، ازدواج او در سال ۳۱۷ پیش از میلاد یا کمی پس از آن با کاساندر یا کاساندروس (حدود ۳۵۵ تا ۲۹۷ پیش از میلاد) است، که از سرداران سپاه اسکندر مقدونی و یکی از خشن‌ترین و بی‌پرواترین طرف‌های درگیر در «جنگ‌های جانشینی» او («جنگ‌های دیادُکی») بود، درگیری‌هایی که پس از مرگ اسکندر بر سر جانشینی او بین سرداران بزرگ سپاهش رخ داد. کاساندروس پس از پیروزی در دومین جنگ جانشینی در عمل دیگر رقیبی برای تصاحب تاج و تخت مقدونیه نداشت. او برای رسیدن به این پیروزی شهر بندری بسیار مهم پیدنا (Pydna) را محاصره و تسخیر کرد، و مدعیان اصلی جانشینی اسکندر یعنی مادر او اُلیمپیاس، همسر ایرانی‌اش رکسانا و پسرش اسکندر چهارم را از سر راه برداشت. با این همه، کاساندروس نیز مثل سایر سرداران مدعی جانشینی در آرزوی پیوندی خانوادگی با خاندان آرگیاد بود تا به ادعای خود مشروعیت ببخشد، و تسالونیکی، یکی از دو دختر فیلیپ دوم که هنوز زنده بود، از بخت خوش درست دم دستش قرار داشت. او با اُلیمپیاس در پیدنا به‌سر می‌برد، و پژوهشگران احتمال می‌دهند که هرگز از او جدا نمی‌شد، چون اُلیمپیاس پس از مرگ نیکیسی‌پلیس که تنها ۲۰ روز بعد از زایمان اتفاق افتاد، تسالونیکی را بزرگ کرده بود.

Cassander
کاساندِروس
The Trustees of the British Museum (Copyright)

پژوهشگران عقیده دارند که کاساندروس جدا از مسئلۀ مشروعیت بخشیدن لابد این امید را نیز در دل می‌پرورانده که با تسالونیکی سرسلسلۀ شاخۀ جدیدی از دودمان آرگیادها شود. در این صورت، ازدواج او با زنی ۳۶ساله دست کم واکنش چند تنی از تاریخ‌نگاران آن روزگار را برمی‌انگیخت. علاوه بر این، خیلی بعید به‌نظر می‌رسد که در گرماگرم جنگ‌های جانشینی اُلیمپیاس دخترخواندۀ خود را برای مدتی آن‌قدر طولانی بی‌شوهر گذاشته و هیچ تلاشی برای استفاده از او به‌عنوان ابزار بستن پیمانی قدرت‌بخش با یک فرمانروا و یا سردار بزرگ نکرده باشد. با این حساب، پژوهشگران باز با مراجعه به معنی «تسالونیکی» تاریخ محتمل‌تر ۳۴۵ پیش از میلاد را برای تولد او پیشنهاد می‌کنند، که تاریخ پیروزی نهایی پدرش در تسالی و نابودی کامل قوای نظامی فوکیس و پایان بخشیدن به «جنگ مقدس سوم» به سود اتحاد آمفیکتیونی است. با پذیرفتن این تاریخ تولد، می‌توان تصور کرد که تسالونیکی هنگام به قتل رسیدن فیلیپ ۹ سال داشته و در اواخر دهۀ بیست زندگی با کاساندروس ازدواج کرده است.

ازدواج و نفوذ سیاسی

نویسندگانی که در همان روزگار تاریخ جنگ‌های جانشینی را ثبت کرده‌اند، مثل دیودُروس سیکولوس، پلوتارک، پُلی‌آینوس (Polyaenus)، و یوستینیانوس (Justin)، همۀ هوش و حواس خود را به مقوله‌های نظامی و سیاسی معطوف کرده و چندان زحمت توجه به زنان را به خود نمی‌دادند. به همین دلیل، خیلی مشکل می‌توان فهمید نظر تسالونیکی دربارۀ ازدواج با کاساندروس چه بوده است. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، ازدواج‌های مصلحتی در خانوادۀ سلطنتی آرگیاد هرگز دور از انتظار نبودند. برخی پژوهشگران سعی کرده‌اند تصویری تیره و تار از ازدواج اجباری زنی جوان با قاتل عزیزانش ترسیم کنند، اما این احتمال هم کم نیست که تسالونیکی بعد از دیدن کشته شدن نامادری‌اش اُلیمپیاس و زندانی شدن زن برادرش رکسانا و پسر هفت سالۀ او به دستور کاساندروس (که هردو به شهر آمفی‌پلیس فرستاده شدند و در حدود ۳۱۰ پیش از میلاد پنهانی به قتل رسیدند) نمی‌توانسته بابت فرصت زنده ماندن و عروسی با شاهزادۀ پیروز، هرچند آدم‌کش، خیلی هم ناراحت بوده باشد.

واقعیت هر چه بود، رابطۀ این زوج به نظر خالی از تبادل عاطفی نبوده، حتا اگر چارچوب آن را چیزی جز مصلحت‌اندیشی و منافع مشترک ندانیم. آنها صاحب دست کم سه فرزند شدند، که هر سه پشت سر هم و به فاصلۀ نسبتن کوتاهی از یکدیگر به‌دنیا آمدند. از این گذشته، کاساندروس در همین فاصله، حدود ۳۱۵ تا ۳۱۰ پیش از میلاد، شهری به نام همسرش، تسالونیکی، بنا کرد. در این مورد نیز برخی منابع جدید، به‌ویژه در فضای مجازی، سعی کرده‌اند به این عمل رنگ و بویی احساسی ببخشند و بنای شهر تسالونیکی را هدیه‌ای مهرآمیز از جانب شوهری به همسر تازه‌عروسش جلوه بدهند. ولی نباید فراموش کنیم که کاساندروس پیش از ساختن تسالونیکی یک شهر بندری دیگر در نقطه‌ای همان‌قدر مهم و استراتژیک به نام خود بنا کرده بود: کاساندریا (Cassandreia) در شبه‌جزیرۀ پالّینی (Pallene؛ امروزه کاساندرا). این شهر بندری در حقیقت بازسازی شکوهمند مستعمره‌نشین پُتیدیا (Potidaea) بود، که در قدیم به‌دست مردم کُرینت ساخته شده بود (دیودُروس سیکولوس، کتاب ۱۹، فصل ۵۲، بندهای ۱ تا ۵). امروزه چندان تردیدی وجود ندارد که ساخت هردوی این شهرها، یکی به‌عنوان مرکز داد و ستد و دیگری به‌عنوان لنگرگاه نیروی دریایی، یک نمایش قدرت شاهانه از جانب کاساندروس بود، که می‌خواست پیش از آن که قدم آخر را بردارد و خود را پادشاه مقدونیه اعلام کند شرایط و توانمندی‌های خود برای احراز این مقام را به رخ بکشد. او برای علنی کردن ادعای بالا فقط منتظر نشسته بود تا ببیند بقیۀ مدعیان جانشینی اسکندر (دیادُکی) تا کجا پیش می‌روند، شاید به این دلیل که نمی‌خواست پیمان‌های اتحادی که بسته به موقعیت با استفاده از هردو ترفند چماق و هویج با آنها بسته بود، به خطر بیفتند.

Gold Ivy Wreath from Nea Apollonia, Thessaloniki
تاج گل عشقه از طلا از روستای نِئا آپولونیا، تسالونیکی
Nathalie Choubineh (CC BY-NC-SA)

کاساندروس برای رسیدن به پادشاهی ابتدا خود را نایب سلطنه(ی اسکندر چهارم) خواند، سپس تک تک رقیب‌های (مشروع) برای رسیدن به تاج و تخت مقدونیه را – که شامل حکومت بر کشورهای کنونی یونان و مقدونیۀ شمالی می‌شد – از سر راه برداشت: ابتدا اُلیمپیاس و مدتی بعد هم نوۀ او اسکندر چهارم، و دست آخر، در سال ۳۰۵ پیش از میلاد، پسر نامشروع اسکندر از مادری ایرانی، که هراکلِس (هرکول) مقدونی نام داشت. با این همه، هنوز یک رقیب خطرناک باقی مانده بود. آنتیگُنوس یکم مونوفتالموس («یک‌چشم»، ۳۸۲ تا ۳۰۱ پیش از میلاد)، از سرداران کهنه‌کار سپاه فیلیپ دوم و اسکندر مقدونی، به هیچ عنوان از سهمی که از سرزمین‌های فتح‌شدۀ اسکندر به او داده بودند راضی نبود، و اکنون برای به‌دست آوردن سهم بیشتر، در صورت امکان همۀ سرزمین‌ها، با مدعیان (دیادُکی) وارد جنگ شده بود. او در این راه همرزم قوی‌پنجه‌ای داشت – پسرش دیمیتریوس یکم پُلی‌اُرکیتیس («فاتح شهرها»، ۳۳۷ تا ۲۸۳ پیش از میلاد)، که خیلی امیدوار بود در صورت موفقیت پس از مدت کوتاهی جانشین پدر سالخورده‌اش شود. حامی اصلی این دو کسی نبود جز پدر کاساندروس، آنتی‌پاتِر (Antipater؛ حدود ۴۰۰ تا ۳۱۹ پیش از میلاد)، که سرداری بزرگ و دست راست فیلیپ مقدونی و پسرش اسکندر بود و در نبود آنها کشور را اداره می‌کرد. کاساندروس در جوانی وقتی فهمید پدرش قصد ندارد او را جانشین خود و فرمانروای مقدونیه اعلام کند، با قهر از دربار رفت تا هدف بزرگ خود را به‌تنهایی دنبال کند.

و حالا کاساندروس برای از میدان به در کردن این گروه سرسخت، بقیۀ مدعیان یعنی سلوکوس یکم نیکاتُر، بطلمیوس یکم، و لیسیماخوس را، که اکنون ظاهرن به سهم خود از امپراتوری اسکندر قناعت کرده بودند، قانع کرد در مبارزه به او ملحق شوند. آنها با کمک هم در ۳۰۱ پیش از میلاد نیروهای آنتیگُنوس و پسرش را در «نبرد ایپسوس» (Ipsus) شکست دادند. آنتیگُنوس در میدان نبرد کشته شد، و دیمیتریوس به اِفِسُس (Ephesus) عقب‌نشینی کرد. اما کاساندروس برای لذت بردن از پیروزی بزرگ خود فرصت چندانی نیافت. او در ۲۹۷ پیش از میلاد به مرض استسقا از دنیا رفت.

Hellenistic Successor Kingdoms c. 301 BCE
نقشۀ پادشاهی‌های هلنیستی در زمان جانشینان اسکندر، حدود ۳۰۱ پیش از میلاد
Simeon Netchev (CC BY-NC-ND)

دانسته‌های ما دربارۀ نقش احتمالی تسالونیکی در فرمانروایی کاساندروس تقریبن صفر است، ولی او به احتمال زیاد صاحب قدرت و نفوذ زیادی در دربار بوده است. این برداشت ریشه در این واقعیت دارد که تسالونیکی برای دوره‌های طولانی و پشت سر هم نیابت سلطنت را در مقام ملکۀ مادر برعهده داشت. او پس از مرگ کاساندروس به احتمال زیاد به جای پسر بزرگش، فیلیپ چهارم، به امور مملکت‌داری رسیدگی می‌کرد، چون فیلیپ جوانی بیمار و نزار بود و تنها چهار ماه پس از نشستن به تخت، به‌قولی به همان بیماری پدرش، درگذشت. الیزابت د. کارنی، تاریخ‌دان و پژوهشگر تاریخ مقدونیه، به این نکته اشاره کرده که شاهزاده‌خانم‌های مقدونی معمولن از سطح بالایی از آموزش و تجربۀ سیاسی برخوردار می‌شدند، به ویژه از این رو که بیشتر آنها در نهایت مجبور می‌شدند پس از مرگ شوهر، پسر، یا حتا نوۀ خود، یا در نبود آنها، در مقام نایب سلطنت برای وارثان زیر سن قانونی وارد عمل شوند. بنابراین، هر چند ملکه‌های مقدونی هرگز نمی‌توانستند فرمانروایی را به‌طور مستقل به‌دست بگیرند، اما بسیاری از آنها، از جمله مادر فیلیپ دوم، ائوریدیکی مقدونی (فرمانروایی مشترک ۳۹۳ تا ۳۶۹ پیش از میلاد)، در نهایت صاحب نفوذ و اعتبار سیاسی شده و به جمع بازیگران عرصۀ قدرت می‌پیوستند.

درگذشت

آنتی‌پاتر در ۲۹۵ پیش از میلاد دستور قتل مادرش، تسالونیکی، را صادر کرد.

تاریخ تولد پسران تسالونیکی نیز، مثل مال مادرشان، نامشخص است، اما درمورد تاریخ درگذشت آنها تردید زیادی وجود ندارد. فیلیپ چهارم با فاصلۀ کمی از پدر خود در ۲۹۷ یا ۲۹۸ پیش از میلاد درگذشت. او به احتمال زیاد تازه پا به بیست سالگی گذاشته بود، البته در صورتی که فرض کنیم پدر و مادرش درست بعد از محاصرۀ پیدنا در ۳۱۷ پیش از میلاد ازدواج کردند. دو برادر کوچک‌تر او، آنتی‌پاتر یکم و اسکندر پنجم، نیز لابد هنوز نوجوان بودند، و پژوهشگران دلایل کافی برای این باور دارند که فاصلۀ سنی آنها بسیار اندک بوده (حتا احتمال دوقلو بودن آنها نیز مطرح شده) و این نکته نقش اثرگذاری در درگیری آشکار دو برادر بر سر جانشینی و بالا گرفتن آن ایفا کرده است. در منابع تاریخی دست اول آمده که آنتی‌پاتر یکم به‌عنوان برادر بزرگ‌تر به تخت نشست، و در ابتدا هیچ مشکل آشکاری با شریک کردن برادرش در قدرت نداشت. برخی تاریخ‌دانان احتمال داده‌اند که این کوچک‌ترین پسر، یعنی اسکندر پنجم، فرزند سوگلی تسالونیکی بوده است. اما به هرحال احتمال زیادی می‌رود که جایگاه والای تسالونیکی و نفوذ سیاسی و توانمندی‌های او در ادارۀ امور، علاوه بر سرپرستی مادرانه بر دو پسر نوجوانش، محدودیت‌های سنگین و تحمل‌ناپذیری بر پادشاه جوان و خواست‌ها و اعمال و رفتار او اِعمال می‌کرده است، چون چیزی نگذشت که آنتی‌پاتر در ۲۹۵ پیش از میلاد دستور قتل مادرش را صادر کرد.

بعد از کشته شدن تسالونیکی، حکومت دو برادر یک سال بیشتر دوام نیاورد، چون هرکدام سعی می‌کرد دیگری را از میدان قدرت به‌در کند. اسکندر پنجم، که پس از قتل مادر زیر سایۀ ترس و وحشت به‌سر می‌برد، عاقبت برای کمک‌خواهی به دیمیتریوس و هم‌پیمان نزدیک او، پیروس (Pyrrhus)، رو آورد. پلوتارک در کتاب زندگی دیمیتریوس (بندهای ۳۶ تا ۳۷) می‌نویسد که پیروس در واکنش به این درخواست بی‌درنگ راهی مقدونیه شد و توانست بین دو برادر آشتی برقرار کند. اما این موجب شد دیمیتریوس، که دیر رسیده بود و لابد از قصد و غرض شخصی هم خالی نبود، با استقبال گرمی مواجه نشود. اسکندر پنجم سعی کرد او را تا حد ممکن با صلح و صفا راهی کند و مسافتی نیز برای بدرقه همراه او رفت. اما دیمیتریوس در یک ضیافت خداحافظی دروغین ترتیب کشتن او را داد، و سپس دوباره راهی پایتخت شد تا آنتی‌پاتر را نیز سرنگون کند. آنتی‌پاتر که پس از قتل مادر وجهۀ خود را در مقدونیه از دست داده و منفور مردم شده بود، فرار کرد و به پدرزنش لیسیماخوس پناه برد، که بنا بر سهم خود از امپراتوری اسکندر فرمانروای تراکیا و آسیای صغیر شده بود، اما به دست او کشته شد. بدین ترتیب، با از بین رفتن آخرین نوادگان فیلیپ دوم در ۲۹۴ پیش از میلاد، خاندان آرگیاد به‌طور کامل بر افتاد و جای خود را به دیمیتریوس یکم و خاندان آنتیگُنوسی یا آنتیگُنید (Antigonid) داد، که در سراسر دوران هلنیستی بر مقدونیه و یونان فرمانروایی کردند، تا سرانجام در سال ۱۶۸ پیش از میلاد مغلوب رُمی‌های باستان (رومی‌ها) شدند.

Macedonian Burial Casket Decorations from Pydna
زینت‌های صندوقچۀ خاکسپاری مقدونی از پیدنا
Nathalie Choubineh (CC BY-NC-SA)

میراث

سرگذشت خاندان آرگیاد، اگر نگوییم کل تاریخ مقدونیۀ باستان و یونان دوران هلنیستی، بی‌تردید بیش از دو هزار سال است که کم و بیش به تمامی در پرتو درخشش نام اسکندر کبیر زنده مانده است. با این حال، تسالونیکی مقدونی یکی از چهره‌های اقماری سرگذشت تاریخی اسکندر است، که می‌تواند به خودی خود نیز ادعای درخشش داشته باشد. شهری که به نام او ساخته شد، در ابتدا قرار بود جایگزین پِلّا (Pella)، پایتخت پادشاهی مقدونیه، شود، که در روزگار باستان شهری بندری بود و در زمان کاساندروس خطر از دست رفتن کرانۀ ساحلی آن به دلیل انباشت آبرفت تهدیدی جدی برای موقعیت و حیات آن به‌وجود آورده بود. شهر تسالونیکی هرچند در نهایت پایتخت نشد، ولی با موقعیت بسیار مطلوب خود در کرانۀ خلیج ترمایی و با دسترسی به دریای آزاد به رونق فراوان رسید و گذر از دوران‌های امپراتوری رُم، بیزانس، اسلاو، و عثمانی هرگز خدشه‌ای به کامیابی‌اش وارد نکرد. تسالونیکی امروز دومین مرکز بزرگ فرهنگی و تجاری یونان به‌شمار می‌رود.

چهرۀ تسالونیکی در فرهنگ مردمی نیز در قالب افسانه‌ای مربوط به نابرادری نامدارش پاینده شد. رمانس پسا-بیزانسی افسانۀ اسکندر کبیر (Ἡ Φυλλάδα του Μεγαλέξαντρου)، او را در سیمای یک پری دریایی زیبا تصویر می‌کند – شاهزاده‌خانمی که از غم مرگ اسکندر خود را غرق کرده و به این صورت درآمده است. تسالونیکی بعد از تبدیل شدن به یک پری دریایی از دیگران نیز توقع عشق و احترامی کمتر از این نسبت به برادر تاجدار خود ندارد. به همین خاطر، از دریانوردانی که گذرشان به او می‌افتد می‌پرسد: «آیا اسکندر شاه زنده است؟» و پاسخ بی‌چون و چرا باید این باشد که «او زنده است و فرمانروا و فاتح سراسر جهان» تا اجازۀ عبور و ادامۀ سفر به سلامت صادر شود. هر پاسخی جز این خشم تسالونیکی را برمی‌انگیزد، و او را به هیولایی غرّان تبدیل می‌کند که کشتی و مسافران آن را بی‌رحمانه به اعماق دریا می‌فرستد.

حذف آگهی ها
آگهی ها

منابع

  • Carney, Elizabeth D. "The Sisters of Alexander the Great: Royal Relicts." Historia: Zeitschrift Für Alte Geschichte, vol 37, no. 4, 1988, pp. 385–404.
  • Greenwalt, William S. "The Marriageability Age at the Argead Court: 360-317 B.C." The Classical World, vol 82, no. 2, 1988, pp. 93–97.
  • Macurdy, Grace H. "Queen Eurydice and the Evidence for Woman Power in Early Macedonia." The American Journal of Philology, vol 48, no. 3, 1927, pp. 201–214.
  • Russell, Eugenia. Literature and Culture in Late Byzantine Thessalonica. Bloomsbury Academic, 2014.
دانشنامه تاریخ جهانی یک همکار آمازون است و برای خرید کتاب واجد شرایط، کمیسیون کسب می کند.

دربارۀ مترجم

Nathalie Choubineh
ناتالی چوبینه مترجم و پژوهشگر مستقل رقص در جهان باستان با گرایش یونان و خاور نزدیک باستان است. او آثاری در زمینۀ رقص باستان، قوم‌موسیقی‌شناسی، و ادبیات منتشر کرده، و عاشق یادگیری و انتقال آموخته‌ها است.

دربارۀ نویسنده

Nathalie Choubineh
ناتالی چوبینه مترجم و پژوهشگر مستقل رقص در جهان باستان با گرایش یونان و خاور نزدیک باستان است. او آثاری در زمینۀ رقص باستان، قوم‌موسیقی‌شناسی، و ادبیات منتشر کرده، و عاشق یادگیری و انتقال آموخته‌ها است.

ارجاع به این مطلب

منبع نویسی به سبک اِی پی اِی

Choubineh, N. (2024, October 11). تسالونیکی مقدونی [Thessalonike of Macedon]. (N. Choubineh, مترجم). World History Encyclopedia. برگرفته از https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-23603/

منبع نویسی به سبک شیکاگ

Choubineh, Nathalie. "تسالونیکی مقدونی." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. تاریخ آخرین تغیی October 11, 2024. https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-23603/.

منبع نویسی به سبک اِم اِل اِی

Choubineh, Nathalie. "تسالونیکی مقدونی." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. World History Encyclopedia, 11 Oct 2024. پایگاه اینترنتی. 18 Jan 2025.