سکاها

10 روزهای باقی مانده

سرمایه گذاری در آموزش تاریخ

با حمایت از بنیاد خیریه تاریخ جهانی ما، شما در آینده آموزش تاریخ سرمایه گذاری می کنید. کمک مالی شما به ما کمک می کند تا نسل بعدی را با دانش و مهارت هایی که برای درک دنیای اطراف خود نیاز دارند، توانمند کنیم. به ما کمک کنید سال جدید را آماده انتشار اطلاعات تاریخی قابل اعتماد تر و رایگان برای همه شروع کنیم.
$3086 / $10000

تعریف

Patrick Scott Smith, M. A.
توسط ، ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh
منتشر شده در 18 March 2021
چاپ مقاله
Scythians (by Simeon Netchev, CC BY-NC-ND)
سکاها
Simeon Netchev (CC BY-NC-ND)

سکاها یا به‌قول یونانیان اسکیتی‌ها (Scythians) مردمانی کوچ‌نشین بودند، و بیشترین شواهد حضور فرهنگ آنها مربوط به سده‌های هفتم تا سوم پیش از میلاد در منطقه‌ای از استپ‌های آسیای مرکزی است، که از غرب به تراکیا و از شرق به کوه‌های آلتای در مغولستان امروز می‌رسید. این منطقه فاصله‌ای به درازای ۴۰۰۰ کیلومتر را پوشش می‌دهد، و تنوع جغرافیایی آن شامل دشت‌های وسیع و هموار استپ، استپ‌های بیابانی، و استپ‌های جنگلی است. این پهنه‌ها برای زندگی شبانی مناسب‌تر بودند تا زندگی یکجانشینی و کشت و کار. در نتیجه، کوچ‌نشینان استِپ مراکز شهری چندانی ایجاد نکردند و نسل اندر نسل شیوه‌های زندگی چادرنشینی را پی گرفتند، که شامل اسب‌سواری، گله‌داری، و زندگی در گاری‌های سقف‌دار بود.

خاستگاه‌ها

قوم‌های سکایی از هویت فرهنگی مشترکی برخوردار بودند که نشانه‌های بارز آن را می‌توان جنگجویان صحرایی، شکل حکومت بر قبیله‌، و سبک‌های خاص هنر و پوشاک دانست.

دربارۀ خاستگاه‌ها و اصل و ریشۀ گروه‌های جمعیتی سکا تاکنون گمانه‌زنی‌ها و بحث‌های فراوانی صورت گرفته است، اما «هرودُت ادعا می‌کند، و بیشتر پژوهشگران امروز نیز با او موافق هستند، که آنها از آسیا به سمت اروپا [غرب] مهاجرت کردند و راه آنها از راهروی بزرگ استپ می‌گذشت» (آ. یو آلِکسِیِف، سکاها، ۲۳). با این حال، تاریخ‌نگار یونانی، دیودُروس اهل سیسیل، در سدۀ نخست پیش از میلاد اظهار کرده که سکاها نخست از رود ارس در ارمنستان به سمت شمال کوچ کردند. برخی از پژوهشگران هم عقیده دارند که مهاجرت آنها به سمت جنوب و «در قالب چند موج جمعیتی از استپ‌های اورال در کرانۀ وُلگا به شمال دریای سیاه» بوده است (آ. ای. مِلیوکووا، سکاها و سَرمَتی‌ها، ۹۹). هرودُت نیز، در سدۀ پنجم پیش از میلاد، تصویری از سَرمَتی‌ها ارائه می‌دهد که در شمال دریای سیاه از سایر قوم‌های سکایی جدا شده و راه شرق را در پیش گرفتند. اما کاوش‌های جدید باستان‌شناسی در تووا (Tuva) در کوه‌های آلتای سکونتگاه‌هایی سکایی متعلق به سدۀ نهم پیش از میلاد را از دل خاک بیرون آورده و خاستگاه مکانیِ این فرهنگ را نیز به نقطۀ شرقی‌تری منتقل کرده‌اند. در مقابل، رویدادنگارهای چینی سدۀ نخست میلادی از موهای قرمز و چشم‌های آبی سکاها گفته و با توصیف ویژگی‌های قفقازی آنان و زبان هندو-اروپایی‌شان اصل و ریشۀ این قوم را به عصر مفرغ در غرب، احتمالن از مردمان کِلت (سِلت)، پیوند داده‌اند.

از آنجا که استپ‌های پهناور آسیای مرکزی عرصه‌های بزرگی را برای شناوری جمعیت در خود جا داده‌اند، جای تعجب نیست که داستان مهاجرت سکاها روایت‌های گوناگونی پیدا کرده که با اشاره به مکان‌هایی متفاوت برای خاستگاه و آغاز سفر آنها کار ریشه‌یابی قومی در این زمینه را با دشواری روبه‌رو می‌کنند. اما در نهایت برداشت کلی‌ می‌تواند این باشد که فرهنگ سکایی، پس از یک توسعۀ دوربُرد به سمت غرب، به‌واقع مهاجرت‌هایی پی در پی از چندین و چند مبدأ مختلف را به خود دیده است. بنابراین، با وجود این که اصل و ریشۀ سکاها همچنان جای بحث دارد، توافق همگانی پژوهشگران فرهنگ‌های سکایی را اهل استپ‌های اوراسیا شناسایی کرده و آنها را در مجموع به چهار گروه اصلی تقسیم می‌کند:

  • سکاهای پُنتوسی (Pontic)، از اطراف دریای سیاه
  • سَرمَتی‌ها، از منطقۀ شمال دریای خزر و حوزۀ رودهای وُلگا و دُن در روسیۀ امروز
  • ماساگِت‌ها در استِپ‌های بیابانی آسیای مرکزی
  • سَکاهای سَکستان (سیستان) در شرق ایران

همۀ این گروه‌ها از هویت فرهنگی مشترکی برخوردار بودند که نشانه‌های بارز آن را می‌توان جنگجویان صحرایی، شکل حکومت بر قبیله‌، و سبک‌های خاص هنر و پوشاک دانست.

Scythian Territorial Expanse, c. 700-300 BCE
گسترۀ قلمرو سکاها، حدود ۷۰۰ تا ۳۰۰ پیش از میلاد
Simeon Netchev (CC BY-NC-ND)

جنگ‌افزارهای سکایی

ساز و برگ جنگی سکاها طیف گسترده‌ای از سلاح‌های گوناگون را در بر می‌گرفت. سکاها علاوه بر تیراندازی با کمان از پشت اسب، از انواع تبرهای جنگی، گرز، نیزۀ بلند، شمشیر، سپر، و برای محافظت خود از زره پولک‌پوش و کلاه‌خود استفاده می‌کردند. چون همگی سکاها می‌توانستند مدت‌های طولانی اسب بتازند و از سواره‌نظام سبک‌اسلحه و سریعی نیز برخوردار بودند، هرودُت آنها را «آسیب‌ناپذیر و دست‌نیافتنی» می‌دانست (تواریخ، کتاب ۴، بند ۴۶). جنگ‌افزارهای متنوع سکاها و توانایی‌های تاکتیکی آنان اغلب قوم‌ها و ملت‌های دیگر را ترغیب می‌کرد که جنگاوران سکایی را به خدمت بگیرند.

در سال ۴۹۰ پیش از میلاد، سکاهای سَکستان (سیستان) کمانداران سوارۀ خود را برای یاری رساندن به سپاه ایران در نبرد با یونان به ماراتُن فرستادند، کاری که در موقعیت مشابه در نبرد پلاتیا در ۴۷۹ پیش از میلاد نیز کردند. جنگجویان سکا بعدها به سپاه داریوش سوم (فرمانروایی ۳۳۶ تا ۳۳۰ پیش از میلاد) ملحق شدند تا دوشادوش ایرانیان در نبرد گائوگامِلا در ۳۳۱ پیش از میلاد با نیروهای مهاجم اسکندر مقدونی (۳۵۶ تا ۳۲۳ پیش از میلاد) بجنگند. آپیان (۹۵ تا ۱۶۵ میلادی)، تاریخ‌نگار رُمی (رومی)، به نقش «شاهزادگان سکایی» اهل دریای سیاه در شکست مهرداد ششم پارتی («بزرگ»، فرمانروایی ۱۲۰ تا ۶۳ پیش از میلاد) از پُمپیوس («پُمپۀ بزرگ»، ۱۰۶ تا ۴۸ پیش از میلاد) در سال ۶۶ پیش از میلاد اشاره می‌کند (جنگ‌های مهردادی، فصل ۱۷، بند ۱۱۹). از این گذشته، سکاها که همسایه و خویشاوند اشکانیان بودند در گرماگرم کشمکش‌ بر سر جانشینی مهرداد به کمک آنها آمدند و کمک کردند تا سیناتروک اول (فرمانروایی حدود ۷۵ تا ۶۹ پیش از میلاد) از شاخۀ اشکانی خاندان پارتی با وجود سن بالا به تخت بنشیند. کاسیوس دیو (حدود ۱۶۵ تا پس از ۲۲۹ میلادی)، دیگر تاریخ‌نگار رُمی، می‌نویسد که سکاها به اردوان دوم اشکانی (فرمانروایی ۱۲ تا ۳۸ یا ۴۱ میلادی)، که خود نیمه-سکا بود، کمک کردند تا ارمنستان را به‌عنوان بخشی از امپراتوری اشکانی حفظ کند (فصل ۵۷، بند ۲۶). تاکیتوس (۵۶ تا ۱۱۷ میلادی) بر این ادعا صحه می‌گذارد و می‌گوید که اردوان پیش از رفتن به نبرد «از سرزمین سکاها نیروهای کمکی جمع کرد» (سال‌نگارها، کتاب ۶، فصل ۴۴، بند ۱).

Scythian Warriors
جنگجویان سکایی
1900 edition of Encyclopedie Larousse Illustree (Public Domain)

البته توانمندی سکاها به بر تخت نشاندن پادشاهان و تقویت قوای نظامی دیگران محدود نمی‌شد. درخشان‌ترین پیروزی سکاها هم از قضای روزگار در نبرد با همان هخامنشیان رقم خورد. ترفند نبرد فرسایشی آنان – با کشاندن دشمن به قلب خاک خودی، قطع کردن مسیرهای تدارکاتی آنان، و بعد درگیر کردن آنان در جنگ و گریزها و شبیخون‌های مرگبار با بارانی از تیراندازی از پشت اسب – پیشروی سلطه‌طلبانۀ داریوش بزرگ (فرمانروایی ۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد) در سرزمین سکاها را عقیم گذاشت. پس از این پیروزی سکاها به شکست‌ناپذیری شهرت یافتند. اندکی بعد، آتیاس (Ateas؛ فرمانروایی ۴۲۹ تا ۳۳۹ پیش از میلاد)، پادشاه سکاهای پُنتوس، سلطۀ آنان را تا تراکیا گسترش داد و غربی‌ترین سرحد سرزمین سکا از دُن تا دانوب را ایجاد کرد.

آتیاس در جریان نبرد با فیلیپ دوم مقدونی (فرمانروایی ۳۵۹ تا ۳۳۶ پیش از میلاد) در کنارۀ رود سیردریا به دام سپاه پسر او، اسکندر، افتاد و کشته شد. پس از این شکست سکاها دیگر هرگز نتوانستند آوازۀ برتری دست‌نیافتنی خود را باز پس بگیرند. تلاش آنها برای در آوردن اختیار کامل داد و ستد در دریای سیاه از چنگ یونانیان با حمله به مستعمره‌نشین‌های آنان چیزی جز ناکامی بیشتر به‌بار نیاورد. سرانجام مهرداد ششم به پشتیبانی از یونانی‌ها وارد معرکه شد و شکست خردکننده‌ای به سکاها وارد کرد. همان‌طور که در بالا دیدیم، آنها نیز به تلافی سپاه رُمی پُمپیوس را یاری کردند تا مهرداد ششم را شکست دهد. اما همین رُمی‌ها اندکی بعد، در سال 63 پیش از میلاد، تهاجم سکاها به شبه جزیرۀ خِرسونِسی (the Chersonese؛ احتمالن گالیپولی کنونی) را سرکوب کردند. ناپدید شدن کامل سکاها از گزارش‌های تاریخی در سدۀ چهارم میلادی رخ داد و آخرین این گزارش‌ها از نابودی سپاه آنان به دست هون‌ها و در نهایت جذب شدن‌ باقیماندۀ جمعیت‌شان در مردمان گُت (the Goths) خبر می‌دهند.

نوع حکومت سکاها

با این که هرودُت به «پادشاهان» سکا اشاره کرده و از چند نفر آنها نام می‌برد، نوع حکومت سکاها نیز همانند بیشتر مردمان قبیله‌نشین بیشتر از نوع شورای قبیله‌ها و سرکردگان بود. این ساختار شورایی را از لابه‌لای گزارش هرودُت دربارۀ تهاجم ایرانیان به سرزمین سکاها می‌توان دریافت. داریوش هخامنشی پس از رسیدن به مرز سرزمین سکاها این پیغام را برای «شاه شاهان» سکایی، ایدانتیرسوس (Idanthyrsus؛ احتمالن «ونداتیر»)، فرستاد که یا سلاح نبرد بردار «یا از سرور خود تمکین کن». پاسخ ایدانتیرسوس این بود که راه و رسم سکاها در جنگ چنین نیست؛ آنها هر وقت لازم بدانند، خودشان اعلان جنگ می‌دهند. اما وقتی سایر «پادشاهان سکا» از تهدید داریوش باخبر شدند، خون‌شان به جوش آمد. آنها بی‌درنگ ترفند جنگ و گریز معمول خود را علیه سپاه ایران به‌کار گرفتند. سپس قصد کردند پل پشت سر ایرانیان را خراب کنند تا راه فراری برای آنها باقی نماند. البته سرانجام موفق نشدند پل را خراب کنند، اما چنان نبرد سنگینی از هر سو به راه انداختند که داریوش تصمیم گرفت سرزمین آنها را به حال خود بگذارد و برود (تواریخ، کتاب ۴، بندهای ۱۲۶ تا ۱۴۲). روی هم رفته از گزارش هرودُت می‌توان این طور برداشت کرد که هرچند قوم‌های سکا همگی زیر فرمان یک پادشاه یا سرکردۀ اصلی قرار داشتند تا پیام دولت‌ها و اشخاص مهم را بپذیرد و نمایندۀ ملت باشد، اما سایر سرکرده‌ها نیز می‌توانستند نظر خود را اِعمال کنند و بر روند امور اثر بگذارند.

Kul-Oba Beaker
تُنگ کول-اُبا
Joanbanjo (CC BY-SA)

بنیان برابری‌نهادی که نیروی نظامی سکاها بر اساس آن سازمان یافته بود، با این که اهمیتی کمتر از ساختار حکومتی قبیله‌یی آنها ندارد، هنوز بخش بی‌توجهی‌دیدۀ موفقیت آنها به حساب می‌آید. یک تِنگ طلا و نقره متعلق به سدۀ چهارم پیش از میلاد، که از کورگان (تل تدفینی) کول-اُبا (Kul’-Oba؛ به معنی «تپۀ خاکستر») در کریمه به‌دست آمده، نگارۀ چند سرباز سکایی را در حال استراحت موقت نشان می‌دهد. دو نفر از این سربازان نیزه‌ها را به زمین تکیه داده و سرگرم گفتگو هستند، و سومی دارد کمان خود را زه می‌اندازد؛ یکی دیگر دندان هم‌رزمش را می‌کشد، و دیگری به زخم‌بندی پای مجروح رفیقش مشغول است. پیکرک طلای دیگری از همان کورگان در کول اُبا دو جنگجو را به نمایش می‌گذارد که در آیینی احتمالن مربوط به پیوند برادری با هم از یک جامِ شاخی می‌نوشند. این گونه شواهد تصویری حکایت از شیوۀ زندگی‌ای دارند که حس برابری و هم‌رزمی و همدلی برای رسیدن به هدف‌های مشترک را در وجود سربازان نهادینه می‌کند تا به آنان انگیزۀ جنگیدن برای رفقا علیه دشمن و ایجاد یک جنبۀ واحد و انعطاف‌پذیر را بدهد. با این همه، سربازان سکایی باوجود وفاداری بارز نسبت به یکدیگر بیشترین وفاداری را نسبت به قبیلۀ خود و سرکردۀ آن نشان می‌دادند.

کوچ‌نشینی و معماری سکایی

روشن است که سکاها در زمینۀ معماری و شهرسازی شهرت چندانی ندارند، ولی این بدان معنا نیست که آنان یکسر فاقد معماری‌ای متناسب با نیازهای خاص خود بوده‌اند. سکاها روی هم رفته مردمانی کوچ‌نشین شمرده می‌شوند، اما هرودُت دو نوع خاص از مردمان سکا را از بقیه متمایز می‌داند: سکاهای «سلطنتی» و سکاهای «کشتگر». بنا بر این نظریه، عده‌ای از سکاها نه فقط سبک زندگی خود را بر محور کشت و کار مداوم قرار داده بودند، بلکه کوچ موقت آنان نیز برای فروش یا صادر کردن فرآورده‌هاشان صورت می‌گرفته است. این سبک زندگی هم ساختن خانه‌های دائمی را ایجاب می‌کرد و هم، به دلیل فرهنگ همکاری و جمع‌گرایی سکاها، منجر به ایجاد سکونتگاه‌های جمعی می‌شد. هرودُت به عنوان شاهد پشتیبان این نظریه به کشتگران ساکن سرزمینی در نزدیکی رود دنیپر امروز در شمال دریای سیاه اشاره می‌کند، که پهنای آن «سه روز راه» و درازایش «یازده روز راه» بوده است (تواریخ، کتاب ۴، بندهای ۱۷ تا۲۰). وسعت این منطقه می‌تواند بازتاب‌دهندۀ میزان بالای تقاضا برای غله‌های تولیدی در آن باشد. از نظر معماری، وجود کشتگاه‌های گسترده از ضرورت ایجاد یک سامانۀ انباری برای ذخیره‌سازی و نگهداری فرآورده‌ها در کنار یک شبکۀ جاده‌یی برای ترابری آنها خبر می‌دهد.

گاری‌های اتاقک‌دار سکایی به چند گاو نر بسته می‌شدند و بیشتر آنها بین دو تا سه اتاقک داشتند.

سکاهای «سلطنتی» را شاید بتوان از روی معماری تل‌های خاکسپاری معروف به «کورگان» شناسایی کرد، که از چندین لایۀ مدور چینۀ خشتی تقویت‌شده تشکیل می‌شوند. این گونه ساختارهای هرَمی، که دیوارۀ داخلی آنها حلقه‌هایی تودرتو را به نمایش می‌گذارد، گاه در سکونتگاه‌های باروبندی‌شده نیز به‌کار می‌رفتند. باروبندی بِلسک (the Bel’sk fortification) در درۀ رود دنیپر در اوکراین نه تنها از دستیابی به اَبَرساختارهای چشمگیر (با محیطی به درازای ۳۲ کیلومتر) خبر می‌دهد، بلکه به وجود مرکزی دائمی برای صنعتگری، ثروت، و گسترش تجارت نیز اشاره می‌کند. هرچند نباید از یاد برد که بنا بر بیشتر نوشته‌های باستانی، سکاها روی هم رفته مردمانی کوچ‌نشین بودند. تعدادی از این نوشته‌ها به وصف خانه‌های چرخ‌دار سکاها پرداخته‌اند. این گاری‌های اتاقک‌دار به چند گاو نر بسته می‌شدند و بیشتر آنها بین دو تا سه اتاقک داشتند. کف و دیوارهای اتاقک‌ها، بسته به جایگاه اجتماعی ساکنان آنها، می‌توانست پوشیده از تزئین‌های خیره‌کننده باشد. چنین گاری‌هایی یک کاروان بزرگ را تشکیل می‌دادند، و وقتی در کنار هم اطراق می‌کردند احتمالن ظاهری شبیه یک شهر پیدا می‌کردند.

فرهنگ سکایی: هنر، موسیقی و نوع پوشش

مقدار زیادی از دانسته‌های ما دربارۀ فرهنگ سکایی مبتنی بر اشیایی است که از کورگان شمال دریای سیاه به دست آمده‌اند. نوشته‌های باستانی دربارۀ سکاها بیشتر تمرکز خود را روی جنبه‌های کوچ‌نشینی و جنگاوری این مردمان می‌گذارند، در حالی که گورنهشته‌های سکا می‌توانند لایه‌های دیگری از پیچیدگی فرهنگی و رونق اجتماعی چشمگیر آنها را برای ما آشکار کنند. بسیاری از این اشیای باستانی علاوه بر سطح بالا و پیشرفته‌ای از مهارت در طلاکاری و زرگری، گوشه‌هایی از سرگذشت صاحبان خود را نیز بروز می‌دهند. بر این مبنا، یک شانه فقط شانۀ خالی نیست بلکه صحنه‌ای از دلاوری جنگجویان در میدان نبرد را نیز پیش چشم می‌گذارد. یک سینه‌ریز طلا از کورگان واقع در تُفستا مُگیلا (Tovsta Mogyla؛ به معنی «تَلّ تپل») پیدا شده که ردیف بالایی آن، که پیکرک‌های ریزی با حکاکی‌های ظریف دارد، صحنه‌هایی از زندگی روزانه را به نمایش می‌گذارد: دوشیدن گوسفند، دو مرد در حال دوختن یک پیراهن، مراقبت از گاو و گوساله‌ها. برعکس، ردیف پایینی تصویری پر جنب و جوش از رویارویی صید و صیاد است که در آن گربه‌سانان غزالی را از پا درآورده و شیردال‌ها با چنگ و دندان به جان اسب‌ها افتاده‌اند. در دو سوی انتهایی سینه‌ریز، نزدیک گردن، نیز پیکرک‌هایی مینیاتوری از بزها، خرگوش‌ها، سگ‌ها، ملخ‌ها، و پرندگان حکاکی شده است.

Scythian Golden Pectoral from Tovsta Mohyla
سینه‌ریز زرکار سکایی از محوطۀ تُفستا مُگیلا
Terminator (Public Domain)

بدین ترتیب دست‌ساخته‌های دریای سیاه تصویرهایی بی‌مانند و گاه دراماتیک از زندگی روزانه، عادت‌ها، باورها، علاقه‌مندی‌ها، و مُدهای پوششی سکاها را به ما می‌رسانند. بسیاری از آنها، مثل همین سینه‌ریز، تصویرهایی با موضوع صید و صیاد دارند که در آنها گربه‌سانانِ خیزبرداشته و غزال‌های ازپاافتاده کم نیستند. پسند هنری سکاها همواره بین برداشت بسیار واقع‌گرایانه از موضوع‌های طبیعی و در گرماگرم کنش و نگاه انتزاعی به واقعیت در نوسان بود. به همین خاطر هم غزال و هم گربه‌سان گاه به‌دقت بازسازی می‌شدند و گاه به‌شدت مورد سبک‌پردازی قرار می‌گرفتند.

از دیگر عرصه‌های خلاقیت فرهنگی سکاها می‌توان به «مقبره‌های یخین کوهستان آلتای» اشاره کرد که «تصویری بی‌همتا از تجمل خالص پوشاک کوچ‌نشینان ارائه می‌دهند: عشق به رنگ‌های روشن و متضاد و نقش‌های تزئینی پیچ در پیچ در سوزن‌دوزی، گلدوزی، و وصله‌های چرمی در شکل‌های گوناگون» (کانلیف، ۲۰۷). لباس سکایی شامل کفش، شلوار چسبان، آستین‌های گلدوزی‌شده، و کلاه بی‌لبۀ زنانه با حاشیۀ پوستی بود. سکاها برای تکمیل جامه‌های رنگارنگ خود از خالکوبی نقش و نگارهای گوناگون نیز دریغ نمی‌کردند. خالکوبی‌های هنرمندانۀ سرشانه تا بازو که دو دست یکی از مومیایی‌های پازیریک را پوشانده‌اند، می‌توانند هر هنرمند خالکوب امروزین را به تحسین وادارند. نگاره‌هایی از گربه‌سانان با یال و کوپال، غزال‌، قوچ، بز کوهی، و بز بدین ترتیب در قالب خالکوبی جاودانه شده‌اند.

Mummy of the Ukok Princess
مومیایی شاهزاده‌خانم اوکُک
Kobsev (Public Domain)

کاوش‌های باستان‌شناسی در کرانه‌های دریای سیاه نه تنها از گزینش سودمند انواع شلوار و پیراهن بلند برای اسب تاختن در آب و هوای سرد خبر می‌دهند، بلکه به عشق و علاقۀ سکاها به موسیقی و رقص نیز اشاره دارند. در برخی از اشیای به‌دست آمده رقصندگانی جذاب (که باز ماهرانه در میانۀ کنش شکار شده‌اند) بدن خود را با نوای موسیقی پیچ و تاب می‌دهند. از کورگان ساچنوفکا (Sachnovka) یک پلاک طلا به‌دست آمده که نگارۀ مردی در حال نواختن لیر روی آن دیده می‌شود. نی‌لبک‌هایی از جنس استخوان پرندگان نیز در کورگان ۵ در اسکاتوفکا (Skatovka) یافت شده‌اند. شماری از مقبره‌ها در پازیریک طبل‌هایی از شاخ گاو را در خود جا داده بودند، و یکی از شگفت‌انگیز‌ترین یافته‌ها از کورگان ۲ سازی چنگ‌مانند است که دست کم چهار سیم داشته است. بَری کانلیف در وصف این ساز می‌نویسد که «بدنۀ آن از یک ارتعاش‌دهنده از چوب یک‌تکۀ توخالی‌شده تشکیل شده. بخش میانی این بدنه زیر پوشش یک جعبه‌صدای چوبی قرار می‌گرفت. زه‌های تولیدصدا روی قسمت روباز بدنه کشیده می‌شدند» (۲۲۶ تا ۲۲۷). دور از تصور نیست که نوازندگان ماهر می‌توانستند با این سازها نواهای دلنشینی تولید کنند.

بنیان‌های اعتقادی

یکی دیگر از مقوله‌هایی که اشیای یافت‌شده در کورگان‌های سکایی دانستنی‌هایی دربارۀ آن به‌دست می‌دهند، باور به جهان آخرت و زندگی پس از مرگ است. مردمان سکا در کنار اشیای هنری برای درگذشتگان برگزیدۀ قوم خود سلاح، زره، تکه‌هایی از گاری، قالیچه، انواع پارچه، اشیای خانگی، خوراکی، و کوزه‌های مُهر و موم‌شدۀ شراب نیز در گور می‌گذاشتند. این همه تدارک برای مردگان، به قول رناته رُله، گویای «توقع زندگی پس از مرگ» است (سکاها، ۱۱۸).

پرستش عناصر طبیعی و نمادهای آنها بخشی محوری در سامانۀ اعتقادی سکایی بوده است.

در سامانۀ اعتقادی سکایی نیز، مثل همۀ فرهنگ‌های باستانی دیگر، پرستش عناصر طبیعی و نمادهای آنها بخشی محوری را شکل می‌داد. با توجه به پهنۀ صاف و هموار استپ‌هایی که عرصۀ گشت و کوچ سکاها بود، می‌توان تصور کرد که آسمانِ وسیع و مرز رسیدن آن به زمین در خط افق از عناصر ملموس و برجستۀ زندگی هرروزه بوده‌اند. عنصر بارز دیگری که استپ‌های اوراسیا چندان جای گریزی از آن در اختیار نمی‌گذاشتند، خورشید بود. بعد نوبت به آتش می‌رسید. این عنصر که شب‌ هنگام جانوران وحشی را دور نگه می‌داشت و روزها در پخت و پز و فلزکاری به‌کار می‌آمد، از زمان‌های دور برای زنده ماندن اساسی بود و مفاهیم نمادین بزرگی برای آن تصور می‌شد. پس جای تعجب نیست که زمین، آسمان، خورشید، و آتش برجسته‌ترین ارزش‌ها را در نظام خداشناسی سکاها تشکیل می‌دادند. و باز تعجبی ندارد که ایدانتیرسوس، در پاسخ به تهدید داریوش، ادعا کرد تنها موجوداتی که او حاضر به کرنش در برابر آنان است هِستیا (ایزدبانوی آتش) و زئوس (ایزد آسمان) هستند (تواریخ، کتاب ۴، بند ۱۲۷).

به گفتۀ هرودُت سکاها هشت خداواره را پرستش می‌کردند. آنها علاوه بر هِستیا و زئوس، که به تابیتا (غزال) و پاپائیوس (پدر) شهرت داشتند، آپی (مام زمین)، گوئتوسیروس (Goetosyrus؛ ایزد خورشید و همتای آپولون)، و آرتیمپاسا (Artimpasa) را نیز می‌پرستیدند. هرودُت به همتایان هرکول، آرِس و پوسئیدون هم اشاره می‌کند اما نام سکایی آنها را نمی‌گوید. این ایزدان نمایندگان عناصری بودند که سکاها هرروز با آنها سروکار داشتند: آرِس ایزد جنگ و آپولون ایزد خورشید بود. منظرۀ رسیدن زمین و آسمان به هم در قالب پیوند زناشویی پاپائیوس، ایزد آسمان، با مام زمین نمادین می‌شد، و همۀ ایزدان دیگر از پیوند این دو به‌دنیا می‌آمدند. دربارۀ آرتیمپاسا، همتای آرتی (یا اَشی)، ایزدبانوی ایرانی دارندگی و بلنداقبالی، چندان اطلاعی در دست نیست، جز این که نمایانگر و حامی باروری، قدرت نظامی و سیاسی، و رهبری دینی بوده است. آخرین عنصر اساسی در زندگی و موفقیت نظامی سکاها، یعنی اسب، به بیان هرودُت در سیمای تاگیماساداس، همتای پوسئیدون ایزد یونانی دریاها، پرستیده می‌شده، و البته نه ایزد دریا بلکه ایزد اسب‌ها به‌شمار می‌رفته است.

هرودُت گرچه سامانۀ دینی سکایی را نیز مثل دیگر سامانه‌های دینی فقط از راه همانندسازی با دین یونان باستان شرح می‌داد، در رابطه با دین سکایی حرفی از تمثال‌ و قربانگاه و معبد نمی‌زند. واقعیت این که بین اشیای یافت‌شده در کورگان‌ها نگارۀ ایزدان خیلی کم پیدا می‌شود و همان چند نگاره نیز فقط متعلق به آرتیمپاسا دانسته شده‌اند. کانلیف این نکته را خاطرنشان می‌سازد که «از قرار معلوم ایزدان رده‌بالا بازنمود انسان‌انگاشتی پیدا نمی‌کردند، یا دست کم هنوز نگاره‌ای از آنها به‌دست نیامده است» (۲۷۶).

زنان جنگجوی سکایی: همانندی با آمازون‌ها

آخرین مقوله در رابطه با سکاها نقش شگفت‌انگیز زنان قبیله‌ها در حیات نظامی و سیاسی آنها است. زنان جنگجوی سکا تا صدها سال همتایی نداشتند، و به نظر می‌رسد دست کم شماری از آنها – به‌طور گروهی – توانسته بودند به جایگاه اجتماعی‌ای هم‌پایه با مردان برسند. البته امروزه صحبت دربارۀ آمازون‌ها اغلب به برداشت‌های امروزین از آنها (به‌ویژه فیلم‌های زن اعجاب‌انگیز یا واندر وومَن) راه می‌برد، اما واقعیت تاریخی داشتن یا نداشتن آنها از مدت‌ها پیش بحث‌انگیز بوده است. هرودُت سرگذشت نژاد بیگانه‌ای از زنان جنگجو را حکایت کرده که به مرز سرزمین سکاها می‌آیند. این گروه از زنان تا آن زمان استقلال خود را همواره حفظ کرده‌اند، اما با رسیدن به سرزمین سکاها با گروهی از مردان جوان محلی که ریش‌سفیدان سکا آنها را فرستاده‌اند وصلت می‌کنند. زوج‌های جدید با این که به دو زبان مختلف سخن می‌گویند، در کنار هم راه شرق را در پیش می‌گیرند تا برای خود قبیله‌ای جداگانه تشکیل بدهند. هرودُت ادعا می‌کند این قبیلۀ جدید سَرمَتی‌ها بودند که به نوعی زبان سکایی تلفیقی صحبت می‌کردند. علاوه بر این، زنان جنگجوی خشن قبیله همچنان راه و رسم گذشته را حفظ کرده و زندگی مستقلی داشتند، اغلب به شکار می‌رفتند و هنگام جنگ دوشادوش مردان خود می‌جنگیدند. همچنین به دختران خود اجازۀ ازدواج نمی‌دادند تا زمانی که دختر دست کم یک مرد را در میدان مبارزه از پا درآورده باشد (تواریخ، کتاب ۴، بندهای ۱۱۰ تا ۱۱۷).

Amazonomachy Detail
بخشی از نگارۀ آمازون‌کشی
Daderot (Public Domain)

آپیان بر موقعیت رهبر/جنگجوی زنان سکایی صحه می‌گذارد. او در خلال گزارش پیروزی پُمپه بر مهرداد ششم شرح می‌دهد که بین گروه پادشاهان و فرماندهان اسیر که در شهر می‌گرداندند «فرمانروایان مادینۀ سکایی» هم بودند (جنگ‌های مهردادی، فصل ۱۷، بندهای ۱۱۶ تا ۱۱۷). اشارۀ آپیان به فرمانروایان زنی که همراه و در کنار مردان بلندپایه حضور داشتند نشان از گستردگی، مشارکت، رواج، و همکاری دو جنس در رهبری نظامی و سیاسی دارد. هرودُت در جای دیگر نیز از تومیریس (Tomyris؛ تهم‌ریش)، ملکۀ قوم سکایی ماساگِت، می‌گوید که کورش بزرگ (فرمانروایی حدود ۵۵۰ تا ۵۳۰ پیش از میلاد) را شکست داد، که این نیز می‌تواند گویای سنت سروری زنان سکا باشد (تواریخ، کتاب ۱، بندهای ۲۰۵ تا ۲۱۴).

کاوش‌های باستان‌شناسی نیز پرده از شواهدی برداشته‌اند که دست کم نشان از جنگجو بودن زنان سکا و اغلب حتا جایگاه اجتماعی بالای آنها دارند. در سال ۱۹۹۲ میلادی در شرقی‌ترین گوشۀ سرزمین‌های سکایی آکالاخا در فلات اوکُک (Ukok) در کوه‌های آلتای، باستان‌شناسان به محوطۀ تدفینی یک زن سکایی ثروتمند برخوردند. این زن چهرۀ محوری کل محوطه بود و در کنار او اشیای قیمتی به همراه شش اسب زین‌شده دفن شده بودند، که احتمال تعلق او به بالاترین ردۀ اجتماعی را بالا می‌بردند. کانلیف نیز در پشتیبانی به قلمرو سرمتی‌ها اشاره می‌کند که در آن «یک پنجم گورهای خاکبرداری‌شدۀ جنگجویان سکا از سده‌های پنجم و چهارم پیش از میلاد متعلق به زنان هستند، و در قلمرو سکاها نیز بیش از چهل مقبرۀ جنگجویان زن شناسایی شده است» (۲۱۹).

حذف آگهی ها
آگهی ها

پرسش و پاسخ

سکاها که بودند؟

سکاها مردمانی کوچ‌نشین/گله‌دار بودند که به‌صورت اتحادیه‌ای از قبیله‌های گوناگون در استپ‌های آسیای مرکزی جابه‌جا می‌شدند و زندگی‌شان درگاری‌های اتاقک‌دار می‌گذشت. آنها به زبانی از خانوادۀ زبان‌های ایرانی صحبت می‌کردند و فرهنگ مادی مشترکی بین‌شان رایج بود که شامل پوشش مفصل، خالکوبی نگارۀ جانوران روی بدن، عشق به موسیقی و رقص، و یک سامانۀ دینی برای پرستش عناصر طبیعت در قالب‌های انسان‌انگاشتی بود.

شهرت سکاها در چیست؟

مردمان سکا در روزگار باستان از جنگجویانی سوارکار و بیابانگرد تشکیل می‌شدند که به مهارت در اجرای فنون جنگی شهره بودند. پس از خاکبرداری باستان‌شناسان از تل‌های تدفینی سکاها گنجینه‌هایی از دست‌ساخته‌های طلا با موضوع طبیعت و شکل‌های تجریدی نیز پیدا شد که به شهرت سکاها افزود.

کدام مردمان از نسل سکاها هستند؟

بر سر این که کدام‌یک از مردمان ساکن در منطقه می‌توانند از نسل سکاها باشند هنوز بین پژوهشگران توافقی حاصل نشده، چون نام آنها در همان روزگار باستان ازنوشته‌های کهن ناپدید شده است.

منابع

دانشنامه تاریخ جهانی یک همکار آمازون است و برای خرید کتاب واجد شرایط، کمیسیون کسب می کند.

دربارۀ مترجم

Nathalie Choubineh
ناتالی چوبینه مترجم و پژوهشگر مستقل رقص در جهان باستان با گرایش یونان و خاور نزدیک باستان است. او آثاری در زمینۀ رقص باستان، قوم‌موسیقی‌شناسی، و ادبیات منتشر کرده، و عاشق یادگیری و انتقال آموخته‌ها است.

دربارۀ نویسنده

Patrick Scott Smith, M. A.
پاتریک اسمیت، دانش‌آموختۀ کارشناسی ارشد، پژوهش‌هایی برای «مدرسۀ آمریکایی پژوهش‌های شرق‌شناختی» و «آکادمی علوم میزوری» انجام داده است. او در مقام نویسندۀ «انجمن مطالعات علمی دربارۀ دین» در سال ۲۰۱۵ برندۀ جایزۀ فرنک فُروود برای «پژوهش درخشان» بوده است.

ارجاع به این مطلب

منبع نویسی به سبک اِی پی اِی

A., P. S. S. M. (2021, March 18). سکاها [Scythians]. (N. Choubineh, مترجم). World History Encyclopedia. برگرفته از https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-645/

منبع نویسی به سبک شیکاگ

A., Patrick Scott Smith, M.. "سکاها." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. تاریخ آخرین تغیی March 18, 2021. https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-645/.

منبع نویسی به سبک اِم اِل اِی

A., Patrick Scott Smith, M.. "سکاها." ترجمه شده توسط Nathalie Choubineh. World History Encyclopedia. World History Encyclopedia, 18 Mar 2021. پایگاه اینترنتی. 21 Dec 2024.