![Marble Bust of Cleopatra Selene II (by PericlesofAthens, Public Domain) Marble Bust of Cleopatra Selene II (by PericlesofAthens, Public Domain)](https://www.worldhistory.org/img/r/p/500x600/10504.jpg?v=1633333504)
کلئوپاترا سِلینی دوم (۴۰ تا حدود ۵ پیش از میلاد) شاهزادهخانمی از خاندان بطلمیوسیان حاکم بر مصر بود، که پس از ازدواج با یوبای دوم پادشاه نومیدیا (۴۸ پیش از میلاد تا ۲۳ میلادی) ملکۀ نومیدیا (Numidia) و موریتانی شد. او گرچه به اندازۀ مادرش، کلئوپاترای هفتم (۶۹ تا ۳۰ پیش از میلاد)، بلندآوازه نیست، اما در زمان خود فرمانروایی توانمند و مورد احترام بود. کلئوپاترا سِلینی دوم را یکی از بزرگترین ملکههای دورۀ هِلِنیستی میدانند، بدین ترتیب او در زمرۀ سلسلهای طولانی از زنان قدرتمند همچون آرسینوهۀ دوم فیلادلفوس (حدود ۳۱۸ یا ۳۱۱ تا حدود ۲۷۰ یا ۲۶۸ پیش از میلاد) قرار میگیرد.
کلئوپاترا سِلینی («کلئوپاترای ماه») و برادر دوقلوی او آلکساندر هِلیوس («اسکندر خورشید»، ۴۰ تا اواخر سدۀ یکم پیش از میلاد) حاصل رابطۀ عاشقانۀ کلئوپاترا و مارکوس آنتونیوس، یا مارک آنتونی، سردار و دولتمرد رُمی (۸۳ تا ۳۰ پیش از میلاد) بودند. نویسندگان همروزگار با کلئوپاترا سِلینی گفتهاند که او از نظر هوشمندی و جذابیت همتای مادرش ولی به لحاظ زیبایی برتر از او بوده است. دوران کودکی و نوجوانی کلئوپاترا سِلینی در اسکندریۀ مصر سپری شد. پس از شکست نیروهای آنتونی و کلئوپاترا از اُکتاویانوس، پسرخواندۀ جولیوس سزار، و کشته شدن آنها، مصر به تسخیر سپاه رُم باستان (روم) درآمد و بخشی از خاک امپراتوری شد. اُکتاویانوس، که بعدها با عنوان آگوستوس (فرمانروایی ۲۷ پیش از میلاد تا ۱۴ میلادی) نخستین امپراتور رُم لقب گرفت، کلئوپاترا سِلینی و برادرش را به اسارت درآورد و به رُم فرستاد. در آنجا خواهر آگوستوس، اُکتاویا مینور (۶۹ تا ۱۱ پیش از میلاد)، سرپرستی کلئوپاترا سِلینی را به عهده گرفت. کلئوپاترا سِلینی در حدود سال ۲۵ پیش از میلاد با یوبای دوم ازدواج کرد، و همراه او به قلمرو نومیدیا (شامل کشورهای کنونی الجزایر، تونس، و موریتانی) رفت تا برای همیشه آنجا بماند.
کودکی و تبار
کلئوپاترا سِلینی دوم و برادر دوقلوی او آلکساندر هِلیوس در سال ۴۰ پیش از میلاد در اسکندریه بهدنیا آمدند. آنها نخستین فرزندان مارک آنتونی و کلئوپاترا بودند، که چهار سال بعد صاحب پسر دیگری به نام پتولمیوس فیلادلفوس نیز شدند. تبار کلئوپاترا سِلینی دوم از جانب مادر به بطلمیوسیان یونانی-مقدونی میرسید، که نیای آنها، پتولمی یا پتولمیوس (بطلمیوس)، از سرداران اسکندر مقدونی بود و در پی جنگهای جانشینی او به پادشاهی مصر رسیده بود. تبار پدری کلئوپاترا سِلینی دوم را خاندان آنتونیئی (Antonii)، از اشراف رُم، تشکیل میدادند، که پیشینۀ خانوادگیشان به ابتدای شکلگیری «جمهوری رُم» در ۵۰۹ پیش از میلاد برمیگشت.
مارک آنتونی اندکی پیش از بهدنیا آمدن دوقلوها ناچار شد برای رسیدگی به کارها به ایتالیا برگردد. او در همان سال ۴۰ پیش از میلاد با اُکتاویا مینور، خواهر اُکتاویانوس، که در آن زمان متحد سیاسی او بود، ازدواج کرد. بدین ترتیب کلئوپاترای هفتم با فرزندان دوقلوی خود و برادر ناتنی آنها، سِزاریون (۴۷ تا ۳۰ پیش از میلاد)، که پدرش جولیوس سزار بود، در اسکندریه تنها ماند.
هدیۀ اسکندریه
کلئوپاترای هفتم در سال ۳۷ پیش از میلاد برای دیدار با مارک آنتونی به انطاکیه سفر کرد و دوقلوهای سهسالهاش را نیز با خود برد تا برای نخستین بار در زندگی پدرشان را ببینند. از منابع تاریخی چنین برمیآید که دو لقب ماه و خورشید، سِلینی و هِلیوس، را مارک آنتونی در همین دیدار به دوقلوها داده است. البته نام کلئوپاترا سِلینی دوم احتمالن با الهام از کلئوپاترا سِلینی اول (فرمانروایی ۸۲ تا ۶۹ پیش از میلاد) انتخاب شده، که از ملکههای سوریه در دوران سلوکی و عضو خاندان بطلمیوسی بوده است. لقب برادر او، هِلیوس، نام ایزد یونانی خورشید است، که با سِلینی، ایزدبانوی ماه، جور درمیآید. سومین و آخرین فرزند کلئوپاترا و مارک آنتونی، پتولِمی فیلادلفوس، همان سال و در پی این دیدار بهدنیا آمد.
مارک آنتونی در فاصلۀ سالهای ۳۶ تا ۳۴ پیش از میلاد تریومویر (triumvir) یا یکی از سه فرمانروای رُم بود که سرزمینهای شرق دریای مدیترانه را در اختیار داشت. او در این مدت نقشۀ این سرزمینها را تغییر داد و بخشهای بزرگی از آنها را به فرزندان خود از کلئوپاترا هدیه کرد. در جریان برنامۀ «هدیۀ اسکندریه» که هنگام حضور او در این شهر در سال ۳۴ پیش از میلاد انجام گرفت، کلئوپاترا سِلینی دوم ملکۀ کیرینی (نوار ساحلی کشور کنونی لیبی) و بخشهایی از کِرِت شد. البته این مقامها فقط جنبۀ نمادین داشتند، چون حکومت بر این سرزمینها عملن به کلئوپاترای هفتم سپرده شده بود. برای آلکساندر هِلیوس قرار ازدواج با یوتاپا (یوتاب)، شاهزادهخانم یونانی-مادی آتورپاتگان (آذربایجان و ارمنستان کنونی) و دختر اردواز یکم را گذاشتند، ولی مارک آنتونی برای کلئوپاترا سِلینی ظاهرن شخص خاصی را در نظر نداشت. شاید گمان می کرد فرصت زیاد است، چون دخترش هنوز سن و سالی ندارد.
تسخیر مصر
بعد از «هدیۀ اسکندریه»، کشمکش بین اُکتاویانوس و مارک آنتونی شدت گرفت، تا سرانجام اُکتاویانوس در سال ۳۲ پیش از میلاد سِنای رُم را قانع کرد به مصر اعلان جنگ بدهد. این جنگ، که آخرین جنگ «جمهوری رُم» نیز بهشمار میرود، در سال ۳۰ پیش از میلاد با شکست کامل نیروهای مشترک مارک آنتونی و کلئوپاترای هفتم در «نبرد آکتیوم» بهپایان رسید. کلئوپاترا وقتی نزدیک شدن شکست قطعی را احساس کرد، برای اُکتاویانوس پیغام فرستاد تا برای حفظ جان خودش و فرزندانش با او وارد مذاکره شود. اما اُکتاویانوس که بهخوبی از برتری خود آگاه بود، هر گونه تضمینی را منوط به تسلیم بیقید و شرط و انقیاد کامل مصر کرد. تا پایان تابستان سراسر مصر به تسخیر سپاه رُم درآمده بود، و کلئوپاترای هفتم و مارک آنتونی خودکشی را به سر خم کردن در برابر دشمن ترجیح دادند. بدین ترتیب کلئوپاترا سِلینی دوم و برادرش در دهسالگی یتیم شدند.
کلئوپاترای هفتم پیش از مرگ ترتیبی داده بود که پسر هفدهسالهاش از جولیوس سزار، سزاریون، را به هند بفرستند، و سایر فرزندانش نیز به نقطۀ دوری در مصر منتقل شوند تا از دسترس اُکتاویانوس در امان بمانند. سزاریون پس از مرگ کلئوپاترای هفتم تنها چند روزی بهطور اسمی فرعون مصر شد، اما با فتح اسکندریه به دست اُکتاویانوس او هم هنگام فرار توسط سربازان رُمی به قتل رسید.
زندگی در رُم
اُکتاویانوس بدون هیچ مشکلی کلئوپاترا سِلینی دوم و دو برادرش را پیدا کرد و آنها را به رُم فرستاد. پژوهشگران احتمال میدهند پتولمی فیلادِلفوس در این سفر به نوعی از بین رفته باشد، چون منابع تاریخی فقط ورود دوقلوها به رُم و حضور آنها بهعنوان اسیر جنگی در رژۀ پیروزی آگوستوس را ثبت کردهاند. بنا بر این منابع، آن دو را به پشت ارابهای بسته بودند که شمایلی از مادرشان در لحظۀ خودکشی با نیش افعی به سینهاش را به نمایش میگذاشته است.
آگوستوس با بوق و کرنای پیروزی وارد رُم شد، و سوار بر ارابۀ خود پیشاپیش فرزندان کلئوپاترا، خورشید و ماه، در صدر آن راهپیمایی عظیم قرار گرفت (اِئوسِبیوس، گاهنگار، کتاب ۲، پارۀ ۱۴۰).
اما بعد از آن رویداد، آگوستوس که بهقدر کافی از به رخ کشیدن پیروزی خود با نمایش اسیران جنگی بهره برده بود، این طرز رفتار با دوقلوها را کنار گذاشت. او نه تنها دیگر با آنها مثل اسیر و زندانی برخورد نکرد، بلکه هردو را در خانوادۀ خود پذیرفت، و سرپرستیشان را به خواهرش، اُکتاویا مینور، سپرد. اُکتاویا مینور دوقلوها را در کنار بچههای خودش بزرگ کرد. آلکساندر هِلیوس کم و بیش پس از آمدن به رُم از صفحۀ تاریخ ناپدید شده است. گمان میرود که او هم در سن کم از دنیا رفته باشد. بنابراین کلئوپاترا سِلینی دوم تنها بازماندۀ کلئوپاترای هفتم، آخرین فرمانروای خودمختار سرزمین مصر، بود.
ناگفته پیداست که کلئوپاترا سِلینی دوم در خانوادۀ اُکتاویا غریبه بهحساب نمیآمد و در حقیقت پیش نامادری و خواهر برادرهای ناتنی خودش به سر میبرد. درمورد این بخش از زندگی او جز این اطلاع چندانی نداریم، فقط میتوان فرض را بر این گذاشت که او زندگی راحت و آسودهای داشته است. اُکتاویا همواره مراقب بود همۀ فرزندان اشرافیای که زیر دست او بزرگ میشدند از بهترین سطح آموزش برخوردار باشند و با شایستهترین افراد ازدواج کنند.
ازدواج با پادشاه نومیدیا
کلئوپاترا سِلینی در همان دوران زندگی در خانۀ اُکتاویا با شوهر آیندۀ خود، یوبای دوم، آشنا شد. یوبا در خردسالی بهعنوان گروگان به اسارت جولیوس سزار (۱۰۰ تا ۴۴ پیش از میلاد) درآمده بود و پیش خانوادۀ او زندگی میکرد. وقتی کلئوپاترا سِلینی را به رُم آوردند، یوبای نوجوان هنوز در خانۀ اُکتاویا بهسر میبرد. از همان زمان کلئوپاترا سِلینی دوم و یوبای دوم با هم بزرگ شدند.
آن دو از همان آغاز کار وجه مشترک زیاد داشتند. هردو در سن کم بر اثر تهاجم رُمیها یتیم شده و از خاندانهای سلطنتی خود در شمال آفریقا دور افتاده و به تبعید برده شده بودند. نیز هردوی آنها به فرهنگ هلنیستی و جریانهای جدید روشنفکری علاقه داشتند. در دهۀ ۲۰ پیش از میلاد، یوبای دوم به جمع دانشوران برجستۀ روزگار خود در رشتههای تاریخ و جغرافی پیوست. اما نفوذ کلئوپاترا سِلینی بر کار یوبا از نظر دور نمیماند، و او نیز به لحاظ تخصص در تاریخ و جغرافی آفریقا دست کمی از یوبا نداشت. کلئوپاترا سِلینی دوم در حدود سال ۲۵ پیش از میلاد به سن ازدواج رسید، و اُکتاویا ترتیب ازدواج او با یوبای دوم را داد. پیوند آنها با نظر موافق آگوستوس نیز همراه بود، که وصلت بین دو جوان از خاندانهای سلطنتی را جایز و شایسته میدانست.
ملکۀ موریتانی
آگوستوس پس از ازدواج کلئوپاترا سِلینی با یوبای دوم آن دو را به نمایندگی از رُم فرمانروای نومیدیای غربی و موریتانی کرد که ناحیهای پهناور و ثروتمند در شمال غربی آفریقا بود. موریتانی در آن زمان هیچ سر و سامانی نداشت؛ دو فرمانروای پیشین آن تا قبل از سال ۳۱ پیش از میلاد پس از سالها جنگ و جدال بر سر تاج و تخت مرده بودند. رُم نیز چنان درگیر رسیدگی به مسائل دیگر بود که فرصت و علاقهای برای رسیدگی به این ایالت دورافتادۀ خود نداشت. به همین خاطر، آگوستوس در مقام امپراتور رُم زوج جوان را با کمال میل راهی شهر یُل (Iol) کرد، که مرکز ایالت موریتانیِ امپراتوری رُم بود و در محل کنونی شهر ساحلی شرشال در الجزایر قرار داشت. شهر یُل، وقتی کلئوپاترا سِلینی و یوبا به آن قدم گذاشتند، نیمهویران و رو به نابودی بود. فرمانروایان جدید با تلاش و کوشش فراوان دست به کار بازسازی آن شدند، و پس از بنا کردن پایتختی در خور اعتنا، نام آن را به افتخار آگوستوس به یُل قیصریه تغییر دادند.
شهر جدید بر اساس پلان شهری رُمی با خیابانبندی منظم ساخته شده و علاوه بر زیبایی از کارآیی فراوان برخوردار بود. ساختمانهای دولتی مجلل، مثل گیمنازیوم (مدرسه-ورزشگاه)، حمام، و تئاتر همگی عظمت فرهنگی رُم را به نمایش میگذاشتند. فرمانروایی کلئوپاترا سِلینی دوم بدون تردید رنگ و بویی یونانی-مصری به موریتانی بخشیده و تنوع فرهنگی محل را، که از فرمانروایان بربر و فُنیقی مایه میگرفت، بالا برده بود. این جلوههای فرهنگی مدیترانهیی علاوه بر یُل قیصریه در شهر بزرگ دیگر موریتانی یعنی وُلوبیلیس (Volubilis؛ اکنون محوطۀ باستانی وُلیبی در شمال مراکش) هم مشهود بود.
آمیزههای گوناگون عناصر هنر و معماری یونانی با همتای رُمی آن علامت مشخصۀ منظر فرهنگی بیشتر ملتهای حوزۀ مدیترانه در سدۀ نخست پیش از میلاد بهشمار میرفتند. در موریتانی آن زمان، بنمایههای معماری مصری مثل تندیسهای ابوالهول و پیکرهای سنگی غولآسا رواج زیادی داشتند. ساختههای اصیل هنر مصر، از جمله تندیسهای بزرگی که تاریخ ساخت آنها به دوران توتموسۀ یکم (فرمانروایی ۱۵۰۴ تا ۱۴۹۲ پیش از میلاد) برمیگشت، برای زینت بخشیدن به فضاهای عمومی از آن سرزمین وارد میشد. در یُل قیصریه کتابخانۀ بزرگی از روی «کتابخانۀ اسکندریه» ساخته شده بود تا گواهی بر اهمیت دستاوردهای فرهنگی برای خاندان جدید حاکم بر موریتانی باشد. کلئوپاترا سِلینی دوم دانشوران و آزاداندیشان زیادی را که در دربار اسکندریه خدمت کرده بودند و عدهای شاعر و ادیب و پزشک نیز در میانشان بود، در دربار خود گرد آورده بود. بدین ترتیب افقهای دانش و اندیشه در قیصریه به گستردگی بیسابقهای رسید و موجب اعتلای فرهنگی فزایندۀ پایتخت شد.
عاقبت قلمرو پادشاهی موریتانی بین سرزمینهای زیر سلطۀ امپراتوری رُم، که اکنون در سرتاسر حوزۀ مدیترانه گسترده بودند، کم و بیش به کامیابی شهرت یافت. کشاورزان با شور و حرارت بیشتری به کار و تولید رو آوردند، و بازرگانی رشد چشمگیری پیدا کرد. چیزی نگذشت که موریتانی در صادرات کالاهایی مثل الوار، غله، و رنگدانۀ ارغوانی صور آوازۀ بلندی پیدا کرد. از همین رو، در بندر یُل قیصریه فانوس دریایی بلندی همانند فانوس دریایی معروف اسکندریه ساختند تا کار هدایت کشتیهای تجاری را آسان کند.
تداوم بطلمیوسیان
کلئوپاترا سِلینی دوم خود را جانشین و دنبالهرو مادرش میدانست و به روش بطلمیوسیان فرمانروایی میکرد. لقب «کلئوپاترا، دختر کلئوپاترا» که او برای خود برگزیده بود بهخوبی نشان از بالیدن او به میراث سلطنتی مصریاش دارد. تصویر فرمانروایان و بزرگان بطلمیوسی در کنار شمایل خاندان سلطنتی موریتانی زینتبخش مجموعۀ آثار هنری و تزئینی دربار کلئوپاترا سِلینی و یوبا بود. کلئوپاترا سِلینی دوم با بخشیدن جایگاهی شایسته به یاد و خاطرۀ مادرش به مقاومت آشکار در برابر سیاستهای آگوستوس در رابطه با تبلیغ تصویر کلئوپاترای هفتم به عنوان دشمن رُم پرداخت. با تلاشهای او چهرۀ خاندان بطلمیوسی که در سراسر امپراتوری خدشهدار شده بود، مکانی برای بالندگی در دربار موریتانی پیدا کرد.
در این دوران دربار موریتانی دوزبانه شده بود و هردو زبان لاتین و یونانی بهطور رسمی در آن رواج داشت. روی سکهها هم تصویر یوبای دوم و هم تصویر کلئوپاترا سِلینی دوم را ضرب میکردند، اما سکهنوشتهای یوبا به لاتین بود و سکهنوشتهای کلئوپاترا سِلینی به یونانی، بهصورت «کلئوپاترا باسیلیسا» (ملکه کلئوپاترا)، که یاد مادرش را نیز زنده میکرد. برخی از سکههای او حتا نقشمایههای مصری مثل تمساح، سیستروم (جغجغۀ مقدس)، و کبرای چنبرهزده (uraeus)، نماد فرمانروایی در مصر، هم داشتند. کلئوپاترا سِلینی دوم در حدود سال ۱۰ پیش از میلاد پسری بهدنیا آورد که پس از پدر و مادرش به پادشاهی موریتانی رسید. نام او را پتولمی (بطلمیوس) گذاشتند تا سنت خاندان بطلمیوسی از این راه نیز تداوم پیدا کند.
درگذشت و میراث
علت دقیق مرگ کلئوپاترا سِلینی دوم معلوم نیست، ولی با این که به سن بالا نرسیده بود برخی پژوهشگران به دلیل سکوت منابع تاریخی در این رابطه احتمال مرگ طبیعی را مطرح کردهاند. او را در «آرامگاه سلطنتی موریتانی» در یُل قیصریه به خاک سپردند، که به فرمان خود او و یوبا ساخته شده بود تا آرامگاه خانوادگی همۀ نسلهای بعدی باشد. ساختمان این آرامگاه به لحاظ معماری شباهت زیادی به «آرامگاه آگوستوس» در رُم دارد.
علاوه بر علت، تاریخ دقیق درگذشت کلئوپاترا سِلینی نیز، چون در هیچیک از منابع تاریخی موجود ثبت نشده، هنوز مورد بحث است. این تاریخ را معمولن حدود سال ۵ پیش از میلاد درنظر میگیرند، چون کریناگوراس اهل میتیلینی (Krinegoras of Mytilene؛ ۷۰ پیش از میلاد تا ۱۸ میلادی)، سفیر و یادوارهنویس یونانی که مدتی در مقام شاعر دربار در رُم بهسر برد، یادوارهای در رثای او نوشته که اگر به مضمون گرفته شود، به تلویح میرساند که مرگ کلئوپاترا سِلینی دوم مصادف با یک ماهگرفتگی بوده است. مشکل اینجاست که در فاصلۀ سالهای ۹ پیش از میلاد تا ۱۴ میلادی چندین ماهگرفتگی رخ داده و تعیین تاریخ درگذشت بر اساس چنین رویدادی را به حدس و گمان منوط کرده است.
رخسار خود ماه تیره گشت چون شب هنگام برخاست و سوگ خویشتن را در حجاب شب پیچید،
چرا که دید همنام رعنایش، سِلینی، نفسبریده در تاریکی هادِس نشسته است؛
آن که در زیبایی نورانی خود همتای ماه بود و مرگش با تاریکی آن درآمیخت.
(Krinegoras, Greek Anthology 7.633, transl. Maria Ypsilanti)
یوبای دوم زمانی پیش از سال ۶ میلادی با گلافیرا اهل کاپادوکیه (Glaphyra) ازدواج کرد، و تردیدی نیست که این ازدواج بعد از مرگ کلئوپاترا سِلینی دوم صورت گرفت. بعضی از تاریخنویسان روایتهای متفاوتی هم پیشنهاد کردهاند، از جمله این که شاید کلئوپاترا سِلینی و یوبا مدتی پیش از ازدواج او با گلافیرا از هم جدا شده بودند، یا این که یوبا عرف رُمی تکهمسری را کنار گذاشته و به سنت پیشینیان نومیدیایی خود تصمیم به چندهمسری گرفته بوده است. سکههایی که تصویر کلئوپاترا سِلینی دوم را به تنهایی یا همراه با یوبای دوم برخود دارند از خزانههایی با تاریخ ۱۷ میلادی هم بهدست آمدهاند. پیدا شدن این سکهها به احتمال این که کلئوپاترا سِلینی دوم تا آن سال هم زنده بوده، دامن زده است. در مقابل، بیشتر احتمال میرود که سکهها پس از مرگ او و به یادبود دوران فرمانرواییاش ضرب شده باشند و شاید مناسبت آنها رسیدن پسرش پتولمی به پادشاهی موریتانی بوده است. در هر صورت، تبار فرمانروایی کلئوپاترا سِلینی دوم با سلطنت پسرش (فرمانروایی ۲۰ تا ۴۰ میلادی) به تداوم رسید.