میتانّی نام یک قلمرو پادشاهی در شمال میانرودان (بینالنهرین) باستان بود. مردمان این خطّه، از جمله آشوریها، آن را هانیگالبات (Hanigalbat، یا هانیربّات) مینامیدند و مصریها به آن «نحرین» یا «مِتانی» میگفتند. گسترۀ قلمرو میتانّی از شمال عراق آغاز میشد و با گذر از سوریه به ترکیه میرسید، و با این حساب یکی از بزرگترین کشورهای زمان خود بهشمار میرفت، هرچند که امروز به طور عمده در زمرۀ تمدنهای از یاد رفته قرار دارد.
از مردمان سرزمین میتانّی کمتر گواهی باقی مانده، ولی حجم قابل توجهی مکاتبه بین پادشاهان میتانّی و فرمانروایان مصر و آشور (نامههای عمارنه) در دست است. از دیگر شواهد نوشتاری مربوط به میتانّی کهنترین راهنمای تربیت اسب و نیز پیماننامهای بین میتانّی و هیتّیها است، که از ملتی برخوردار از رفاه و دارایی رو به رشد بین 1500 و 1240 پیش از میلاد خبر میدهد. میتانّی در حدود سال 1350 پیش از میلاد به چنان قدرتی دست یافته بود که میتوانست در کنار مصر، پادشاهی حَتّی، بابل، و آشور یکی از ابرقدرتهای جهان محسوب شود.
اما روزگار قدرتمندی میتانّی چندان دوام نیاورد و در همان سدۀ چهاردهم پیش از میلاد حملههای پی در پی سپاه آشور به فرماندهی پادشاه وقت آشوریها، آشور-اوبالّیت اول (فرمانروایی 1365 تا 1330 پیش از میلاد) بخش بزرگی از قلمرو میتانّی را به تصرف آشور درآورد. اختلاف بر سر جانشینی در دربار میتانّی هم به مشکلات کشور دامن زد، و نبود یگانگی و انسجام بین ملت میتانّی را طعمۀ آسانی برای هیتّیها ساخت. پادشاه وقت هیتّیها، سوپّیلولیومای اول (فرمانروایی حدود 1344 تا 1322 پیش از میلاد) پس از تصرف بخشهای دیگری از سرزمین میتانّی بیشتر جمعیت این بخشها را از سرزمینشان کوچ داد و برای زندگی به شهرهای هیتّی فرستاد.
قدری دیرتر، یکی دیگر از پادشاهان آشور یعنی اَدَد نیراری اول (فرمانروایی حدود 1307 تا 1275 پیش از میلاد) منطقۀ میتانّی را تصرف کرد، و باز قسمتی از جمعیت ساکن در آن را مهاجرت داد و به شهرهای آشوری فرستاد. پسر و جانشین او، شلمنسر یکم (فرمانروایی احتمالن حدود 1273 تا 1244 پیش از میلاد)، در حدود 1250 پیش از میلاد کار فتح میتانّی را به پایان رساند، و پسرش توکولتی-نینورتای یکم (فرمانروایی حدود 1244 تا 1208 پیش از میلاد) پس از شکست دادن هیتّیها در نبرد نهریه (the Battle of Nihriya)، حدود 1245 پیش از میلاد، که به نابودی کامل آنها در مقام یکی از قدرتهای منطقه انجامید، دست به حذف کامل پادشاهی اکنون بسیار آبرفتۀ میتانّی زد، که از آن پس به بخشی از خاک امپراتوری آشور مبدل شد.
ساکنان و نام میتانّی
پادشاهی میتانّی از حدود 1475 تا حدود 1275 پیش از میلاد فرمانروای بخش شمالی ناحیۀ میان دجله و فرات بود. نخستین ساکنان این خطه شاید قومی از مهاجران هندو-ایرانی و شاید هم از بستگان هیکسُسهای سامی بودند، اما اصل و نسب آنها هنوز مورد بحث است. مبنای شناسایی هویت این گروه قومی ایزدان مشترکی است که در پیماننامه با هیتّیها از آنها نام برده شده، اما این ایزدان روی هم رفته با آنهایی که مورد پرستش هندو-ایرانیان و هندو-آریاییها (مهاجران هندو-ایرانی از آسیای مرکزی که سرانجام در شمال هند مستقر شدند) بودند، مثل ایندرا، میترا، و وارونا، تفاوت دارند.
بنا بر گمان غالب، در این قوم طبقۀ حاکم از جنگجویانی معروف به مَریانّو (Maryannu) تشکیل میشد، و قلمرو میتانّی نام خود را از این طبقه گرفته و بعد این نام در زبان مصری به صورت «نحرین» و «مِتانی» ترجمه شده است. آشوریها سرزمین این قوم را به نام هانیگالبات (یا خانیگالبات = هانی بزرگ) میشناختند، و هیتّیها که این قوم را «هوری» مینامیدند به قلمرو آنها هم «سرزمین هوریها» میگفتند، به همین خاطر پژوهشگران امروز برای این قوم نام «هوریها» را پذیرفتند. هوریها به زبانی محلی صحبت میکردند که در زمان استقرار آنها در میانرودان زبانی غیر هندو-ایرانی بود. گوندولین لِیک، پژوهشگر تاریخ میانرودان باستان، مینویسد:
عمده جمعیت میتانّی از مردمان هوری تشکیل میشد، اما طبقۀ حاکم جنگجویان هندو-اروپایی بودند که خود را مَریانّو مینامیدند و ایزدانی با نامهای وِدایی مثل ایندار، هورووانا، و جمع دیوان را میپرستیدند. این طبقۀ ممتاز بعدها با خانوادههای محلی وصلت کردند، که این از نام فرزندانشان پیدا است. (120)
مرکز میتانّی شهر واشوکانّی (Washukanni) بود، که در سرچشمههای رود خابور، از شاخابههای فرات، واقع شده بود. نام «واشوکانّی» مشابه واژۀ کردی باشکانی است، که در آن باش به معنی «خوب» و کانی به معنی «چاه» یا «سرچشمه» است، و بدین ترتیب این نام را میتوان «سرچشمۀ خوبی» و نیز «سرچشمۀ فراوانی» ترجمه کرد. برخی پژوهشگران ادعا کردهاند که شهر باستانی سیکان در محوطۀ واشوکانّی ساخته شده و ویرانههای آن را در زیر تل الفخریه نزدیک تل حلف در سوریه میتوان دید.
از آنجا که مردمان هوری چندان گواه نوشتاریای از خود بهجا نگذاشتهاند، واکاوی هر مقولهای دربارۀ پادشاهی میتانّی در نهایت به حدس و گمان منجر میشود. کردار پادشاهان میتانّی و برخورد دیگر ملتها با آنان تا حدی معلوم است، اما دربارۀ زندگی روزانه و باورهای مردم چیز زیادی نمیدانیم. به هر حال، میتانّی در حدود 1500 پیش از میلاد به قدرتی قابل توجه در منطقۀ خاور نزدیک تبدیل شد.
پادشاهیِ بزرگ
میتانّی در دوران اوج قدرت خود کنترل مسیرهای تجاری امتداد رود خابور تا ماری به سمت جنوب و کرانههای فرات تا کارکیمیش (Carchemish؛ کارکامیش هم گفته میشود) به سمت شمال را در دست داشت. حوزۀ بالادست رود دجله و سرچشمههای آن در نینوا نیز منطقۀ نفوذ آن بود. همپیمانان میتانّی عبارت بودند از کیزوواتنا (Kizuwatna) در جنوب شرق آناتولی، موکیش (Mukish)، که بین اوگاریت و قطنا در جنوب غرب سوریه گسترده بود و از راه رودخانۀ عاصی (the Orontes) در نزدیکی دمشق به دریا میرسید، و شهر نیا (Niya، یا قلعه المُدِق در سوریه) که بر کرانۀ شرقی رود عاصی از شهر هیتّی آلالاخ (Alalakh، در انتاکیۀ ترکیه) تا حلب، اِبلا، و حماه، قطنا و قادِش در سوریه اِعمال نظارت میکرد.
میتانّی در مرزهای شرقی خود رابطۀ خوبی با کاسیهای هوریزبان داشت، که قلمروی آنان با کردستان (عراق) کنونی همپوشان است. مرزهای شمالی میتانّی در شمال سوریه به شرق آناتولی میرسید و از سمت شرق تا نوزی (Nuzi؛ کرکوک) و رود دجله امتداد مییافت. مرز جنوبی میتانّی از حلب آغاز میشد و با گذر از ماری (Mari) به کرانۀ شرقی فرات میرسید. کل منطقه بسیار حاصلخیز بود و امکان کشاورزی بدون نیاز به آبیاری دستی را فراهم میکرد. گلههای گاو و گوسفند، اسب و بز در مرتعها چرا میکردند، و مردان میتانّی به سوارکاری و ارابهرانی معروف بودند.
در مدارک باستانی ثبت شده که ارابۀ جنگی سبک با چرخهایی که نه از چوب یکتکه، مثل ارابههای سومری، بلکه از میلههای وصلشده به تویی ساخته میشدند در میتانّی اختراع شدند، به همین خاطر ارابۀ ساخت میتانّی تندروتر و هدایتاش آسانتر بود. کاوش در بایگانهای هیتّی در هاتّوسا، نزدیک بغازکالۀ ترکیه، موجب کشف کهنترین دفترچۀ راهنمای تربیت اسب در جهان شد. این اثر در سال 1345 پیش از میلاد روی چهار کتیبه نوشته شده و روی هم رفته 1080 سطر دارد. نویسندۀ آن، یک پرورشدهندۀ اسب اهل میتانّی به اسم کیکّولی (Kikkuli) است که نام و نشان خود را در همان آغاز اعلام میکند: «کیکّولی، استاد پرورش اسب در سرزمین میتانّی، چنین میگوید»، و در ادامه شرح مفصلی از روشهای رایج در پرورش و تربیت اسبها ارائه میدهد.
پادشاهان میتانّی
دربارۀ نخستین پادشاهان میتانّی اطلاع چندانی در دست نیست، چون فرهنگ آنان بعدها تا حد زیادی بهدست آشوریها از بین رفت. ولی نام چند نفر از این پادشاهان در مکاتبههای آنان با سایر کشورها باقی مانده است. در سدۀ شانزدهم پیش از میلاد، مهمترین این پادشاهان از قرار معلوم کِرتا (Kirta)، پسرش شوتّارنای اول (Shuttarna I) و بارّاتَرنا (Barratarna، که پرشاتَتَر هم نامیده شده) بودند. شائوشتَتَر شاه (Shaushtatar، فرمانروایی حدود 1430 پیش از میلاد) مرزهای میتانّی را با تسخیر آلالاخ، نوزی، آشور، و کیزّوواتنا گسترش داد. سرانجام مصر از این کشورگشاییهای لجامگسیخته که داشت دستش را از اِعمال نفوذ بر سوریه کوتاه میکرد به تنگ آمد، و توتموسۀ سوم (فرمانروایی 1479 تا 1425 پیش از میلاد) با شکست دادن سپاه میتانّی در حلب جلوی پیشروی آنان را گرفت.
اَرتاتَمَه اول در زمان فرمانروایی دو فرعون آمنهوتپ دوم (1425 تا 1400 پیش از میلاد) و توتموسۀ چهارم (1400 تا 1390 پیش از میلاد) پادشاه میتانّی بود. اما تنها چیزی که دربارۀ او میدانیم تلاشهایش برای همپیمان شدن با مصر به وسیلۀ پیوندهای زناشویی است. پسر او، شوتّارنای دوم، موفق شد دختر خود، کیلو-هِپا (Kilu-Hepa) را به همسری آمِنهوتِپ سوم (فرمانروایی 1391 تا 1353 پیش از میلاد) درآورد و با تحکیم روابط خارجی با مصر به استوارسازی قدرت میتانّی و حفظ امنیت مرزهای آن کمک کند. در زمان فرمانروایی او، میتانّی به اوج قدرت و شکوه خود دست یافت و در فهرست ابرقدرتهای بزرگ جهان (نیز معروف به «باشگاه قدرتهای بزرگ») جای گرفت. این تعبیر امروزین درمورد قدرتمندترین ملتهای آن روزگار شامل مصر، بابِل، و پادشاهی حَتّی (هیتّی) آناتولی بهکار میرود که از راه اتحادهای تجاری و نظامی با یکدیگر در ارتباط بودند.
از این دوره و دورههای دیرتر تاریخ میتانّی پیماننامههای سیاسی و تجاریای باقی مانده، اما شواهدی محکمتر برای نشان دادن تصویر دقیقی از عملکرد میتانّی در مقام یک قدرت سیاسی و فرهنگی در منطقه وجود ندارد. این مدارک در مورد تمدنهای همسایه شفافتر هستند، ولی چگونگی و زمان ارتباط میتانّی با آنها اغلب روشن نیست. مارک فان دِ میهروپ تاریخدان عقیده دارد:
بزرگترین دشواری پیش روی ما بیاطمینانی دربارۀ گاهشناسی [رویدادها] است. اگر هم دربارۀ توالی فرمانروایان و مدت فرمانروایی آنان در برخی دولتها اطمینانی احتیاطآمیز به ما دست دهد، باز اطلاع دقیق دربارۀ پادشاهان و پادشاهیها همچنان در پردۀ ابهام باقی میماند. بنابراین، حتا نوشتن مثلن تاریخچۀ حیات دولت میتانّی با دشواریهای بزرگی همراه است، چون نمیتوانیم زمان رویدادها را بر اساس شواهدی که از خود قلمرو میتانّی بهدست آمده باشد تعیین کنیم. چارهای نداریم جز این که به همزمانیهای احتمالی با مصر و حَتّی تکیه کنیم بلکه برداشتی تقریبی از زمان و مدت حکومت یکی از پادشاهان میتانّی بهدست بیاوریم. (130)
یکی از دورههای تاریخ میتانّی که بیشترین شواهد از آن باقی مانده دورۀ فرمانروایی شوتّارنای دوم و پسرش توشراتّا (Tushratta) است، که از بخت خوش در مکاتبههای معروف به «نامههای عمارنه» ظاهر میشوند، هرچند که این موجب نمیشود حتا از این دوره هم تاریخچۀ کاملی بهدست بیاید.
توشراتّا شاه و آمدن هیتّیها
نام دختر توشراتّا شاه، شاهدخت تَدوهِپا (Taduhepa؛ تَدوهیپا هم نوشته شده)، و قرار ازدواج او با آمِنهوتِپ سوم در بخشی از پیماننامهای با هدف برقراری موازنۀ قدرت بین مصر و میتانّی آمده است. بر همین مبنا، برخی پژوهشگران تَدوهِپا را همان ملکۀ معروف مصر، نِفِرتیتی (حدود 1370 تا حدود 1336 پیش از میلاد)، دانستهاند که همسر پسر آمِنهوتِپ سوم یعنی آخِناتِن (فرمانروایی 1353 تا 1336 پیش از میلاد) بود. برخی دیگر نیز او را یکی از همسران ردهپایین آخِناتن شناسایی کردهاند. اما همۀ این ادعاها در نهایت در سنت پژوهشگری بیاعتبار شمرده شدهاند.
توشراتّا به همراه دخترش جهیزیۀ سخاوتمندانهای هم فرستاد، که دربردارندۀ تندیسی از شائوشکا (Shaushka یا Sauska)، ایزدبانوی هوری باروری و ایزد حامی واشوکانّی بود. آمِنهوتِپ سوم در این زمان بیمار بود، و شائوشکا، که قدرت شفا و درمان را نیز در دست داشت، لابد هم برای رفع بلا و بیماری از او و هم، در مقام ایزدبانوی عشق، به منظور برکت دادن به این پیوند زناشویی و دوام رابطۀ عروس و داماد فرستاده شده بود. فهرست هدیهها و پیشکشیهای رد و بدل شده بین دو پادشاه در این موقعیت شامل طلا، زینهای مرصّع جواهرنشان، کجاوه، جواهرات گوناگون، و جامههای گرانبها است.
این پیماننامه دو بار به مشکل خورد. بار اول زمانی بود که توشراتّا در نامهای به آمِنهوتپ سوم گلایه کرد که چرا مصر به اندازهای که سر عقد توافق کرده بودند طلا نفرستاده. اما بار دوم اقتدار توشراتّا با کودتایی در شهر خودش به چالش کشیده شد. پیماننامه سر این مشکل دوم از کار افتاد و کار کشمکش قدرت در واشوکانّی بین توشراتّا و یکی از بستگان او (احتمالن برادرش)، معروف به اَرتاتَمه دوم، بالا گرفت. البته مصر در این جریان به هواداری از توشراتّا وارد عمل شد، در حالی که پادشاه هیتّی، سوپلیلیومای اول (فرمانروایی حدود 1344 تا 1322 پیش از میلاد) به پشتیبانی از اَرتاتَمه دوم برخاست. پل کریواچِک تاریخدان اضافه میکند:
هیتّیها رقیب سرسخت پادشاهی میتانّی بودند، که تا آن زمان کل منطقۀ شمال میانرودان، از کرانههای دریا در غرب تا مناطق کوهستانی در شرق و از حوزۀ حلب تا ناحیۀ کرکوک را به نام خود سند زده بود. (219)
هیتّیها به امید کوتاه کردن دست میتانّی از کنترل مسیرهای تجاری ظاهرن با وعده و وعید اَرتاتَمه دوم را ترغیب کردند کودتایی راه بیندازد، اما به نظر میرسد توشراتّا به خوبی از حمایت اشراف و بزرگان قوم خود برخوردار بوده و حمایت مصر را نیز در ابتدا داشته است. توشراتّا از قرار با اطمینان کامل در جادۀ موفقیت گام میزد که یکباره مصر، از ترس قدرت رو به رشد هیتّیها، از حمایت او دست کشید. سوپیلولیومای اول، که از سیاستبازی خسته شده بود و حالا خود را آزاد میدید تا بدون ترس از تلافی مصر دست به هر اقدامی که میخواهد بزند، به واشوکانّی لشگر کشید و شهر را غارت کرد. توشراتّا به دست پسرش به قتل رسید، که شاید میخواست با این کار شهر را نجات دهد. پس از این رویداد، میتانّی تا مدتی به دست پادشاهانی اداره میشد که دستنشاندۀ هیتّیها بودند و منافع آنان را دنبال میکردند.
فتح میتانّی به دست آشوریها
سوپّیلولیومای اول قلمرو سابق میتانّی را به دو استان تقسیم کرد، که مرکز آنها حلب و کارکیمیش بود. بقیۀ منطقه استقلالی نسبی را، هرچند در مقام دولتی خراجگزار، حفظ کرد. این همان منطقهای است که هیتّیها به آن «هانیگالبات» میگفتند. چندی بعد، این منطقه به زیر یوغ امپراتوری آشوری کشیده شد. این که درست چه زمانی این اتفاق افتاد معلوم نیست، ولی احتمال دارد در زمان فرمانروایی پادشاه هیتّی، مورسیلی دوم (فرمانروایی 1321 تا 1295 پیش از میلاد) و به یقین پیش از فرمانروایی تودهالیای چهارم و نبرد نهریه در 1245 پیش از میلاد بوده است، که نقطۀ آغاز نابودی امپراتوری هیتّی در تاریخ بهشمار میرود.
پادشاه آشور، اَدَد نیراری اول، در کتیبههای خود تعریف میکند که پادشاه نوپای هیتّی، شاتّوئارای اول، با قدرت او کوس هماوردی زد و به همین خاطر اَدَد نیراری اول با سپاه خود عازم میتانّی شد، نیروهای آنان را در هم کوبید، و شاتّوئارای اول را در غل و زنجیر به آشور آورد و وادارش کرد سوگند وفاداری به تاج و تخت آشور بخورد. بنابراین پادشاهی میتانّی در همان حال که خودمختاری داشت خراجگزار و تابع آشور شد و دیگر نتوانست در شمار قدرتهای بزرگ منطقه قرار گیرد.
میتانّی در دوران فرمانروایی پسر اَدَد نیراری یعنی شلمنسر یکم (فرمانروایی دهۀ 1270 تا دهۀ 1240 پیش از میلاد) باز کوچکتر شد، چون پادشاه آن، شاتّوئارای دوم، در حدود 1250 پیش از میلاد به کمک قبیلۀ بیابانگرد سامی-آرامیِ آهلامو (Ahlamu) علیه آشور طغیان کرد. نیروهای شاتّوئارا همگی جنگاوران کارکشته و تا بن دندان مسلح بودند که تمامی گذرگاههای کوهستانی و مسیرهای آبی را بستند و راه رسیدن تدارکات به سپاه آشور را بهکلی قطع کردند و هیچ راهی برای دسترسی و تأمین آب و غذا باقی نگذاشتند.
اما سپاهیان شلمنسر با وجود گرسنگی و تشنگی به پیروزی خردکنندهای دست یافتند. او در کتیبههای خود ادعا میکند که 14400 مرد را از دم تیغ گذرانده و بقیه را هم کور و در بیابان به حال خود رها کرده است. بنا بر نوشتههای ثبتشده در این کتیبهها نُه پرستشگاه با دیوارهای دفاعی تسخیر شدند، 180 شهر هوری «به تلی از خاشاک تبدیل شدند»، و شلمنسر «... سپاهیان هیتّی و همپیمانان آهلاموی آنان را مثل گوسفند سلاخی کرد».
شهرها از تایدو (Taidu، نام آشوری تایتی، یکی از شهرهای مرکزی میتانّی) تا ایرّیدو (Irridu؛ با اِریدو اشتباه نشود)، یعنی منطقهای از شمال عراق تا سوریه، و نیز تمامی ناحیۀ کوههای کشیاری (Kashiyari؛ طور عبدین کنونی در جنوب شرقی ترکیه) تا شهر اِلوهَت (Eluhat؛ یا اِلوهوت، در جنوب شرقی ترکیه) به تصرف سپاه آشور درآمدند. بخش زیادی از جمعیت این ناحیهها به بردگی فروخته شده و از شهر و دیار خود بیرون رانده شدند. پسر شلمنسر، توکولتی-نینورتای اول، هیتّیها را در سال 1245 در نهریه شکست داد و علاوه بر پایان دادن به قدرت آنها در منطقه موجب جذب کامل پادشاهی میتانّی در دل امپراتوری آشوری شد.
سرانجام
پس از این رویداد، موجودیّت میتانّی به عنوان یک مرکز قدرت سیاسی در منطقه از یادها رفت، تا زمانی که کاوشهای باستانشناسی سرانجام شواهد مادی این پادشاهی را از زیر خاک بیرون آوردند. با کشف «نامههای عمارنه» در 1887 در محوطۀ العمارنه در مصر مکاتبههایی بین فرمانروایان مصری و همتایان آنان در «باشگاه قدرتهای بزرگ» پیدا شد که، همان طور که اشاره رفت، دربردارندۀ پادشاهان میتانّی هم بود.
پادشاهی میتانّی، اما، با نابودی گستردۀ خود در هجوم آشوریان، همچنان منبع پرسشها و دشواریهای گوناگون برای تاریخپژوهان و باستانشناسان است. بیشتر کارشناسان این مقوله تا امروز فقط قادر به ارائۀ مختصرترین شرح ممکن از تاریخچۀ این پادشاهی و فرهنگ مربوط به آن هستند که شواهدی بسیار اندک برای شناسایی آن باقی ماندهاند. یکی از این شواهد، مُهرهای استوانهیی با هویت میتانّی است. هلن ج. کانتور، از پژوهشگران دستساختههای خاور نزدیک باستان، مینویسد:
بین دولتهای هزارۀ دوم پیش از میلاد، پادشاهی میتانّی یکی از تصنعیترینها و کمدوامترینها است. ظاهر امر این طور نشان میدهد که چند ناحیه از شمال سوریه در اطراف درۀ رود خابور، که نه پیش و نه پس از آن طعم یگانگی و استقلال سیاسی را نچشیدند، به مدت چند سده از نعمت وجود اتحادی زیر لوای یک گروه کوچک حاکمیتی برخوردار شدند - دودمانی از پادشاهان با نامهای هندو-اروپایی و برخوردار از پشتیبانی طبقهای از جنگجویان سلحشور. حفظ استقلال میتانّی تنها با دستکاری ماهرانۀ تعادل ناپایدار قدرت که مشخصۀ جهان خاور نزدیک در بخش پایانی هزارۀ دوم بود امکانپذیر شد، اما دولت میتانّی با همۀ اینها گاه به قدری قدرتمند میشد که میتوانست دامنۀ نفوذ و سلطۀ خود را ورای مرزهایش بگستراند. (1)
البته کانتور در ادامه به صحبت دربارۀ دستساختههای مربوط به میتانّی میپردازد، اما توصیف او از دولت میتانّی به عنوان یک نهاد سیاسی در منطقه، همانند نظر سایر پژوهشگران، فقط گوشهای از عظمت احتمالی میتانّی را روشن میکند. هرچند امروزه میتوان ادعا کرد به نسبت گذشته تصویری کاملتر از این پادشاهی پیش روی ماست، اما دادههای پایه هنوز چندان از همان کشفهای پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم فراتر نرفتهاند. برای برونرفت از این وضعیت به کاوشهای بیشتری نیاز است که تنها با پایان گرفتن درگیریهای نظامیِ کنونی در منطقه و دستیابی باستانشناسان به دادههای بیشتر دربارۀ پادشاهی بزرگ میتانّی امکانپذیر خواهد شد.