نبرد ائتلاف سوم (۱۸۰۶- ۱۸۰۵)، جنگ اروپایی بزرگی در دوره جنگهای ناپلئونی بود (۱۸۱۵- ۱۸۰۳). در این واقعه ائتلافی از متحدان شامل بریتانیا، روسیه، اتریش، سوئد، ناپل و سیسیل به مصاف اتحاد ناپلئون اول نخستین امپراطور فرانسه (۱۸۱۵؛ ۱۸۱۴- ۱۸۰۴) ، اتحادیه ایالتهای آلمانی و متحد نه چندان مستحکم فرانسه یعنی اسپانیا رفتند.
ریشه جنگ به اختلافات حلنشده ناشی از جنگهای انقلاب فرانسه ( ۱۸۰۲- ۱۷۹۲) و میل به متوقف نمودن جاهطلبیهای امپراطوری ناپلئون برمیگشت. پس از شکست معاهده آمین در نتیجه جنگ میان فرانسه و بریتانیا، نخست وزیر انگلیس ویلیام پیت جوان ( ۱۸۰۶- ۱۷۵۹) پویشی سیاسی را به منظور ساخت سومین اتحاد ضد فرانسه آغاز نمود. تهدیدهای ناشی از نفوذ فزاینده فرانسه در آلمان و ایتالیا، همچنین خشم ناشی از اعدام بحثبرانگیز دوک انگیین توسط ناپلئون موجبات پیوستن قدرتهای اروپایی به اتحادیه پیت و بسیج نیرو در آگوست ۱۸۰۵ را آغاز نمود. هرچند در این میان پروس نشان داد که مایل است بیطرف باقی بماند.
ناپلئون سریعا پاسخ داد و نیروهای جدید ارتش بزرگ را به آلمان وارد و باقیمانده نیروهای اتریشی در کمپ اولم را پاکسازی نمود ( ۲۵ سپتامبر تا ۲۰ اکتبر ۱۸۰۵) . کمی بیشتر از یک ماه بعد ناپلئون بزرگترین پیروزیاش را با شکست ارتش روسیه- اتریش در جنگ استرلیتز به دست آورد ( ۲ دسامبر). متعاقب این شکست روسها مجبور به عقبنشینی شدند و اتریشیها درخواست صلح دادند. هرچند استرلیتز تسلط نیروهای فرانسوی در زمین را تضمین نمود، پیروزی نیروی دریایی بریتانیا در نبرد ترافالگار (۲۱ اکتبر) نه تنها این وضعیت را متعادل نمود بلکه تفوق نیروی دریایی بریتانیا بر دریا را تا یک سده بعد موجب شد.
شکست ائتلاف سوم همراه با مرگ پیت نخست وزیر انگلیس در ژانویه ۱۸۰۶ ضربه سختی به دشمنان ناپلئون وارد کرد. همزمان با کاهش قدرت هاپسبورگها در پی وادار نمودن اتریش به واگذاری سرزمینهایی به فرانسه و پرداخت چهل میلیون فرانک به عنوان غرامت جنگی، ناپلئون با به رسمیت شناختن تعدادی از ایالتهای آلمانی تحتعنوان کنفدراسیون راین و اعلام خود به عنوان محافظ این کنفدراسیون موجب خروج کامل این ایالات از امپراطوری مقدس روم و در نتیجه انحلال کامل آن در جولای ۱۸۰۶ شد. تسلط ایالات جدید التاسیس ناپلئون در اروپای مرکزی زنگ خطر را برای پروس به صدا درآورد و در نتیجه باعث الحاق پروس به دشمنان فرانسه و حضور در جنگ بعدی ائتلاف چهارم شد (۱۸۰۷- ۱۸۰۶).
صلح شکننده
معاهده آمین، منعقد شده میان بریتانیا و فرانسه در ۲۵ مارس ۱۸۰۲ به یک دهه جنگ ناشی از انقلاب فرانسه خاتمه داد. اگرچه مردم خسته از جنگ اروپا به آرامش برخاسته از صلح خوشامد گفتند، اما در واقع این حقیقت که عهدنامه بسیاری از پیروزیهای انقلاب فرانسه را تضمین میکرد و در مقابل بریتانیا را مجبور میکرد تا از مستعمرات جدید خود چشمپوشی کند، تنها از سرگیری دشمنیها را تضمین کرد. روابط میان دو کشور به سرعت به وخامت گرایید. استفاده ناپلئون از معاهده لوییزیانا با اسپانیا و تصمیماش بر گسیل نیرو برای تصرف سنت دومنیگو (هاییتی) به عنوان چالشی برای مستعمرات بریتانیا تفسیر شد. در این میان بریتانیا نیز با عدم تخلیه نیروهایش از مالت آنچنان که در معاهده صلح تصریح شده بود، به تحریک فرانسه پرداخت. بعد از شکست در بهبود اوضاع از طریق دیپلماتیک، بریتانیا در تاریخ ۱۸ مه ۱۸۰۳ اعلام جنگ نمود. صلح فقط ۴۲۰ روز دوام آورده بود.
اگرچه ناپلئون انتظار جنگ به این سرعت را نداشت اما اکنون که پیش آمده بود برای واکنش تعلل نشان نداد. تا پایان ماه فرانسه الکترول هانوفر، سرزمین اجدادی جورج سوم پادشاه انگلستان را تصرف نمود و در ماه ژوئن تدارکات برای حمله همه جانبهای به انگلستان را آغاز کرد. او پایگاه نظامی را در بولن ایجاد نمود که قرارگاه اصلی نیروی جدید گستردهای بود که تعدادشان تا ماه مارس ۱۸۰۴ به ۱۲۰۰۰۰ نفر میرسید. ناپلئون همچنین با گرو مردان ایرلندی متحد به منظور ایجاد یک شورش و هماهنگی آنان با زمان پیاده شدن ارتش فرانسه در بریتانیا ارتباط برقرار کرد. همچنین برنامهای برای ساخت ۵۷ کشتی به منظور عبور فرانسویها از کانال دریایی تدارک دید. به منظور از میان بردن تهدید ناوگان سلطنتی، ناپلئون نقشه شجاعانهای را طرح کرد. دو کشتی فرانسوی سد بریتانیا در تولون و برست را شکسته، از آتلانتیک عبور کرده و وارد قلمرو هند غربی برای تهدید مستعمره بریتانیا میشدند. ناوگان انگلیسی برای دفاع از مستعمره آنها را تعقیب میکردند. در همینحین کشتیهای فرانسوی به سرعت به اروپا بازگشته و ارتش را برای عبور از کانال همراهی میکردند. اجرای نقشه به سرعتی بستگی داشت که شاخصه جنگهای ناپلئونی بود اما برای یک ارتش زمینی موثرتر از ناوگان دریایی عمل میکرد.
همزمان که ناپلئون برای حمله نقشه میکشید، بریتانیا نیز در حال تدارک جنگ بود. در ۱۰مه ۱۸۰۴ ویلیام پیت برای بار دوم به نخست وزیری انتخاب شد. به عنوان دشمن همیشگی اتقلاب فرانسه، پیت دوبار اتحادی علیه فرانسه تشکیل داده بود و برای ایجاد سومین ائتلاف فرصت را از دست نداد. اما دیگر قدرتهای اروپایی چندان مایل به شرکت در این اتحاد نبودند آنچنان که فرانسیس دوم امپراطور امپراطوری مقدس روم ادعا کرد " فرانسه کاری با من ندارد" (چندلر، ۳۳۰). اگرچه نظر آنان با تسلط و تاثیر فزاینده فرانسه تغییر کرد. در ۱۸ مه ۱۸۰۴ جمهوری فرانسه به امپراطوری اول فرانسه تغییر. و هفت ماه بعد ناپلئون به عنوان امپراطور تاجگذاری کرد. در ۱۸۰۵ ناپلئون پیش از تاجگذاری خود به عنوان امپراطور ایتالیا، پیدمونت و آلبا را به فرانسه الحاق کرد که نقض مستقیم معاهدات پیشین با اتریش بود. او همچنین با شکستن حاکمیت بادن بیطرف، ربایش و اعدام دوک انگیین یکی از شاهزادههای بوربون، موجی از شوک و ترس را در سراسر اروپا پراکند. سوئد و روسیه هردو وحشتزده روابط سیاسی خود را با فرانسه قطع کردند.
اینچنین رفتارهای خصمانهای کشورهای اروپایی را مستقیم به سوی پیت و نقشه او راند. در دسامبر ۱۸۰۴ سوئد وارد اتحادی با بریتانیا شد. در آوریل همان سال روسیه نیز به اقدام مشابهی دست زد زیرا تزار الکساندر اول احساس میکرد تاثیر فزاینده ناپلئون سدی در برابر گسترش اقتدار روسیه است. در آگوست ۱۸۰۵ اتریش، ناپل و سیسیل نیز به سومین اتحاد پیت پیوستند و همگی با هدف عقب راندن فرانسه به مرزهای پیش از جنگ سال ۱۷۹۲ به این کشور اعلام جنگ کردند. امپراطوری فرانسه نیز با اتحادیه ایالتهای آلمانی از جمله تازه واردانی مانند باواریا و ورتمبرگ همچنین اسپانیا متحد بی رغبت فرانسه از سال ۱۸۰۱ اتحادی را تشکیل دادند. پس از پیشنهاد اعطای هانوفر به پروس این کشور نیز تصمیم گرفت در جنگ با فرانسه اعلام بیطرفی کند.
اولم و استرلیتز
در آگوست ۱۸۰۵ متحدان به طرح نقشه برای حمله به فرانسه پرداختند. آرشیدوک چارلز با ۹۶۰۰۰ نفر به شمال ایتالیا فرستاده شد زیرا مهمترین جنگهای دو ائتلاف پیشین در این منطقه به وقوع پیوسته بود و ژنرالهای ارتش متحدین به اشتباه باور داشتند جنگ جدید نیز در اینجا خواهد بود. دومین بخش ارتش اتریش به فرماندهی ژنرال کارل ماک نیز متحد فرانسه یعنی باواریا را مورد حمله قرار میداد و در آن منطقه با قوای روسی زیر فرماندهی مارشال میخاییل کوتوزوف تقویت میشد. اما وقتی ماک به باواریا حمله و اردوی ارتش خود را در شهر اولم برپا کرد، نظامیان روسی تازه شروع به حرکت به سمت او کردند. علت این اختلاف زمانی یازده روزه به تفاوت در تقویم ژولیانی قدیم که روس ها استفاده میکردند و تقویم گرگوریانی که مورد استفاده اکثریت کشورهای اروپایی بود، برمیگشت. در ادامه زیرساختهای نامناسب شرق اروپا نیز حرکت ارتش روسیه را با اختلال مواجهه کرد.
در همین حین ناپلئون ارتش خود را که اکنون به ۲۱۰۰۰۰ نفر میرسید را در طول راین به حرکت درآورد. مارشال آندره ماسینا نیز به دستور او با ۶۸۰۰۰ نفر برای رویارویی با آرشیدوک چارلز به ایتالیا فرستاده شد در حالی که باقیمانده ارتش به سمت ژنرال ماک حرکت میکرد. این اقدام برای متحدان یک غافلگیری عظیم بود زیرا گمان نمیکردند ناپلئون نقشه حمله به بریتانیا را رها کند. ۲۵ سپتامبر ارتش فرانسه (تغییر نام داده به ارتش بزرگ) از راین عبور کرد. این ارتش به هفت لشکر نیمه مستقل تقسیم میشد که هرکدام زیر نظر مارشال یا ژنرالی بود و میتوانست در یک زمان برای چند ساعت به طور مستقل از ارتش اصلی عمل نماید. این شیوه به ارتش ناپلئون اجازه میداد مساحت بیشتری را با سرعتی چشمگیر تحت پوشش قرار دهد. ۷ اکتبر ارتش فرانسه تنها دوازده روز بعد از عبور از راین به کرانههای دانوب رسید. ماک تلاش نمود تا مانع عبور ارتش فرانسه از دانوب شود هرچند ناموفق بود و در نهایت فرانسویها اولم را محاصره و ارتش ماک را در داخل شهر به دام انداختند. در حالی که قوای روسی هنوز ۱۶۰ کیلومتر (۱۰۰ مایل) فاصله داشتند، ماک چاره ای به جز تسلیم نداشت. کمتر از یک ماه بعد از آغاز جنگ، ناپلئون ضربه سختی به کل ارتش متحدین وارد کرده بود.
نهایتا ارتش ۳۶۰۰۰ نفره کوتوزوف در ۲۳ اکتبر به برانوار رسید. با مشاهده قوای ارتش بزرگ فرانسه، کوتوزوف تصمیم گرفت به جای ریسک یک جنگ بزرگ، به موراویا عقبنشینی کند. اما در همین حین در چند حرکت مجدانه، ضرباتی را به ارتش فرانسه وارد کرد. عقبنشینی روسها مسیر وین را برای ناپلئون باز نمود و ارتش فرانسه توانست در ۱۳ نوامبر پایتخت اتریش را تصرف کند. علیرغم پیروزهای اخیر اما ناپلئون در وضعیت شکنندهای قرار داشت. ارتشش به طور خطرناکی پراکنده شده بود و او در عمق خاک دشمن تنها با ۷۵۰۰۰ سرباز قرار داشت. در همین حال ارتش متحدین با ۹۰۰۰۰ نفر در زیر فرمان امپراطوران اتریش و روسیه در اولتمز جمع شده بود و خطر قریبالوقوع پیوستن پروس به متحدین نیز وجود داشت که میتوانست ۱۸۰۰۰۰ نفر دیگر به این تعداد اضافه کند.
امپراطور فرانسه میدانست که مجبور است جنگ تمام عیاری به راه بیندازد پیش از آنکه به طور کامل مضمحل شود. به منظور فریب متحدین و مجبور کردن آنها به حمله به او در زمینی که خودش میخواست، ناپلئون تصمیم گرفت تظاهر به ضعف کند. او نیروهایش را از بلندیهای استراتژیک پراتزن عقب کشید و عمدا جناه راست ارتشش را پراکنده کرد. همه این اقدامات پیش از اعزام فرستادهای به اردوگاه دشمن برای درخواست متارکه جنگ بود. متحدین در دام افتاده و متقاعد شدند که ناپلئون ضعیف و ناامید است. به همین خاطر سریعا بلندیهای پراتزن را تصرف و در صبح ۲ دسامبر حمله اصلی خود به جناح راست ارتش فرانسه را آغاز کردند. این دقیقا همین چیزی بود که ناپلئون میخواست. جناح راست ارتش به زودی توسط لشکر سوم به فرماندهی لوییس نیکولاس داووت که ۱۱۲ کیلومتر (۷۰ مایل) را تنها در عرض ۲ روز برای رسیدن به جبهه جنگ طی کرده بود، تقویت شد. در حالی که اکثریت ارتش متحدین در حال جنگ با جناحین ارتش فرانسه بودند، ناپلئون دستور حمله به قلب سپاه متحدین را داد. جنگ خونینی بر فراز بلندیها به وقوع پیوست و با درگیری فرانسویها با گارد امپراطوری روسیه به اوج خود رسید.
در بعدازظهر، ارتش متحدین به طور کامل از جبهه جنگ رانده شده بود، ارتش روسیه به مجارستان عقب نشست و فرانسیس دوم امپراطور امپراطوری مقدس روم درخواست صلح داد. متعاقب آن معاهده پرسبورگ (براتیسلاو) در ۲۶ دسامبر به امضا رسید که اتریش را از ائتلاف سوم بیرون میکشید و خسارتی معادل واگذاری سرزمینهای پهناوری به کنفدراسیون ایالتهای آلمانی و ۴۰ میلیون فرانک غرامت جنگی به آنان تحمیل کرد. استرلیتز تفوق ارتش فرانسه بر قاره اروپا را برای یک دهه بعد تضمین کرد و از آن به بعد همواره به عنوان یکی از بزرگترین نبردهای ناپلئون نام برده شده است.
ترافالگار
همانگونه که اشاره شد ناپلئون برای اجرای نقشه حمله به انگلستان به ناوگان فرانسه دستور داد با هدف دور نمودن کشتیهای انگلیسی به سوی هند غربی بادبان بکشند. در ۳۰ مارس ۱۸۰۵ دریاسالار پیر چارلز ویلنوو موقعیت را برای این کار مناسب دید. برای اجتناب از سد نیروهای بریتانیایی در تولون، ویلنوو پیش از اینکه کشتیهای فرانسوی- اسپانیایی را از آتلانتیک عبور دهد و در ماه مه به هند غربی برسد با یک کشتی اسپانیایی زیر فرمان دون فدریکو گراوینا مستقر در کادیس همراه شد. دریاسالار هوروشیو نلسون (۱۸۰۵- ۱۷۵۸) فرمانده ناوگان انگلیسی مستقر در مدیترانه فریب این حقه را خورد و به تعقیب ویلنوو پرداخت. هنگامی که در ماه ژوئن نلسون به هند غربی رسید، ویلنوو به سمت اروپا برگشته بود تا به دیگر ناوگان مستقر در برست بپیوندد که ۵۸ کشتی برای آغاز حمله به انگلستان در اختیار او قرار میداد. اما نلسون که متوجه فریب شده بود به منظور اعلام اخطار به فرماندهان نیروی دریایی مستقر در کانال برای مراقبت از حمله کشتیهای فرانسوی- اسپانیایی، قایق تندرویی به لندن اعزام کرد.
بعد از دومین عبور از آتلانتیک، ویلنوو به نیروی دریایی بریتانیا زیر فرماندهی دریاسالار سر رابرت کالدر مستقر در شمالغرب اسپانیا برخورد کرد. اگرچه نبرد دماغه فینیستر (۲۲ ژوئن) ناتمام باقی ماند، اما توانست از الحاق ویلنوو و نیروهایش به ناوگان فرانسوی مستقر در برست جلوگیری کند. در مقابل او به سمت کادیس بادبان کشید جایی که دوباره با نیروهای انگلیسی مواجه شد. شکست ویلنوو در پیوستن به نیروهای مستقر در برست، امیدها برای حمله به بریتانیا را به باد داد و ناپلئون را مجبور کرد ارتش بزرگ را به سمت آلمان هدایت کند. در ۱۴ سپتامبر ناپلئون دستور جدیدی به ویلنوو ابلاغ کرد که طبق آن او باید در اولین فرصت از کادیس عبور و برای کمک به جبهه فرانسه در ایتالیا به سمت ناپل بادبان میکشید. این دستور در ۲۰ اکتبر عملی شد؛ زمانی که نیروهای ویلنوو در سه ستون به جنوب شرقی یعنی سمت تنگه گیبرالتار حرکت نمود. روز بعد او با کشتیهای نیلسون نزدیک دماغه ترافالگار روبرو شد.
پیشبینی آینده.
نلسون از ناو فرماندهیاش موسوم به اچ ام ای ویکتوری رهبری ۱۷۰۰۰ مرد به همراه ۲۷ کشتی آماده حمله را بر عهده داشت. در مقابل نیروهای فرانسوی- اسپانیایی شامل ۳۰۰۰۰ مرد و ۳۳ کشتی آماده حمله میشد. صبح روز ۲۱ اکتبر در حالی که ویلنوو نیروهایش را در یک خط حمله سازماندهی میکرد اما دریاسالار نلسون رویکرد خطرناکتری را با تقسیم نیروهایش به دو اسکادران مساوی اتخاذ نمود. کمی قبل از ظهر نلسون این پیام را مخابره کرد " انگلستان انتظار دارد هر مرد به وظیفهاش عمل کند" و سپس دستور حمله داد (میکابریدز، ۲۰۹). دو اسکادران بریتانیایی حمله به نیروهای فرانسوی- اسپانیایی را آغاز کردند به این صورت که هرکدام از کشتیهای جنگی انگلیسی هنگام حرکت از میان کشتیهای دشمن توپهای جنگی را به سمت آنان شلیک میکردند. جنگ ۵ ساعت ادامه داشت و با پیروزی قاطع بریتانیا به پایان رسید. ۱۷ کشتی ناوگان فرانسه- اسپانیا تصرف و یک کشتی نیز به طور کامل نابود شده بود در حالی که کشتیهای انگلیسی خسارتی ندیدند. با این حال آنان دریاسالار نلسون که در هنگام جنگ به شدت مجروح شده بود را از دست دادند. جنگ ترافالگار تفوق بریتانیا بر دریاها را تا یک سده بعد تضمین نمود.
نبردها در ایتالیا
در پاییز ۱۸۰۵ زمانی که مارشال ماسینا با ۶۸۰۰۰ ارتشی وارد ایتالیا شد درباره اهمیت ماموریت خود هیچ شکی نداشت. هدف او مشغول کردن آرشیدوک چارلز و ۹۶۰۰۰ اتریشی همراهش در شبهجزیره ایتالیا به منظور بازداشتن او از تقویت جبهه دانوب بود در تعقیب آرشیدوک، ماسینا شهر ورونا و چند پل کلیدی بر روی رودخانه آدیگو را ۷ اکتبر به امید تحریک اتریشی ها به حمله، تصرف نمود. وقایع روی داده در اولم آرشیدوک را درباره خطر آنچه به مثابه تئاتری دیگر بود به شک میانداخت بنابراین او تصمیم گرفت به سمت کالدریو عقبنشینی کند.
تعلل چارلز، ماسینا را برای حمله به سنگرهای اتریشیها تشجیع کرد. علیرغم زیانهای متعدد ارتش فرانسه بیوقفه در جنگ دوم کالدرو (۳۰- ۲۹ اکتبر) با اتریشیها جنگید. در ۱ نوامبر چارلز در هنگام عقبنشینی به ونیز با این هدف که قدرت استحکامات اتریشیها ماسینا را از تعقیب او منصرف کند، یک رشته حملات در مقابل فرانسویها انجام داد. با این حال او در اشتباه بود ماسینا همزمان که به تعقیب ارتش چارلز ادامه میداد یگانی برای محاصره ونیز فرستاد. در ۱۴ نوامبر نیروهای اتریشی با عبور از رود ایسونزو در موقعیت دفاعی استقرار پیدا کردند هرچند تسلیم اتریشیها چند هفته بعد، تهدید ارتش چارلز را خنثی کرد.
اکنون ارتش فرانسه در ایتالیا میتوانست به سمت جنوب یعنی ناپل حرکت کند. در ۱۸۰۱ فردیناند پنجم پادشاه ناپل در اتحادی با ناپلئون قول داد که در جنگ پیشروی بیطرف باقی بماند. اما او با الحاق به سومین ائتلاف و صدور اجازه پیاده شدن ۱۳۰۰۰ نفر از نیروهای انگلیسی- روسی در ناپل اتحاد خود با ناپلئون را شکست. امپراطور فرانسه درصدد انتقام بود و وعده داد " بوربونهای ناپل از تختشان تبعید خواهند شد و محکوم به سرگردانی همانند گدایان در کشورهای اروپایی خواهند بود در حالی که برای کمک به خویشاوندانشان التماس میکنند" (میکابریدز، ۲۱۱). در ژانویه ۱۸۰۶ نیروهای انگلیسی- روسی در حالی که از موقعیت دفاعی ناپل ناراضی بودند آنجا را ترک کردند.
ارتش بدون آموزش ناپل در حالی که با تجهیزات خود رها شده بود، هماورد مناسبی برای ارتش ۴۱۰۰۰ نفری ماسینا نبود. نیروهای فرانسوی با عبور از مرز در ۸ فوریه ۱۸۰۶ شکست قاطعی در کمپوتنس (۹ مارس) به ناپلیها وارد کردند. بوربونها از پادشاهی فرار کرده و برادر ناپلئون جوزف بناپارت در ۳۰ مارس به عنوان پادشاه ناپل منصوب شد. هرچند ناپلیها چندان مایل به پذیرش پادشاهی او نبودند. ناحیه کالابریا شورش کرده و توسط ۵۲۰۰ نیروی انگلیسی حمایت شد. اگرچه آنان موفق شدند در جنگ مایدا ( ۴ جولای ۱۸۰۶) فرانسویها را شکست دهند اما این پیروزی برای حفظ بوربونها بر تخت پادشاهی دیر بود.
پیامد
پیامد فوری جنگ سختترین ضربه را به اتریش وارد کرد زیرا مجبور به واگذاری ونیز به پادشاهی ناپلئون در ایتالیا شد. هم چنین سرزمینهای آلمانیگستردهای نیز به متحدان ناپلئون، باواریا و ورتمبرگ داده شد. امپراطور فرانسیس مجبور شد پادشاهی ناپلئون در ایتالیا را به رسمیت بشناسد و جوزف بناپارت به عنوان پادشاه ناپل و دیگر برادر ناپلئون، لوییس به عنوان پادشاه هلند شناخته شدند.
در جولای ۱۸۰۶ ناپلئون کنفدراسیون راین را که متشکل از ایالتهای آلمانی شامل باواریا، ورتمبرگ، بادن، هس- دارمشتات و چندین ایالت دیگر میشد را در زیر حمایت خود به وجود آورد. این ایالات موظف به ترک امپراطوری مقدس روم و فراهم آوردن ارتشی متشکل از ۶۳۰۰۰ نفر برای ناپلئون بودند. اگرچه امپراطوری مقدس روم زمان طولانی به عنوان یک واحد سیاسی تشریفاتی زیسته بود، اما این اخرین میخ بر تابوتش محسوب میشد. در ۱۲ اکتبر ۱۸۰۶ امپراطوری مقدس روم بعد از هزار سال منحل شد و امپراطور فرانسیسخود را با نام فرانسیس اول امپراطور اتریش نامگذاری نمود.
در دسامبر ۱۸۰۵ با شنیدن خبر پیروزی ناپلئون در استرلیتز، ویلیام پیت به نقشهای که به دیوار اتاقش زده شده بود اشاره و گفت " این نقشه را جمع کنید. در ده سال آینده به آن احتیاجی نیست" (میکابریدز، ۲۱۳). شکست سومین اتحاد تاثیر مضری بر سلامت شکننده پیت گذاشت به طوری که چند ماه بعد در ۲۳ ژانویه ۱۸۰۶ فوت کرد. اما مرگ یکی از سرسختترین دشمنان ناپلئون هم نتوانست آتش جنگهای ناپلئونی را خاموش کند. روسیه، بریتانیا و سوئد از پذیرش شکست سرباز زدند. با پیوستن به پروس آنها دوباره در جنگهای ائتلاف چهارم با ناپلئون روبرو شدند (۱۸۰۷- ۱۸۰۶).