زنان در ایران باستان نه تنها از احترام فراوان برخوردار بودند، بلکه در بسیاری موارد با مردان برابر شمرده میشدند. زن ایرانی حق مالکیت زمین داشت، میتوانست صاحب کسب و کار باشد، دستمزد برابر دریافت میکرد، آزاد بود که تنها سفر کند، و اگر عضو خاندان پادشاهی بود، میتوانست برای مشورت در امور سیاسی با رایزنان تشکیل جلسه بدهد. عنوانهای رسمی زنان درباری ایران باستان بهاحتمال زیاد برگرفته از فرهنگ قدیمیتر عیلامی و امپراتوری ماد بودند کهِ از نظر زمانی درست پیش از امپراتوری هخامنشی (حدود 550 تا 330 پیش از میلاد) و بنیانگذار آن، کورش کبیر (حکمرانی حدود 550 تا 530 پیش از میلاد)، قرار میگرفتند. کورش الگوی پارسیِ آزادی دین و ابراز عقیده را در امپراتوری خود برقرار کرد، و پاسداری از حرمت و استقلال زنان در تمام طبقات اجتماعی بخشی از همین الگو محسوب میشد.
این الگو در امپراتوری اشکانی (یا پارتیان؛ 227 پیش از میلاد تا 224 میلادی) هم دنبال میشد، اما بهدلیل از دست رفتن نوشتهها و آثار هنری پس از سقوط اشکانیان بهدست دولت ساسانی (224 تا 651 میلادی)، از وضعیت زندگی زنان در این دوره اطلاع روشنی در دست نیست. با این حال، از دورۀ ساسانی مدارک و شواهد زیادی بهجا مانده که نشان میدهند حقوق زنان در همان سطح – یا بالاتر از – دورۀ هخامنشی همچنان محفوظ بوده است. زنان ایرانی در فرهنگ ایران باستان تا سقوط امپراتوری ساسانی با تهاجم اعراب مسلمان در 651 میلادی همواره از جایگاهی والا برخوردار بودند. پس از آن، منزلت طولانی زن در مقام انسانی مستقل و صاحب اختیار سرنوشت خود جایش را به انگاشتی داد که زن را شهروند درجه دو، دارای سرشتی متمایل به گناه، و نیازمند سرپرستی و هدایت مرد معرفی می کرد.
زنان در امپراتوری هخامنشی
در امپراتوری هخامنشی الگوی پدرسالاری بر جامعه حاکم بود، با این حال در همان چارچوب هم زنان به نسبت تمام تمدنهای باستانی دیگر، بهجز مصر، از حقوق و مسئولیتهای اجتماعی بیشتری بهرهمند بودند. جایگاه هر زن، مثل هر مرد، بر اساس طبقۀ اجتماعی و ردههایی که در هر طبقه وجود داشت، تعریف می شد. سلسله مراتب اجتماعی برای زنان، از بالا تا پایین، بدینترتیب بود:
- ملکۀ مادر (مادرِ پادشاه)
- بانوی اول (مادرِ ولیعهد)
- دختران پادشاه
- خواهران پادشاه
- سایر همسران عقدی و صیغۀ پادشاه
- زنان اشرافی (همسران و خویشاوندان درباریان، ساتراپها، و سرکردگان نظامی)
- زنان ارتشی
- زنان صاحب کسب و کار
- کارگران
- کنیزان و خدمتکاران
مدارک مستندی که به استقلال زنان و شاغل بودن آنان گواهی میدهند از «الواح استحکامات»، «کتیبههای خزانه»، و «کتیبههای مسافرت» بهدست آمده که همگی در خرابههای تخت جمشید پیدا شدهاند. در آتشسوزی شهر پارسه و تخت جمشید بهدست اسکندر مقدونی در 330 پیش از میلاد، نوشتههای ثبتشده روی کاغذهای پوستی همه نابود شدند ولی کتیبههای حکشده روی لوحههای گِلی پختند و باقی ماندند.
«الواح استحکامات» به دوران سلطنت داریوش اول (522 تا 486 پیش از میلاد) تعلق دارند، «کتیبههای خزانه» به زمان اردشیر اول (حکمرانی 465 تا 424 پیش از میلاد) و «کتیبههای مسافرت» به دورههای مختلف. تمام این مدارک به امور اداری و اقتصادی امپراتوری ایران مربوط میشدند و «کتیبههای مسافرت» فهرست هزینهها و جیرههایی است که از خزانۀ شاهی برای خرج سفر زنان پرداخت شده است. در این نوشتهها تعداد زیادی تراکنش بین خزانه و زنان که به تنهایی برای تجارت یا تفریح به سفر میرفتند، بهچشم میخورد.
زنان درباری و اشرافی
ملکۀ مادر و بانوی اول (ملقب به شهبانو) میتوانستند هم بهتنهایی سفر کنند و هم همراه پادشاه راهی لشگرکشیها و عملیات نظامی شوند یا در کنار او بر امور ادارۀ مملکت نظارت داشته باشند. آنها همراهان مخصوص و خدمتکاران شخصی جداگانه داشتند و در ضیافتها در جایگاه اختصاصی در کنار برجستهترین مهمانان مرد مینشستند. بانوی اول برای خود دربار جداگانه داشت، میتوانست با مُهر مخصوص خود توافقنامه امضا کند، و بدون محدودیت به پادشاه دسترسی داشته باشد، بهعلاوه حضور او هنگام بازدیدهای رسمیِ هیئتهای خارجی و جلسههای رسمی مشاوره نیز مغتنم شمرده میشد.
معروفترین زنان دربار هخامنشی عبارت بودند از ماندانا (ماندانه)، مادر کورش کبیر (درگذشت حدود 559 پیش از میلاد)، شهبانو کاساندانه، همسر کورش کبیر (حیات در حدود 575 تا 519 پیش از میلاد)، که درگذشت او کل امپراتوری را سوگوار کرد، و شهبانو آتوسا (حیات حدود 550 تا 475 پیش از میلاد)، دختر کورش کبیر و همسر کامبیز (کمبوجیه) دوم (حکمرانی 530 تا 522 پیش از میلاد) و داریوش اول. اما از بسیاری زنان دیگر نیز می توان یاد کرد. سیتراجَم (سیسیگامبیس)، مادر داریوش سوم (حکمرانی 336 تا 330 پیش از میلاد)، که پس از شکست خوردن پسرش از اسکندر مقدونی رفتاری بسیار شایستهتر از او از خود نشان داد، و همسر ایرانی اسکندر، رکسانا (حیات حدود 340 تا 310 پیش از میلاد) که به شجاعت در برابر دشمن شهره بود. ملکه اِستِر، همسر خشایارشا در کتاب مقدس، با این که در اصل ایرانی نبوده، در ردۀ زنان هخامنشی قرار گرفته است [هرچند وجود تاریخی این شخصیت جای بحث دارد].
دختران و خواهران پادشاه نقش تاریخیای پررنگتر از این نداشتند که با شوهر دادن آنها پایداری عهدنامهها، پیمانهای نظامی، و قراردادهای تجاری تضمین شود، ولی آنها هم میتوانستند، مثل سایر همسران شاه، صاحب زمین و کسب و کار باشند. زنان امکان تصمیمگیری درمورد ازدواج خود را داشتند، و اگر قرار نبود برای پیشبرد مقاصد سیاسی ازدواج کنند اغلب خود شوهر آیندهشان را انتخاب میکردند. زنان صیغه اغلب ایرانی نبودند و به همین خاطر نمیتوانستند با مردی از خاندان پادشاهی وصلت کنند، اما بههرحال از جایگاه مخصوص زنان والامقام برخوردار بودند. خشایارشای اول (حکمرانی 486 تا 465 پیش از میلاد) یک ساختمان جداگانه برای حرمسرا به مجموعۀ تخت جمشید اضافه کرد که در نزدیکی کاخ خودش قرار داشت، که این نشانی است از منزلت بالای زنان.
حتا برای دختران نامشروع نیز امکان دسترسی به قدرت وجود داشت، که نمونۀ آن پریساتیس، دختر نامشروع اردشیر اول (حکمرانی 465 تا 424 پیش از میلاد) است که شهبانوی داریوش دوم (حکمرانی 424 تا 404 پیش از میلاد) شد و در صدر شبکهای از خبرچینان و ایادی شخصی خود به پاسداری از قدرت تاج و تخت پرداخت. معروفترین ماجرای تاریخی مربوط به او شاید حمایتش از پسر کوچکتر خود، کورش کوچک (درگذشت 401 پیش از میلاد)، در اقدام او برای سرنگونی برادرش اردشیر دوم (حکمرانی 404 تا 358 پیش از میلاد) از تاج و تخت باشد، رویدادی که سه تاریخنویس بزرگ یعنی کتِسیاس، هرودُت، و گزنوفُن، در آناباسیس، آن را روایت کرده اند.
زنان ارتشی
زنان در دورۀ هخامنشی میتوانستند وارد خدمت نظامی شوند و نوشتهها و اشیای باستانی زیادی در تأیید این مطلب وجود دارد. کاوه فرخ، پژوهشگر این عرصه، می نویسد که «مقبرههایی در تأیید وجود زنان جنگجوی فارسی–زبان در کاوشهای باستانشناسی (در ایران و همچنین در) اروپای شرقی یافت شدهاند» (128). معروفترین زن جنگجوی این دوره آرتمیسیای اول، ملکۀ کاریا، است که در زمان فرمانروایی خشایارشای اول زندگی میکرد. او از دریاسالاران ناوگان ارتش ایران در نبرد سالامیس در 480 پیش از میلاد بود که دلاوری و مهارتی مثالزدنی از خود به نمایش گذاشت. خشایارشا او را مورد ستایش قرار داد و بعد از نبرد افتخار همراهی و تأمین امنیت پسرانش در بازگشت به ایران را به او سپرد.
دیگر زنان دلیر و جنگاور دورۀ هخامنشی عبارت بودند از ارتشبد پانتهآ، که در زمان فرمانروایی کورش کبیر زندگی میکرد و – به همراه شوهرش – سازماندهی و سرپرستی واحد 10000 نفری نخبگان ارتش معروف به «ایرانیان جاودان» را برعهده داشت؛ آرتونیس (حیات حدود 540 تا 500 پیش از میلاد)، سرگرد فرماندۀ ارتش که به شجاعت در نبرد شهره بود، و یکتا (یوتاب) آریوبرزن (درگذشت 330 پیش از میلاد)، که در ارتش خدمت میکرد و هنگام دفاع از «دروازههای پارس» در برابر نیروهای اسکندر مقدونی در کنار برادرش آریوبرزن (حیات. 386 تا 330 پیش از میلاد) کشته شد.
زنان صاحب کسب و کار
فعالیتهای تجاری و سفرهای زنان بازرگان و صاحب کسب و کار و میزان دستمزد کارگردان آنان از دیگر مطالبی است که در کتیبههای تختجمشید یافت میشود. یکی از زنان اشراف زاده که به تجارت میپرداخت هیرادبانو [ایرداباما] بود، که در زمان داریوش اول زندگی می کرد. او به سفرهای تجاری زیادی میرفت و شخصن بر تولید و دادوستدهای منطقۀ امروزیِ شیراز و همچنین سرزمین های بابِل، مصر، ماد، و سوریه نظارت داشت. او یکی از ثروتمندترین مردمان روزگار شمرده می شد، بیش از 480 کارگر در استخدام او بودند، و با خدم و حشم فراوان سفر میکرد. زنان درباری نیز دستی در تجارت داشتند، از جمله پریساتیس که در سرزمین بابِل صاحب چند پارچه آبادی بود و برای جمعآوری اجاره از آنها شخصن به بابِل سفر میکرد.
زنان کارگر، خدمتکاران، و کنیزان
زنان دوش به دوش مردان در نیروی کار حضور داشتند و اغلب به مقام سرکارگری و مدیریت میرسیدند. زنان سرکارگر با دستمزد بالا به آرششَره («رئیس بزرگ») معروف بودند و به پاداش سرپرستی بر کار گروههای اغلب بسیار بزرگی از زیردستان مقدار زیادی شراب و غلّه دریافت میکردند. در حقیقت، جنسیت افراد روی میزان دستمزد آنها اثری نداشت؛ دستمزدها فقط بر اساس میزان مهارت و تجربۀ حرفهیی تعیین میشد. اما زنان باردار و مادران شیرده تا یک ماه بعد از تولد فرزندشان اضافه حقوق میگرفتند. اگر بچه پسر بود، مادر، قابله، و پزشکی که بر زایمان نظارت میکرد پاداش مخصوص میگرفتند. فرزند پسر را به دختر ترجیح میدادند، اما هیچ گواهی مبنی بر کشتن نوزادان دختر یا خلاص شدن از دست نوزادان ناخواسته در دست نیست.
کنیزان در دورۀ هخامنشی – و سراسر تاریخ ایران باستان – حکم خدمتکار معمولی را داشتند، در برابر کاری که انجام میدادند زندگیشان تأمین میشد، و سطح و کیفیت زندگی آنان از بردگان در سایر تمدنهای باستانی خیلی بهتر بود. بنا بر قوانینی که داریوش اول وضع کرده بود، بدرفتاری، کتک زدن، یا کشتن بردگان ممنوع بود و بردهدار یا اربابی که مرتکب یکی از این کارها میشد اگر قربانی او شهروند آزاد امپراتوری به شمار میرفت به عقوبتی مشابه محکوم میشد.
زنان اشکانی
دربارۀ زنان دورۀ اشکانی به اندازۀ زنان دورۀ هخامنشی اطلاع در دست نیست، چون بسیاری از شواهد و مدارک به دنبال سقوط امپراتوری اشکانی بهدست ساسانیان در 224 میلادی از بین رفته است. اما میدانیم که اشکانیان چون علت ضعف نهاد سیاسی پیش از خود یعنی امپراتوری سلوکی (312 تا 363 پیش از میلاد) را تمرکز قدرت در پایتخت میدانستند، مرکزیت را در حکومت ایران از بین برده و مثل هخامنشیان خزانهای برای نگهداری اسناد و مدارک ترتیب نداده بودند. ماریا بروزیوس، پژوهشگر در این زمینه، مینویسد:
برای بحث دقیق دربارۀ رده بندی و جایگاه زنان در دربار، یا هرگونه نفوذ سیاسی و استقلال اقتصادی آنان، منابع کافی وجود ندارد. فقط با تکیه بر راه و رسم رایج در زمان هخامنشیان و سلوکیان میتوان حدس زد که زنان دربارِ اشکانی نیز صاحب ملک و زمین بوده و در کارهای تولیدی نقش داشتهاند. (دانشنامۀ ایرانیکا، زنان، 10).
بروزیوس باز بهصراحت میگوید درمورد وضعیت حقوقی یا اقتصادی زنان این دوره نیز اطلاعی در دست نیست و حتا چندان نمیدانیم لباس آنها چگونه بوده یا تا چه حد استقلال داشتهاند. فقط باور کلی، بر اساس اندک شواهد موجود، این است که زنان همان میزان استقلال و منزلتی را که در دورۀ هخامنشی داشتند، در دورۀ اشکانی نیز حفظ کردند.
زنان درباری
سبک زندگی و فعالیتهای زنان در دربار پارت به احتمال زیاد بازتابدهندۀ زنان درباری دورۀ هخامنشی، یا دست کم دورۀ سلوکی بوده، چون سلوکیان از بسیاری جنبه ها سیاستگذاریها و راه و روش هخامنشیان را ادامه میدادند. یک نمونۀ آن قبالههای ازدواج در دورۀ اشکانی است که نشان میدهند اشکانیان نیز مثل هخامنشیان با اعضای خاندان خود وصلت میکردند و این عمل، فقط برای خانوادۀ سلطنتی، مجاز شمرده میشده است. تغییری که اشکانیان در این الگو ایجاد کردند این بود که برای زنان صیغه نیز امکان ازدواج با اعضای خاندان شاهی و حتا در اختیار گرفتن عنوان ملکه فراهم شد.
بهترین نمونه در این رابطه موسا (یا تِرموسا، حکمرانی 2 پیش از میلاد تا 2 میلادی) است که هدیهای بود از جانب امپراتور روم، آگوستوس (حکمرانی 27 پیش از میلاد تا 14 میلادی) برای فرهاد چهارم (حکمرانی 37 تا 2 پیش از میلاد) بهعنوان تضمین عهدنامۀ صلح بر سر حکومت بر ارمنستان در سال 20 پیش از میلاد. موسا توانست مورد توجه خاص فرهاد چهارم قرار بگیرد و به مقام بانوی اول برسد، تا بعد او را با زهر بکشد و پسرش، فرهاد پنجم (حکمرانی 2 پیش از میلاد تا 2 میلادی) را به جای او بنشاند و در کنار او بر تخت حکومت بنشیند.
زنان ارتشی
شواهد مربوط به زنانی که در این دوره در ارتش خدمت میکردند از کتیبهها و سنگمزارها بهدست آمده است. کاوه فرخ می نویسد:
خلاصهای از گزارش حفاری در خبرگذاری رویترز به تاریخ سوم دسامبر 2004 با عنوان «استخوان ها گواهی میدهند که زنان ایران باستان به جنگ میرفتند» به ما می گوید که آزمایش ژنتیکی روی اسکلت 2000سالۀ جنگجویی شمشیر به دست در شمال غربی ایران نشان داده استخوانها متعلق به یک زن هستند. تخمین زمان 2000 سال گواه این است که زن جنگجو در دورۀ اشکانی زندگی میکرده... گورهای باستانی دیگری هم متعلق به زنان ایرانی جنگجو بودهاند که در حفاریهای منطقۀ دریای خزر در شمال ایران کشف شدهاند. (128)
معروفترین زن جنگجو در این دوره سورا (درگذشت حدود 224 میلادی)، دختر اردوان چهارم (حکمرانی 213 تا 224 میلادی) بوده، که سمت مشاور او و فرماندهی ارتش او را نیز داشته است. سورا فرماندهی نیروهای پدرش را در نبرد با لشگر اردشیر اول ساسانی (حکمرانی 224 تا 240 میلادی) برعهده داشت. اردشیر امپراتوری اشکانی را سرنگون کرد و سلسلۀ ساسانی را بنیان گذاشت. به دنبال کشته شدن اردوان چهارم به دست اردشیر اول در میدان جنگ، سورا به خون خواهی پدر برخاست و تصور می رود او نیز مدتی بعد در میدان نبرد کشته شده است.
زنان بازرگان و کارگر
دربارۀ زنان بازرگان یا کارگر در دورۀ اشکانی اطلاع چندانی در دست نیست، فقط فرض بر این است که مردم در دورۀ اشکانی در این زمینه نیز مثل سایر زمینهها عمل کرده و کم و بیش راه و رسم هخامنشیان را ادامه می دادند. بردهداری در این دوره به دنبال پیروی از سرمشقهای گذشته همچنان کمرنگتر شد و در مقایسه با همتایان خود در تمدنهای دیگر حضور محسوسی در جامعه نداشت.
زنان ساسانی
ساسانیان سنت هخامنشی در رابطه با منزلت اجتماعی زن را حفظ کردند اما آزادی بیشتری در ابراز وجود و استقلال به زنان دادند. زنان دربار ساسانی از همتایان خود در گذشته بسیار قدرتمندتر و پرنفوذتر بودند و نام آنها بهعنوان مقامهای برجسته بیشتر در مدارک رسمی بهچشم می خورد. تصویرهای نقش شدۀ زنان نیز در آثار هنری این دوره بیشتر است.
زنان درباری
پژوهشگران در بسیاری موارد زنان والامقام و جایگاه آنها در تصویرسازیهای هنری را با زنان اثیری و ایزدبانوان اشتباه گرفتهاند. البته تردیدی نیست که نقش ایزدبانوان در هنر ساسانی وجود دارد، اما حضور زنان خاکی خیلی بیشتر است.
زنان درباری همگی «شهبانو» خوانده میشدند و فرقی نمیکرد خواهر یا دختر پادشاه یا حتا خویشاوندی جز این ها باشند. زنان صیغه از این افتخار برکنار بودند چون معمولن از سرزمینهای دیگر به دربار ایران راه پیدا میکردند. «شهبانوی شهبانوان» لقب والامقامترین زن بین همسران پادشاه بود. مادر پادشاه «مادر شاهنشاه» نامیده میشد و بانوی اول «شهبانوی امپراتوری» بود. دختران و خواهران پادشاه، مثل دورههای پیشین، برای تحکیم عهدنامهها، پیمانها، و قراردادهای تجاری به همسری شاهزادگان خارجی درمیآمدند، اما زنان مثل دورۀ هخامنشی همچنان در انتخاب شوهر نقش داشتند و همۀ ازدواجها را پدر دختر ترتیب نمیداد. حتا در ازدواجهای توافقی هم زنان میتوانستند اثرگذار باشند و مستقل عمل کنند.
شهبانو آذر-اناهید، دختر شاپور اول ساسانی (حکمرانی 240 تا 270 میلادی)، از جایگاهی برابر با پادشاه برخوردار بود. برخی پژوهشگران اعتقاد دارند این شهبانو، که برخی او را همسر شاپور فرض کردهاند، نخستین کسی بود که پزشکان یونانی را به دربار دعوت کرد و دانشگاه گندیشاپور را بههمراه کتابخانهای بزرگ برای آموزش پزشکی بنیان گذاشت.
از دیگر زنان دربار ساسانی میتوان به اَسپا، فرماندۀ پلیس مخفی در زمان اردشیر دوم (حکمرانی 379 تا 383 میلادی)؛ شاهدخت پَرین، دختر یک درباری بلندپایه در زمان قباد اول (حکمرانی 488 تا 531 میلادی) که در مذاکرات بین دربار ساسانی و امپراتوری بیزانس نقش فعالی داشت؛ شهبانو خزر، همسر خسرو اول انوشیروان (حکمرانی 531 تا 579 میلادی) که مشاور او هم بود؛ و پوراندخت، دختر خسرو دوم یا خسرو پرویز (حکمرانی 590 تا 628 میلادی) و همسر قباد دوم (حکمرانی 628 میلادی) اشاره کرد که سرانجام به حکومت امپراتوری ساسانی رسید و از 629 تا 631 در ایران فرمانروایی کرد.
زنان ارتشی و سایر زنان
به نوشتۀ کاوه فرخ، «حضور تعداد زیادی از زنان درلشگرکشیهای ارتش ایران» در این زمان و مشارکت آنان در عملیات نظامی «با لباس و سلاح مردانه» توجه تاریخ نویسان رومی را به خود جلب می کرد (129). فرخ در ادامه می گوید:
زنان احتمالن در موقعیت های حساس به خدمت در ارتش فراخوانده میشدند، یک نمونۀ آن نبرد شنگال یا سینگارا (343 یا 344 میلادی) [بین شاپور دوم ساسانی و امپراتور رومی کنستانتیوس دوم] بود که لیبانیوس [آموزگار یونانی اهل انطاکیه] درمورد آن میگوید «ایرانیان از زنان خود کمک گرفتند». پس این احتمال قوی وجود دارد که زنان ایرانی، مثل مردان، آموزش نظامی میدیدند و در هنگام ضرورت میتوانستند برای خدمت ارتش سلاح بهدست بگیرند.
در حقیقت، از شهبانو آذردخت و مهارت او در شمشیرزنی و هنرهای رزمی دیگر بارها یاد شده، و همین شواهد درمورد اَسپاس نیز وجود دارد. اما بزرگترین زن جنگجوی اواخر دورۀ ساسانی آپرانیک (درگذشت حدود 651) نام دارد که در زمان یزدگرد سوم (632 تا 651 میلادی) از فرماندهان ارتش ایران در مقاومت علیه تهاجم عربهای مسلمان بود. او با وجود افتادن در حلقۀ محاصرۀ سپاهی عظیم، همچنان به جنگیدن ادامه داد و در میدان نبرد کشته شد.
زنان در دورۀ ساسانی نیز آزاد بودند که در سراسر امپراتوری به کسب و کار و تجارت بپردازند، هرچند نامی از آنان بهجا نمانده که همتای هیرادبانو در دورۀ هخامنشی باشد. کارگران، خدمتکاران و کنیزان نیز مثل دورۀ هخامنشی از دستمزد برابر و تأمین هزینههای زندگی برخوردار میشدند. تفاوت بزرگی که بین دورۀ ساسانی و دوره های قبل وجود داشت نقش پررنگ رقص بود. رقص و موسیقی و نقالی همواره در زندگی ایرانیان حضوری محوری داشت ولی ساسانیان از حامیان بزرگ رقص برای زنان و مردان بودند. یکی از معروف ترین رقصندگان این دوره زِنون، نام داشت که در دورۀ حکمرانی اردشیر دوم از محبوبیت بالایی برخوردار بود.
سرانجام
با سقوط امپراتوری ساسانی در 651 پیش از میلاد، جایگاه اجتماعی زنان دستخوش تغییری بنیانی شد، و آزادیهای آنان در رابطه با سفر کردن، کسب و کار، و انتخاب همسر محدودیتهای جدیدی پیدا کرد. البته این محدودیتها بیواکنش نماند و با مقاومتها و مرزشکنیهای فراوانی در سدههای بعدی روبهرو شد.
در این زمینه از بانو، همسر بابک خرمدین (درگذشت 838 میلادی)، یاد شده که همراه او در تشکیل یک هستۀ مقاومت شرکت داشت و وقتی این مقاومت با خیانت درهم شکست، توسط حکومت عباسی همراه همسرش دستگیر و اعدام شد. اما یادگار منزلت زنان در ایران باستان در عیدها و مناسبتهایی برای بزرگداشت زمین یا سایر عناصر طبیعی باقی مانده که از جملۀ آنها میتوان به عید اسفندگان، با آیینهای مخصوص برای گرامیداشت زن، اشاره کرد.