در زمان پادشاهی جدید( 1069-1570 ق.م) شهر تبس پایتخت مصر بود و تبدیل به یک مرکز مهم برای پرستش آمون( آمُن یا آمِن ترکیبی از دو خدای آتوم و رع بود) شد. نام مقدس این شهر P-Amen یا Pa-Amen است که به معنای " اقامتگاه آمون" می باشد. این شهر در نزد مصریان به نام های Wase یا Wo'se ( شهر) و Usast یا Waset ( شهر جنوبی) معروف است. تبس در دو طرف رود نیل ساخته شد؛ شهر اصلی در قسمت شرقی رود نیل و آرامگاه بزرگ در قسمت غربی رود نیل بود.
موقعیت شهر تبس در کنار رودخانه در کتاب مقدس ناحوم 3:8 ذکر شده است، در زمانی که ناحوم سقوط شهر نینوا را پیش بینی کرد و مدعی شد که حتی شهر بزرگ تبس" که در میان آب ها واقع شده است" هم از خشم خدا در امان نخواهد ماند. در کتاب مقدس به تبس No-Amon یا No( حزقیال 30:14،16 ، ارمیا 46:25 ، ناحوم 3:8) گفته می شود؛ علت این نامگذاری شهرت این شهر به دلیل آیین آمون بود( اگرچه این نام با شهر خویس در مصر سفلی نیز مرتبط است.) یونانیان به تبس Thebai می گفتند که این واژه از کلمه ی یونانی قبطی Ta-opet گرفته شده است که نام معبد بزرگ کارناک است در آخر این کلمه به تبس تبدیل شد.
مساحت شهر تبس 93 کیلومتر مربع بود و تقریبا در 675 کیلومتری جنوب شهر کایروی امروزی قرار داشت. امروزه کارناک و لوکسور جای شهر باستانی تبس را گرفته اند و نواحی اطراف تبس مانند دره ی پادشاهان، دره ی ملکه ها، رامسئوم( معبد رامسس دوم)، معبد رامسس سوم و معبد بزرگ ملکه هتشپسوت از مهم ترین مناطق باستانشناسی محسوب می شوند.
تبس تا سال 3200 ق.م به علت افزایش محبوبیت آیین آمون شهر بسیار مهم و برجسته ای بود و از لحاظ ثروت و شکوه زبانزد بود. در قرن 8 ق.م درحالیکه تبس شکوه گذشته را نداشت، شاعر یونانی هومرراجع به شهرت تبس در ایلیاد نوشت: " در تبس انبوه شمش های گرانبها می درخشیدند، تبس صد دروازه ." و یونانی ها از تبس به عنوان شهر Diospolis Magna ( شهر بزرگ خدایان) یاد می کردند. در دوران آمرنا ( 1336-1353 ق.م) تبس بزرگترین شهر در دنیا با جمعیت حدود 80000 نفر بود. در همین زمان آخن آتون پایتخت را از تبس به شهر جدید آختاتن انتقال داد تا سلطنت خود را از اجدا خود جدا سازد؛ پسر آخن آتون، توت آنخ آمون پس از به سلطنت رسیدن پایتخت را دوباره به تبس بازگرداند. کاهنان قدرتمند آمون به حدی قدرت پیدا کردند که در سلسله ی بیستم ( 1069-1190 ق.م) مانند فراعنه در شهر تبس حکومت می کردند.
حتی بعد از اینکه رامسس دوم ( 1213-1279 ق.م) پایتخت را از تبس به پی-رامسس( شهری نزدیک به شهر قدیمی آواریس) انتقال داد تبس به صورت یک مرکز مهم مذهبی و زیارتی باقی ماند. در دوران رامسید، کاهنان آمون در شهر تبس و فرعون در شهر پی -رامسس حکمرانی می کردند. در این دوران شکوه و عظمت تبس به خصوص معبد آمون روز به روز بیشتر می شد. در سال 666 ق.م شهر تبس به وسیله ی آشوریان غارت شد، بعد از مدتی دوباره ساخته شد و در آخر به وسیله ی رومی ها در قرن اول میلادی ویران شد.
تبس قدیم
در دوران پادشاهی قدیم ( 2181-2316 ق.م) شهر تبس یک منطقه ی بازرگانی کوچک در مصر علیا بود که به وسیله ی قبایل محلی اداره می شد. در دوره ی انتقالی اول( 2040-2181 ق.م) حکومت به مرکزیت ممفیس درآمد تا زمانی که حکمرانان پایتخت را به هراکلئوپولیس منتقل کردند. این حکمرانان همانطور که درممفیس نفوذی نداشتند در هراکلئوپولیس هم قدرتی نداشتند، این امر باعث شد که قبایل محلی در تبس علیه حکومت مرکزی قیام کنند. تبس در دوران حکومت فراعنه ی قدرتمندی چون اینتف اول( 2125 ق.م)، منتوهوتپ اول( 2115ق.م) و واهانخ اینتف دوم(2063-2112ق.م) به قدرت رسید؛ این فراعنه خود را به عنوان افراد سلطنتی تثبیت کردند. حتی واهانخ اینتف دوم در مخالفت با پادشاهان هراکلئوپولیس خود را فرعون واقعی مصر اعلام کرد.
( توضیح مترجم: در دوره ی انتقالی اول حکومت مصر بین دو پایگاه قدرت رقیب تقسیم شده بود یکی در تبس و دیگری در هراکلئوپولیس)
فراعنه ی تبس با فراعنه ی هراکلئوپولیس وارد جنگ شدند تا قدرت خود را به اثبات برسانند و مصر را دوباره تحت یک حکومت مرکزی متحد کنند. در نهایت منتوهوتپ دوم( 2010-2061 ق.م) که یک شاهزاده اهل تبس بود در سال 2055 ق.م توانست بر فراعنه ی هراکلئوپولیس غلبه کرده و مصررا تحت حکومت تبس متحد کند. پیروزی منتوهوپ دوم باعث شد مقام خدایان وی هم در مقابل خدایان مصر سفلی افزایش یابد از جمله این خدایان آمون بود که در رأس قدرت قرار گرفت. آمون از مقام یک خدای محلی حاصلخیزی به یک خدای اعظم و به وجود آورنده ی جهان تبدیل شد. مصریان بر این باور بودند که شهر تبس به وسیله ی آمون به وجود آمده است و از بین آب های نیل سر برآورده است مانند تپه ی اولیه ی بن بن که از آب های هرج ومرج در روز خلقت جهان بیرون آمد. در داستان اصلی آفرینش، خدای آتوم (رع) بر روی تپه ی بن بن ایستاد و آفرینش را آغاز کرد. آمون ترکیبی از خدای آفریننده یعنی آتوم و خدای خورشید رع بود و آمون که یک خدای اعظم بود بر روی اولین زمین خشک در آغاز خلقت ایستاد و شهر تبس هم محل مقدس خدای آمون بر روی زمین بود یا شاید هم همان بن بن بود.
تقدیس و پرستش آمون تبدیل به یک سه گانه شد که به سه گانه ی تبس معروف است، این سه گانه از آمون، موت و خونس( یا خونسو) تشکیل شده است. این خدایان سه گانه برای قرن ها در شهر تبس پرستیده می شدند. آمون نمایانگر خورشید و نیروی خلاق، موت همسر آمون و نماد اشعه ی خورشید و چشم بینا، خونسو ماه بود و فرزند آمون و موت بود و به عنوان خونسوی مهربان، نابودکننده ی ارواح شیطانی و خدای درمانگری شناخته می شد. این سه خدای مصر علیا از سه خدای قدیمی پتاه، سخمت و خونس از مصر سفلی به وجود آمده بودند. پتاه، سخمت و خونس با همین اسامی در مصر سفلی پرستیده می شدند ولی خصوصیات آنها به آمون، موت و خونس منتقل شد.
محبوبیت این سه خدا باعث توسعه، ثروت و موقعیت ویژه ی شهر تبس شد. معبد کارناک که ساخت آن در همین زمان (2055 ق.م) آغاز شد وقف پرستش سه گانه ی تبس شد و و در طی 2000 سال بعد فراعنه ی بسیاری قسمت های مختلفی به این معبد اضافه کردند و به شکوه و جلال آن افزودند. معبد کارناک بزرگترین سازه ی مذهبی است که تا به حال در دنیا ساخته شده است. کاهنان آمون کسانی بودند که مراسم مذهبی را در معبد آمون اجرا می کردند و در نهایت به چنان قدرتی دست پیدا کردند که تبدیل به یک تهدید در مقابل فرعون شدند و در دوره ی انتقالی سوم ( 525-1069 ق.م) این کاهنان در مصر علیا در شهر تبس حکمرانی می کردند.
هیکسوس ها
در دوران انتقالی دوم ( 1532-1640 ق.م) زمانی که شاهزادگان تبس در مقابل فراعنه ی اسرارآمیز هیکسوس در منطقه ی دلتا ایستادگی کردند، تبس به جایگاه والایی دست پیدا کرد. هیکسوس ها مردمانی با اصالت و قومیت نامعلوم بودند ( هرچند که تئوری هایی وجود دارد که ادعا می کند می توان قومیت آنها را شناسایی کرد) که یا به مصر حمله کردند و یا به مصر مهاجرت کردند و به قدرت رسیدند. مصر تا سال 1650 ق.م تحت کنترل هیکسوس ها بود و تاریخدانان آینده آنها را بیگانگان ظالمی می پنداشند در حالیکه از اسناد به جا مانده این مشهود است که هیکسوس ها اختراعات و پیشرفت های بسیاری را برای مصر به ارمغان آوردند( مانند درشکه).
اهالی تبس و هیکسوس ها با یک قرارداد مصالحه در کنار هم قرار گرفتند و توافق کردند که هیچگونه جنگ و درگیری باهم نداشته باشند ولی هیچ رابطه ی دوستانه ای هم بین آنها برقرار نشد. هیکسوس ها از تبس می گذشتند و با نوبی تجارت می کردند و اهالی تبس هم حضور آنها را نادیده می گرفتند تا زمانی که حاکم هیکسوس ها آپوفیس( یا آپپی) به تاعو از تبس در سال 1560 ق.م بی احترامی کرد و توافق آتش بس از بین رفت. ارتش تبس زیر نظر تاعو به شهرهای هیکسوس ها حمله کرد. تاعو در یکی از این جنگ ها کشته شد و پسرش کاموس رهبری ارتش را بر عهده گرفت و دژ آوراریس هیکسوس ها را ویران کرد.( آواریس پایتخت هیکسوس ها بود) بعد از مرگ کاموس برادر وی آهموس اول به قدرت رسید و شهر بازسازی شده ی آورایس را تصرف کرد. آهموس اول هیکسوس ها را از مصر بیرون راند و زمین هایی را که قبلا توسط آنها اداره می شد پس گرفت. به دلیل آزادسازی مصر در شهر تبس جشنی برگزار شد و تبس تبدیل به پایتخت مصر شد.
پادشاهی جدید
با جان گرفتن دوباره ی مصر، مراکز مذهبی شکوفا شدند و این شکوفایی در شهر تبس بیشتر از همه جا مشهود بود. زیارتگاه ها، معابد، ساختمان های عمومی و تراس های تبس از لحاظ زیبایی و شکوه بی نظیر بودند. در نوشته ها آمده است که شهرهای دیگر بر اساس زیبایی و شکوه شهر تبس مورد قضاوت قرار گرفتند. این نیاز وجود داشت که قدرت و زیبایی خدای بزرگ آمون به صورت کامل در شهر مقدس تبس نمایش داده شود پس در تمامی پروژه های ساختمانی تلاش شد تا شکوه و جلال این خدا را به بهترین شکل به تصویر بکشند. توتموس های سلسله ی هجدهم( 1307-1550 ق.م) ثروت خود را در تبس خرج کردند و تبس را تبدیل به زیباترین و باشکوه ترین شهر مصر کردند. کار بر روی معبد کارناک ادامه یافت، اما معابد و بناهای دیگر نیز ساخته می شدند. اکثر ابنیه ی باشکوه و معروف تبس در دوره ی زمانی (1069-1550 ق.م) و با یک وقفه ی کوتاه مدت در دوره ی آمارنا ساخته، بازسازی و مستحکم شد.
دوره ی آمارنا
در دوره ی سلطنت آخن آتون ( نام اصلی وی آمنهوتپ چهارم است 1336-1353 ق.م) کاهنان آمون در تبس به چنان قدرتی رسیدند به طوریکه زمین بیشتری نسبت به فرعون و ثروت بیشتری نسبت به تاج و تخت داشتند. کارشناسان معتقدند که این شرایط باعث شد آمنهوتپ چهارم تصمیم بگیرد که یکتاپرست شود و آتن را به مصریان معرفی کند، آتن قرص خورشید و یک خدای اعظم بود. آخن آتون وجود خدایان دیگر را تکذیب کرد و با این کار درواقع منبع قدرت و ثروت کاهنان را از بین برد. پرستیدن خدایی جز آتن ممنوع اعلام شد و تمامی مجسمه های آمون ویران شد و معبد آمون هم بسته شد. آمنهوتپ چهارم نام خود را به آخن آتون( به معنای موفق برای آتن) تغییر داد و برای معرفی خدای خود تبس را ترک کرد و به ال-آمارنا و شهر جدید آختاتن رفت.
اگر هدف اصلی آخن آتون از این رفراندوم مذهبی از بین بردن قدرت کاهنان بوده باشد، پس وی موفق شد چرا که در آن دوره فقط یک خدا به نام آتن وجود داشت که اراده ی او فقط به وسیله ی شخص آخن آتون تفسیر می شد. درحالیکه شرایط جدید بر وفق مراد فرعون و خاندان سلطنتی بود ولی مردم مصر به شدت از شرایط به وجود آمده ناراضی بودند. پرستش خدایان در مصر جز لاینفک زندگی روزانه ی مردم بود و در کنار کاهنان افراد بیشماری با بسته شدن معابد کار خود را از دست دادند. تمامی بازرگانانی که مصنوعات و طلسم های مذهبی را می فروختند، تمام صنعتگرانی که مصنوعات را می ساختند و تمام کاتبانی که طلسم و سحر می نوشتند همگی اخراج می شدند مگر اینکه تلاش می کردند تا دین جدید آخن آتون را ترویج کنند.
بعد از مرگ آخن آتون، پسرش توت آنخ آتن ( تصویر زنده ای از آتن) به سلطنت رسید و نام خود را به توت آنخ آمون تغییر داد( تصویر زنده ای از خدای آمون) و خدایان قدیمی و معابد را دوباره زنده کرد. تبس دوباره پایتخت مصر شد و ساخت پروژه های ساختمانی آغاز شد، شاید برای جبران غفلتی که در مورد خدایان انجام شده بود، که این امر باعث به وجود آمدن معابد و زیارتگاه های بسیار باشکوهی شد. در طی سال ها ساحل غربی تبس تبدیل به یک گورستان بسیار وسیع شد و مجموعه ی آرامگاه های دیر-البحری مانند آرامگاه هتشپسوت در تقارن و ابهت خود خیره کننده بود. بعد از توت آنخ آمون سلطنت به ژنرال وی یعنی هورمهب (1292-1320 ق.م) رسید وی معتقد بود که همه ی خدایان باستانی مصر از اهانت فرعون آخن آتن خشمگین شده اند. هورمهب شروع به ساخت بناهای مختلفی در تبس و نقاط دیگر مصر کرد و تمامی شمایل های مربوط به پرستش آتن و یا مربوط به خاندان سلطنتی دوره ی آمرنا را نابود کرد. هورمهب رامسس اول را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد و رامسس اول سلسله ی نوزدهم را تآسیس نمود.
سقوط و میراث
رامسس دوم پایتخت را به شهر جدید پی رامسس که نزدیک به شهر آورایس بود منتقل کرد وی در آنجا یک قصر با شکوه ساخت تا سلطنت خود را از تمامی اجدادش متمایز کند. احتمالا رامسس دوم به این علت پایتخت را عوض کرد چونکه تبس بسیار با شکوه بود و وی دیگر نمی توانست چیزی به شکوه آن اضافه کند. با سقوط قدرت در تبس، پی رامسس در حال رشد و شکوفایی بود اما این وضعیت موقتی بود. کاهنان آمون قادر بودند تا هر کاری را که مایل بودند انجام دهند، آنها از حوزه ی فرعون در پی رامسس جدا شدند مقادیر قابل توجهی زمین به دست آوردند که از طریق آنها ثروت و قدرت بیشتری جمع کردند. در دوره ی زمانی رامسید، کاهنان در تبس مانند فراعنه حکومت می کردند و فراعنه قادر به انجام هیچ کاری نبودند.
تبس در زمان دوره ی انتقالی سوم سقوط کرد ولی هنوز هم با شکوه بود. پرستش خدای آمون و زیبایی شگفت انگیز شهر تبس، موقعیت این شهر را در قلب مصر تضمین می کرد. در قرن هفتم ق.م فرعون نوبیایی تاتانامی تبس را پایتخت خود قرار داد و خود را با شکوه و جلال پیشین مصر پیوند داد ولی دوران سلطنت بسیار کوتاهی داشت. آشوربانیپال پادشاه آشور یک بار در سال 667 ق.م و یک بار در سال 666 ق.م به مصر حمله کرد و در حمله ی دوم کار نیمه تمام خود را تمام کرد؛ تبس را غارت کرد و تاتانامی را از مصر بیرون راند.
آشوریان برای تلافی مقاومت و ایستادگی مصریان در مقابل خود، دستور دادند که تبس از نو توسط کارگران مصری ساخته شود. شهر تبس بازسازی شد و خدای آمون تا زمان حمله ی رومیان به تبس و ویران کردن آن در قرن اول میلادی پرستیده شد. بعد از آن این شهر به صورت مخروبه باقی ماند و بیشتر جمعیت آن شهر را ترک کرند و فقط عده ی کمی در ساختمان های باقی مانده زندگی کردند. در زمان تاریخدان استرابو ( 63 ق.م تا 24 میلادی) شهر تبس به خاطر ابنیه ی باستانی و خیابان های خالی یک جاذبه ی توریستی بود. با تمام این احوال تبس توانست موقعیت با شکوه و افسانه ای خود را دوباره به دست آورد و به وسیله ی کسانی که شکوه و جلال آن را به خاطر می آوردند دوباره گرامی داشته شود. امروزه تبس به دلیل وجود دره ی پادشاهان، دره ی ملکه ها، معبد بزرگ کارناک و معابد لوکسور، به عنوان نماینده ی فرهنگ مصر باستان و قدرت تاریخ مصر به حضور با شکوه خود ادامه می دهد.