در مصر باستان مردم همواره چهره و حضور ایزدان را در پدیدههای طبیعی میدیدند. برای نمونه، رع در قالب خورشید هرروز با کشتی بزرگ خود از جهان زیرین برمیآمد، و ماه همان ایزد خُنسو (یا خونسو، Khonsu) بود که آسمان شب را درمینوردید. وقتی زنی باردار میشد، توان باروری او را نعمتی از جانب بِس (Bes؛ ایزد زناشویی) یا تاوِرِت (Tawaret؛ ایزدبانوی زایمان) میدانستند، و هنگام بهدنیا آمدن هر کودکی هفت حاتحور (Hathor) حضور پیدا میکردند تا سرنوشت او را بر پیشانیاش بنویسند. چنارها درختان مقدس حاتحور شمرده میشدند و باستِت (Bastet) نگاهبان خانه و زندگی مردم بود. این ایزدان نیازی به مراسم نیایش هفتگی یا نمازهای روزانه نداشتند چون شب و روز با آیینهایی که مشارکت آدمیان در کار ایزدان را نمادینه میکردند، پرستش میشدند.
ماهیت عید در مصر باستان
در مصر باستان مردم به هنگام عید برای عبادت دور هم جمع میشدند، و چون لذت بردن از زندگی در جایگاه نخست اهمیت قرار داشت، در سراسر سال مناسبتهای فراوانی برای جشن گرفتن تعیین کرده بودند. عید مصری (که هِب نامیده میشد) به مردم امکان میداد از نزدیک با ایزدان دیدار کنند، شکر نعمتهای آنان را بهجا آورند، و از آنان برای رسیدن به خواستههای گوناگون خود یاری و برکت بطلبند. مارگرت بانسُن مصرشناس مینویسد:
هدف از برگزاری بیشتر عیدها این بود که مردم ایزدان را به چشم خود ببینند. نگارههایی ویژه از ایزدان، که گاه داخل زیارتگاههای کوچک قابل حمل قرار داشتند، از صحن پرستشگاهها بیرون میآمدند و توسط دستۀ نیایشگران در کوچه خیابانها یا با قایق روی رود نیل گردانده میشدند. برای ایزدان تکیههایی در شهرهای گوناگون برپا میشد تا دستهها بتوانند نگارهها را به آنجا ببرند. همچنان که هر دسته نگارۀ ایزد یا ایزدبانویی را به سوی یکی از این تکیهها میبرد، سروشهای مخصوص فالهای نیک و بدی را که آن وجود الاهی در پاسخ به دعای هر یک از جماعت الهام کرده بود برای آنان بازگو میکردند. (90)
کارکردِ دیگرِ این مناسبتهای جمعی تحکیم همبستگی مردم با ساختار فرهنگ خاص اعتقادی جامعه بود، چرا که تک تک افراد حاضر در این مناسبتها را در راستای شناخت سنتی از راه و رسم این دنیا هدایت میکرد: جهان به ارادۀ ایزدان اداره میشد و تعبیر و تفسیر ارادۀ آنان برعهدۀ کاهنان و به اجرا درآوردن آن وظیفۀ فرمانروا یا فرعون بود.
آیینهای دینی در مصر باستان
آیینهای دینی در مصر باستان با نیایشهای امروزی در سامانههای دینی گوناگون فرق داشتند. کاهنان و دینیاران مصر باستان به ایزدان خدمت میکردند نه به مردم، و کارشان این بود که به نیازهای روزانۀ یک ایزد یا ایزدبانو رسیدگی کنند، سرودهای ستایشی و نیایشی بخوانند و برای ارواح درگذشتگان دعا کنند، و مناسکی را به اجرا درآورند که هدف از آنها جلب نظر لطف و رحمت ایزدان به مردم بود.
عقیده بر این بود که یک موجود الاهی در قالب تندیس خود در حرم داخل پرستشگاه زندگی میکند، و کاهن اعظم تنها کسی بود که اجازۀ ورود به آستان او را داشت. اما در دورۀ پادشاهی میانه (2040 تا 1782 پیش از میلاد) منصبی با عنوان «همسر ایزد آمون» بهوجود آمد و در این حکم تغییری ایجاد کرد. اکنون کاهنهای که جایگاه «همسر ایزد آمون» را در اختیار میگرفت همتای کاهن اعظم شمرده میشد و میتوانست در مراقبت از تندیس این ایزد در پرستشگاه خورنق (Karnak) در تِبِس دستیار او باشد.
البته مردم میتوانستند وارد صحن پرستشگاه شوند تا قربانی و هدیه تقدیم کنند، یاری بطلبند، و درخواستها و دعاهای خود را مطرح کنند، اما برای عبادت وارد معبد نمیشدند. آنها در حیاط پرستشگاه میماندند چون فضاهای داخلی آن حریم مقدس ایزد محسوب میشد. همانگونه که اشاره شد، آیینهای نیایش خانگی و خصوصی وجود داشت، اما آیینهای نیایش دستهجمعی مختص روزهای عید بود.
عیدهای مصر باستان
عیدهای مصری به دو دستۀ محلی و سراسری تقسیم میشدند. درمورد برگزاری هردو دسته شواهد زیادی بهجا مانده، ولی عیدهای فهرست زیر از مهمترین مناسبتهای سال بودند و بیشترین ثبتهای مستند را نیز به خود اختصاص دادهاند. در چند مورد، شرح دقیق مناسک عید در دست نیست، اما درمورد بسیاری عیدهای دیگر توضیحهای کم و بیش دقیقی باقی مانده است. عیدهای مصری کار تقویم را هم میکردند و گذر سال، که به دست تحوت (یا تُت، Thoth) روی چوبدست زمان چوبخط میخورد، با عیدهای گوناگون مشخص میشد. سال مصری با همان عیدی که شروع شده بود به پایان میرسید و بدین ترتیب روی چرخشی بودن زندگی و جاودانگی گردش زمان تأکید میگذاشت.
عید وِپِت-رِنپِت (Wepet-Renpet): به معنی «گشایش سال» - این عید جشن سال نو در مصر باستان بود. زمان برگزاری آن چون به طغیان رود نیل بستگی داشت، ثابت نبود. مناسبت این عید مرگ و تولد دوبارۀ اُزیریس (Osiris) و به تبع آن جوان شدن طبیعت و ازسرگیری زندگی برای زمین و انسان بود. درمورد سرآغاز برگزاری این عید شواهد محکمی از اواخر دورۀ پادشاهی کهن (حدود 2613 تا حدود 3150 پیش از میلاد) بهجا مانده که در محبوبیت کیش پرستش اُزیریس در آن روزگار تردیدی باقی نمیگذارد.
این عید، که برگزاری آن بسته به زمان آغازش چندین روز طول میکشید، با جشنهای مفصلی همراه بود. جشنها دربردارندۀ مناسک موقرانۀ سوگواری بر مرگ اُزیریس و در کنار آن رقص و آواز و پایکوبی به شکرانۀ تولد دوبارۀ او بودند. منظومۀ سوال-و-جوابی مویههای ایزیس و نِفتیس آغازکنندۀ کل مراسم بود که با تلاوت آن اُزیریس را به شرکت در جشن خود فرا میخواندند.
عید واگ (Wag): این عید مخصوص ماتم مرگ اُزیریس و یاد کردن از درگذشتگان در سفر آنان به جهان آخرت بود. عید واگ بعد از وِپت-رِنپِت میآمد، ولی تغییر تاریخ برگزاری آن همگام با تقویم قمری بود. واگ هم مثل وِپِت-رِنپِت از کهنترین عیدهای مصری است که نخستین شواهد برگزاری آنها به دورۀ پادشاهی کهن برمیگردد. در جریان عید واگ، مردم قایقهای کاغذی کوچک درست میکردند و آنها را روی گور درگذشتگان خود به سمت غرب میگذاشتند که بنا بر سنت قتلگاه اُزیریس بود، پس به همین مناسبت حجلههای کاغذی هم میساختند و آنها را به جریان رود نیل میسپردند.
عید واگ و تحوت: این عید ترکیبی از واگ و گرامیداشت تولد ایزد تحوت بود که به شکرانۀ جوان شدن جهان و تولد دوبارۀ طبیعت برگزار میشد. تاریخ این عید بهطور ثابت روز هجدهم از نخستین ماه سال بود. تحوت را ایزد نوشتن، خردمندی، و دانش – در کنار ویژگیهای دیگر – میدانستند و داوری بر مرگ اُزیریس را به او منسوب میکردند که بدین ترتیب بین این دو ایزد پیوندی برقرار میشد. همبند کردن تولد تحوت و رستاخیز اُزیریس در قالب این مناسبت از اواخر دورۀ پادشاهی کهن مرسوم شد.
عید تِخ (Tekh) یا جشن مستی: این عید به حاتحور («بانوی مستی») تعلق داشت و در گرامیداشت رویداد نجات بشر از چنگال نابودی به کمک آبجو برگزار میشد. بنا بر این افسانه، رع از بیرحمی و بیخردی پایانناپذیر بشر به تنگ میآید و سِخمت (Sekhmet) را میفرستد تا آدمیان را نابود کند. او هم با کمال میل این مأموریت را میپذیرد و بیدرنگ شروع به دریدن انسانها و خوردن خون آنها میکند. رع از این تباهی خشنود است تا این که سایر ایزدان به او یادآور میشوند اگر میخواهد به آدمیان درس عبرت بدهد باید دست کم تعدادی از آنها را برای عبرت گرفتن زنده بگذارد. پس رع به ایزدبانوی آبجو، تِنِنِت (Tenenet)، دستور میدهد مقدار زیادی از این نوشیدنی را رنگ سرخ بزند و آن را در شهر دِندِرا (Dendera)، درست سر راه سِخمت قرار دهد. سِخمت در راه کشتار هرروزه چشمش به آبجوی سرخ میافتد و به خیال این که خون است همه را سر میکشد، بعد به خواب میرود و وقتی بیدار میشود به حاتحور، ایزدبانوی مهر و رحمت، تبدیل شده است.
به گفتۀ کَرولاین گرِیوز-براون مصرشناس، رسم برگزاری عید تِخ از دورۀ پادشاهی میانه (2040 تا 1782 پیش از میلاد) آغاز شده و در بخش نخست دورۀ پادشاهی نوین (حدود 1570 تا 1069 پیش از میلاد) محبوبترین جشن مصریان بوده است، اما پس از این دوره قدری کمرنگ شده و پس از ضمیمه شدن مصر به امپراتوری رُم بار دیگر به عرصۀ سنت بازگشته است. گرِیوز-براون مناسک محوری این عید را که ترسیمی از آن روی دیوار «رواق مستی» در معبد موت (Mut؛ همسر آمون) در خورنق دیده میشود، چنین شرح میدهد: «به نظر میرسد که عبادتکنندگان در "تالار مستی" ابتدا مست میکردند و به خواب میرفتند تا بعد با نوای دف بیدار شوند و با ایزدبانو موت [که پیوندی تنگاتنگ با حاتحور داشت] ارتباط بگیرند» (169). بدین ترتیب شرکتکنندگان با مصرف الکل سطح هشیاری و خودداری خود را پایین میآوردند تا حال و روز ایزدبانو را هنگام بیدار شدن با نوای دفهای مقدس در عمق جان دریابند.
عید اُپِت (Opet): یا «عید زیبای اُپِت»، یکی از مهمترین عیدهای مصر که در آن فرعون در شهر تِبِس از ایزد آمون جوانی دوباره دریافت میکرد. این عید در دورۀ پادشاهی میانه وجود داشت، اما در دورۀ پادشاهی نوین به محبوبیت بیشتری رسید و در زمان فرمانروایی رامسس سوم (1186 تا 1155 پیش از میلاد)، دومین فرعون سلسلۀ بیستم، مدت جشن گرفتن آن تا بیست و چهار روز افزایش یافت. در جریان این عید، کاهنان ابتدا تندیس آمون را تمیز میکردند و لباس میپوشاندند و بعد آن را از معبد او در خورنق بیرون میبردند و پس از طی مسافتی حدود 2 کیلومتر، در آغاز پیاده و بعدها با زورق، آن را به تِبِس میرساندند که امروزه ویرانههای آن در شهر الاقصر (Luxor) قرار دارد. با رسیدن به تِبِس، تندیس را در خیابانهای شهر، از برابر جمعیتی که صف در صف برای دیدن ایزد آمون منتظر ایستاده بودند، میگرداندند. پس از آن تندیس را وارد معبد آمون در تِبِس میکردند و در اینجا بود که فرعون به حضور او در حرم وارد میشد و با شرکت در مراسم ازدواجی آیینی با ایزد آمون در «تالار زایش» به نوزایی و جوانی دوباره میرسید که حکم ابقای رسمی فرمانروایی او از جانب ایزد را نیز داشت.
در عید اُپِت نیز همانند دیگر عیدهای مصری، جشنهایی به هزینۀ دولت با خوردنیها و نوشیدنیهای فراوان برگزار میشد و مقدار زیادی نان و شیرینی و آبجو بین جماعتی که منتظر ایستاده بودند تا حاجت خود را از آمون بطلبند، پخش میکردند. تندیس آمون به واسطۀ کاهنان و دینیاران همۀ پرسشها و نیازها را پاسخ میداد و آنان برای منتقل کردن پاسخهای او به مردم یا تفسیری ارائه میدادند و یا با یک «تلنگر» تندیس را به نشانۀ پاسخ مثبت یا منفی به این یا آن جهت متمایل میکردند.
عید حاتحور: این عید همه ساله در دِندرا، شهر مقدس کیش پرستش حاتحور، به مناسبت تولد این ایزدبانو و به شکرانۀ برکتهای فراوانی که همراه آورده بود، برگزار میشد و مناسک آن از بسیاری جنبهها همانند عید تِخ بود. سرآغاز رسم برپا کردن عید حاتحور به دورۀ پادشاهی کهن برمیگشت و این عید از همان زمان در زمرۀ پرطرفدارترین مناسبتهای سال قرار داشت. آیین پرستش حاتحور بیاندازه محبوب بود و به لحاظ عظمت جمعیت شرکتکننده به عید نِهییت (Neith؛ ایزدبانوی آفرینش، خردمندی، بافندگی، و جنگ) پهلو میزد. در جشنهای این عید هم، مثل تِخ، مردم به زیادهروی در مصرف نوشیدنیهای الکلی و رقص و پایکوبی و سرودخوانی بی حد و حصر به افتخار ایزدبانو کشیده میشدند. احتمال وجود مناسکی با محتوای جنسی مشابه عید تِخ نیز در بین است، اما این تعبیر، اگرچه بیجا یا ناممکن نیست، ولی همچنان توافق همگانی پژوهشگران را جلب نکرده است.
عید سوکَر (Sokar، یا سِکِر)/عید خویاک (Khoiak): سوکَر یک ایزد کشاورزی متعلق به دورۀ دودمانی نخستین در مصر (حدود 3150 تا حدود 2613 پیش از میلاد) بود، که ویژگیهایش بعدها به اُزیریس منتقل شد. در دورۀ پادشاهی کهن، عید سوکَر را با مناسبت سوگوارانۀ خویاک در ماتم اُزیریس درآمیختند. شکل نخستین این عید سراسر غم و اندوه بود اما با اضافه شدن جشن رستاخیز اُزیریس بخش شادمانیاش بیشتر شد و سرانجام در دورۀ پسین مصر باستان (525 تا 332 پیش از میلاد) جشن و شادمانی مربوط به آن نزدیک یک ماه ادامه پیدا میکرد. مردم با کاشتن گل و گیاه «باغ اُزیریس» درست میکردند و با جوانه زدن و رویش این گیاهان برداشت خرمن را به این ایزد نسبت داده و با جشن و سرور آن را گرامی میداشتند. کاشتن غله در جریان این عید بدون تردید ریشه در قدیمیترین مناسک نیایش سوکَر دارد.
عید باست (Bast): این عید به افتخار تولد ایزدبانو باستِت در مرکز کیش پرستش او، شهر بوباستیس (Bubastis؛ تل بَسطه به عربی) در دلتای پاییندست رود نیل، برگزار میشد و یکی دیگر از عیدهای بسیار محبوب مصریان به شمار میآمد. آنان ایزدبانو باستِت را به شکل زنی با سر گربه یا شیر تصویر میکردند و او را نگاهبان اجاق و خانه و حافظ زنان، کودکان، و رازهای زنانه میدانستند. هرودُت (حدود 490 تا 425 پیش از میلاد) در کتاب دوم از تواریخ خود ادعا میکند که عید باستِت در مصر از همه مفصلتر و محبوبتر بوده است. جرالدین پینچ مصرشناس، در اشاره به این ادعای هرودُت، نظر میدهد که «زنان [مصری] در روزهای جشن سالانه در بوباستیس از همۀ قیدوبندهای اجتماعی آزاد میشدند. آنها عید ایزدبانو [باستِت] را با نوشخواری، رقص و پایکوبی، ساز و آواز، و برهنه کردن اعضای جنسی بدنشان جشن میگرفتند» (116). «لخت شدن» آیینی زنان، که هرودُت نیز به آن اشاره کرده، نمونهای است از زیر پا گذاشتن قیدوبندهای روزانه که در بیشتر عیدهای باستانی وجود داشت، اما در این مورد خاص، با مسئلۀ باروری هم مرتبط بود.
هرودُت شمار شرکتکنندگان در این عید را بیش از هفتصد هزار نفر برآورد کرده، رقمی که هرچند به احتمال زیاد اغراقآمیز است، اما گذشته از احتمال نزدیکی آن به واقعیت همچنان بر محبوبیت بسیار بالای عید باستِت نزد زنان و مردان مصری صحه میگذارد. جشنها و آیینهای این عید نیز همگی با رقص و آواز و بادهنوشی به افتخار باستِت و در راستای شکرگزاری از او بابت نعمتهایش و طلب نظر لطفش در آینده همراه بودند.
عید نِحبکائو (Nehebkau): نِحِبکائو ایزدی به شکل مار با پاها یا بدن انسانی بود که در لحظۀ تولد کا (روح) را به خَت (یا خِت = بدن) وصل میکرد و پس از مرگ نیز کا را به با (توانِ پر کشیدن روح) پیوند میداد. عید او در گرامیداشت رستاخیز اُزیریس و بازگشت کای او (کای فرمانروایی، مشابه فره ایزدی پارسی، که از فرعونی به فرعون بعدی میرسید) به این جهان برگزار میشد. مناسک این عید از بسیاری جنبهها شبیه جشن سال نوی مصری، عید وِپِت-رِنپِت، بود.
عید مین (Min): مین ایزد باروری، مردانگی، و تناسل بود که دیرینگی آن به دورۀ پیشاسلسلهیی مصر (حدود 6000 تا حدود 3150 پیش از میلاد) برمیگشت. این ایزد را معمولن به شکل مردی با آلت تناسلی افراشته نشان میدادند که تازیانۀ فرمانروایی به دست دارد. شکل ابتدایی عید مین احتمالن از دورۀ دودمانی نخستین برگزار میشده اما بیشترین شواهد مربوط به آن از دورۀ پادشاهی نوین و پس از آن به دست آمده است.
در این عید که در آخرین ماه تابستان برگزار میشد، همانند عید اُپِت، تندیس مین را بیست و دو کاهن با همراهی خوانندگان و رقصندگان مقدس از معبد بیرون میآوردند. چون این مناسبت در پیوند تنگاتنگ با فرمانروا و پرستش او قرار داشت، فرعون و همسرش و خانوادۀ سلطنتی خود برای بردن تندیس میآمدند و پس از تقدیم هدایا پیشاپیش دسته حرکت میکردند و تندیس ایزد را روی یک سپر میبردند. در پایان مراسم، یک بافه از خرمن به نشانۀ پیوند با ایزدان، سرزمین، و مردم به فرعون تقدیم میشد و قربانیهایی نیز به مین تقدیم میکردند. گرامیداشت فرعون در کنار ایزد به امید پایداری فرمانروایی و کامیابی او بود تا به عنوان نظرکردۀ ایزد برای زمین حاصلخیزی و برای مردمان باروری بیاورد.
عید وادی (Wadi)/جشن زیبای دره: عید وادی شباهت زیادی به عید چینی کینگمینگ و عید مکزیکی «روز مردگان» داشت. این عید در پاییز و به افتخار ارواح درگذشتگان برگزار میشد و زندگان و مردگان را در کنار هم برای پرستش آمون گرد میآورد. تندیس آمون، همسرش موت، و پسرشان خُنسو (سهگانۀ تِبِسی) را از معبدهای آنها بیرون میآوردند و به پرستشگاههای تدفینی و گورستان آن سوی نیل در محل باستانی شهر تِبِس میبردند. مردم سر خاک درگذشتگان خود میرفتند و برای آنها دسته گل و هدیههای خوردنی و نوشیدنی میبردند. لین مِسکِل مصرشناس در شرح مراسم اصلی این عید مینویسد:
عید زیبای وادی نمونهای کلیدی از مناسبتهای مربوط به مردگان است، که در زمانی بین برداشت خرمن و طغیان نیل برگزار میشد. به این مناسبت زورق آمون را از معبد او در خورنق به گورستان تِبِس غربی میبردند. دستهای عظیم به دنبال تندیس راه میافتاد و زندگان و مردگان بر سر گورها با یکدیگر دیدار میکردند و مقبرهها به این مناسبت به خانۀ دلشادی تبدیل میشدند. (نقلشده در ناردو، 99 تا 100)
دستۀ شرکتکنندگان تصویرهایی از مردگان را نیز به نشانۀ حضور آنان در جشن سر دست میبردند و در پایان عید آنها را سر خاک میگذاشتند. به نوشتۀ مِسکِل: «بدین ترتیب رشتۀ پیوندی بین گرامیداشت ایزدان و درگذشتگان در قالب مناسبتی به واقع همگانی برقرار میشد» که گذشته را به حال و از طریق جاودانگی ایزدان، به آینده متصل میکرد. عید زیبای دره نیز در تاریخ مصر از محبوبیت فراوان برخوردار بود و نشانههای برگزاری آن دست کم از دورۀ پادشاهی میانه به بعد در دست است.
عید سِد (Sed): این مناسبت را معمولن هِب-سِد مینامیدند و محور تمرکز آن فرمانروا و سرزندگی او بود. این مناسبت در صورتی برگزار میشد که سی سال از فرمانروایی فرعون سپری شده بود، تا هماهنگی و همگامی او با ارادۀ ایزدان و نیز آمادگی جسمانی او برای ادامۀ فرمانروایی بر مصر بهطور رسمی تأیید شود. آغاز مراسم با حرکت دستهای بسیار عظیم از برابر کاهنان، اشراف، و مردم همراه بود. فرعون باید دور محوطهای بسته (که نمونۀ آن در مجموعۀ پرستشگاهی سقّاره موجود است) میدوید تا آمادگی جسمانی خود را به نمایش بگذارد، و در دورههای بعد باید علاوه بر این کار به چهار جهت جغرافیایی هم تیراندازی میکرد تا نشانۀ قدرتمندی حکومت او و تواناییاش در به سلطه درآوردن سرزمینهای دیگر باشد.
تاریخچۀ برگزاری این عید احتمالن به دورۀ پیشاسلسلهیی مصر برمیگردد، اما شواهد محکم آن را از روزگار فرمانروایی دِن (حدود 2990 تا 2940 پیش از میلاد)، چهارمین فرعون سلسلۀ اول، میتوان پی گرفت. خود نام این فرعون از نام ایزد سِد گرفته شده، ایزدی گرگینه (گاه به شکل شغال تصویر میشد)، که در ابتدا از مهمترین ایزدان و در پیوند تنگاتنگ با قدرت شاهی، دادگری، و توازن بود (و از این طریق با ایزدبانو و مفهوم ماعت نیز پیوند داشت). سِد سرانجام در چهرۀ وِپواوِت (Wepwawet) و آنوبیس (Anubis)، ایزدان شغالسر و داوران آخرت، ذوب شد و جنبۀ فرمانرواییاش نیز به اُزیریس رسید که تا رسیدن به دورۀ پادشاهی نوین دیگر جای سِد را در این عید گرفته بود.
هِب-سِد گرچه بنا به سنت باید در سیامین سال فرمانروایی یک فرعون (و پس از آن هر سه سال یک بار) برگزار میشد، اما شواهدی نیز از برگزاری زودهنگام آن زیر عنوان بیستمین یا بیست و پنجمین سالگرد فرمانروایی فرعون خبر میدهند. پژوهشی روی تاریخگذاری فرمانروایی یک فرعون از روی برگزاری هِب-سِد روشن کرد که گاه وضعیت سلامتی (و نیاز به اعطای جوانی دوباره از جانب ایزدان) یا دلایل دیگر موجب جلو افتادن این مراسم میشده است.
اندرگاهان (Epagomenae): یا روزهای اندرگاهی، همتای «پنجه دزدیده»ی زرتشتی، به پنج روزی مربوط میشد که به انتهای سال اضافه میکردند تا سال 360 روزۀ مصری با گردش 365 روزۀ سال خورشیدی همخوانی پیدا کند. اسطورۀ مربوط به این مناسبت میگوید که در آغاز پیدایش جهان، وقتی نوت (Nut؛ ایزدبانوی آسمان/دریا) از برادر خود گِب (Geb؛ ایزد زمین خشک) باردار شد، رع (آتوم) چنان به خشم آمد که فرمان داد او حق ندارد در هیچ روزی از سال زایمان کند. بنابراین تحوت تدبیری اندیشید، ایزد ماه خُنسو (یاح) را به بازی سِنِت (senet، یا سینیت، نوعی شطرنج مصری) فرا خواند و با شرطبندی به اندازۀ پنج روز مهتاب از او برد. تحوت با این مقدار مهتاب پنج روز اضافی آفرید تا نوت فرزندان خود را در این روزها به دنیا بیاورد.
نوت در روز اول اُزیریس، در روز دوم هوروس بزرگتر، در روز سوم سِت (Set)، در روز چهارم ایزیس، و در روز پنجم نِفتیس را به دنیا آورد. مردم مصر این روزهای انتقالی را دارای شگون میدانستند و هر روز بسته به فرزند آسمانیای که در آن به دنیا آمده بود خوشیمن یا بدیمن شمرده میشد. روز سوم که سِت در آن به دنیا آمده بود بهویژه شوم و بدفال بود، و پلوتارک گزارش میدهد که مصریان در این روز دادوستد را یکسره کنار میگذاشتند و تا غروب روزه میگرفتند.
روزهای اندرگاهان عید محسوب نمیشدند، اما رسمهای مخصوص خود را داشتند و بدون تردید مناسکی هم در معبدها برگزار میشد. با این همه آنها را هم در شمار روزهای عید میآوردند چون چرخۀ سال را کامل کرده و سال کهنه را به سال نو پیوند میدادند. پس از اندرگاهان عید وِپِت-رِنپِت بار دیگر فرا میرسید و سال جدید آغاز میشد.
جمعبندی
در مصر باستان علاوه بر عیدهای بالا جشنها و مناسبتهای دیگری هم در سراسر سال وجود داشت که برخی از آنها دست کم برای مردم به اندازۀ عیدهای اصلی اهمیت داشتند. برای نمونه، عید نِهییت نمایشی دیدنی از یگانگی مردمان سراسر مصر عرضه میکرد که شباهنگام با شمع و چراغ روغنی جمع میشدند تا آسمان پرستاره را بازسازی کنند و زمین را در هماهنگی با قلمرو ایزدان درآورند. عید پتاح (Ptah؛ ایزد آفرینش و حامی صنعتگران و معماران) از کهنترین مناسبتهای مصری بود، و عید «برافراشتن جِد» (Raising of the Djed)، که سرآغاز آن به دورۀ پیشاسلسلهیی میرسید، آیین کهن دیگری بود که با اُزیریس و استواری و پایداری قدرت فرمانروا پیوند داشت.
به همۀ اینها باید جشنها و مناسبتهای محلی را نیز اضافه کرد. به گفتۀ بانسُن: «این مناسبتها زمینهای برای آشکارسازی قدرتهای آسمانی در هستی بشر فراهم میکردند، و در این مقام الگوی زندگی را برای مردم مصر نقش میزدند» (91). به عقیدۀ مِسکِل «عیدهای دینی باورها را به مرحلۀ کنش درمیآوردند؛ آنها از حد جشنهای همگانی ساده فراتر میرفتند» (ناردو، 99). عیدهای مصری گذشته را پیش چشم حال زنده میکردند، موجب نزدیکی مردم به عالم بالا میشدند، و در سادهترین سطح، زمانی برای استراحت و تفریح بهدست میدادند. تعداد زیاد این مناسبتها در تقویم مصر باستان خود روشنترین گواه بر قدر و قیمتی است که فرهنگ مصری برای لذت بردن از زندگی و معمولترین قالب ابراز جمعی آن قائل بوده است.