هاتشِپسوت (فرمانروایی 1479 تا 1458 پیش از میلاد) نخستین فرمانروای زن در مصر باستان بود که توانست همتای مردان و با اختیار و اقتدار کامل یک فرعون حکومت کند. نام او را میتوان «سرآمدِ زنان والا» یا «زنی که بین زنان والا نفر اول است» معنی کرد. هاتشِپسوت در اصل به نیابت از طرف پسرخواندهاش، توتموسۀ سوم (فرمانروایی 1458 تا 1425 پیش از میلاد) که سرانجام جانشین او شد، زمامداری مصر را به دست داشت.
تندیسهای مصری و کتیبههای مربوط به آنها هاتشِپسوت را در آغاز دوران فرمانرواییاش در هیبتی زنانه تصویر میکنند، اما از همین منابع پیداست که او از حدود سال هفتم سلطنت خود تصمیم گرفت ترسیمی در سیمای یک فرعون مرد از خود ارائه کند، هرچند که همچنان در کتیبهها از عنوانهای زنانه درمورد خود استفاده میکرد. او پنجمین فرعونِ سلسلۀ هجدهم بود که در دورۀ «پادشاهی نوین» (حدود 1570 تا حدود 1069 پیش از میلاد)، از دورانهای اوج رفاه و آبادانی امپراتوری مصر باستان، حکومت میکردند.
هاتشِپسوت را گاه نخستین، یا حتا تنها، زنی که بر مصر حکومت کرده معرفی میکنند، درحالیکه زنان دیگری پیش از او این مقام را در اختیار گرفته بودند، از جمله مِرنهییت (Merneith؛ فرمانروایی حدود 3000 پیش از میلاد) در «دورۀ آغازین دودمانی» (احتمالن در مقام نایبسلطنه)، سوبِکنِفرو (Sobeknefru؛ فرمانروایی حدود 1807 تا 1802 پیش از میلاد) در دورۀ «پادشاهی میانه» و تووسرِت (Twosret؛ فرمانروایی 1191 تا 1190 پیش از میلاد) که مدتها بعد از هاتشِپسوت و در اواخر سلسلۀ نوزدهم به فرمانروایی رسید. بااینحال، هاتشِپسوت حتا اگر اولین یا آخرین یا تنها فرعون زن نبوده باشد، بدون تردید معروفترین آنها پس از کلئوپاترای هفتم (فرمانروایی حدود 69 تا 30 پیش از میلاد) و یکی از موفقترین زمامداران تاریخ مصر است. مارک فان دِ میهروپ، تاریخدان، در هماهنگی با تصویری که از هاتشِپسوت در ذهن پژوهشگران نقش بسته مینویسد که او «یکی از نامدارترین و جنجالیترین زنان مصر و حتا جهان باستان شد» (172). هاتشِپسوت فرمانروایی قدرتمند بود که ملک خود را با موفقیت کامل اداره میکرد و دلیل جنجالی بودن چهرۀ او در تاریخ هم همین است: در مصر به حکم سنت هیچ زنی نباید صاحب اختیار و اقتدار کامل یک فرعون میشد.
مدتی پس از درگذشت هاتشِپسوت نام او را از یادمانهایش پاک کردند که همین نشان میدهد توتموسۀ سوم به احتمال زیاد نمیخواسته نام و نشانی از او در تاریخ باقی بماند. دبیران دربار نیز از آن پس هرگز چیزی دربارۀ او ننوشتند و بارها ادعا شد معبدها و یادبودهای فراوانی که هاتشِپسوت ساخته بود کار فرعونهای بعد از اوست.
وجود این شخصیت زمانی از دل تاریکیهای تاریخ بیرون آمد که ژان-فرانسوا شامپولیون شرقشناس (1790 تا 1832 میلادی)، که شهرتش در گرو رمزگشایی از نوشتار هیروگلیف به کمکِ «سنگِ رُزِتّا» است، متوجه ناهمخوانی بین کتیبههای هیروگلیف حاکی از وجود یک فرمانروای زن با تندیسهای آشکارا مردانهای شد که از همان مکانِ پیدا شدن کتیبهها بهدست آمده بودند. هم کتیبهها و هم تندیسها متعلق به تالارهای داخلی معبد هاتشِپسوت در دیر البحری بودند. اما همۀ نشانههای وجود هاتشِپسوت از آن معبد زدوده شده بود.
مصریان عقیده داشتند پاک کردن نام یک شخص از صفحۀ روزگار روی حیات ابدی او در جهان آخرت نیز سرپوش میگذارد، بنابراین کسی که نام هاتشِپسوت را پاک کرده قصد نداشته پس از مرگ بلایی سر او بیاورد و به احتمال زیاد فقط میخواسته نام او را در بوتۀ فراموشی نگه دارد. نظریۀ دیگری هم میگوید نام او در برخی مکانهایی که در زمان خود چندان جلوی چشم نبوده از قلم افتاده است. در هر صورت، بناهای پرشماری به دستور هاتشِپسوت برپا شدند، و چندان تردیدی نیست که تخریب نام او گاه فقط حاصل عدم مراقبت و گذشت روزگار بوده است. ولی حتا اگر کوششی عمدی هم برای زدودن نام هاتشِپسوت از حافظۀ تاریخ صورت گرفته بوده در نهایت بیثمر مانده و امروز هاتشِپسوت در شمار بزرگترین فرعونهای مصر باستان قرار دارد.
سالهای اول زندگی و رسیدن به قدرت
هاتشِپسوت دختر توتموسۀ اول (فرمانروایی 1520 تا 1492 پیش از میلاد) از «بانوی بزرگ» او آهموسه (Ahmose) بود. پدر او از همسر دوم خود، مونتنوفرِت (Mutnofret)، نیز پسری داشت که توتموسۀ دوم بود. بنا بر سنت خاندانهای پادشاهی مصر، توتموسۀ دوم خواهر ناتنی خود، هاتشِپسوت، را پیش از آن که به بیست سالگی برسد به زنی گرفت. با این ازدواج، هاتشِپسوت به مقام «همسر ایزد آمون» رسید که بالاترین افتخاری بود که میتوانست نصیب یک زن مصری، پس از ملکه، شود و در عمل او را صاحب قدرتی فراتر از بیشتر ملکههای مصر میکرد.
مقام «همسر ایزد آمون» در تِبِس ابداع شده بود و عنوانی افتخاری برای زنانی از خاندانهای بلندپایه بود که دستیاران رسمیِ کاهن اعظم «معبد بزرگ آمون» در کارناک محسوب میشدند. این عنوان نخستین بار در دورۀ «پادشاهی میانه» (2040 تا 1782 پیش از میلاد) در کنار نام همسران یا دختران پادشاه ظاهر شد. اما در زمان «پادشاهی جدید» زنی که عنوان «همسر ایزد آمون» را در اختیار میگرفت قدرت صدور فرمانهای سیاسی را پیدا میکرد (قدرتی که بعدها در «دورۀ میانیِ سوم» بیشتر هم شد).
آمون محبوب ترین ایزد در تِبِس بود و زمانی رسید که او را ایزد آفرینندۀ جهان و سرور و پادشاه همۀ ایزدان دانستند. هاتشِپسوت در مقام همسر این ایزد شریک قدرت او شمرده میشد و به همین خاطر برگزارکنندۀ اصلی عیدهای این ایزد بود. چنین جایگاهی او را در عمل به مقامی الاهی همپایۀ ایزدان میرساند و او به عنوان ایزدبانوی اول رقصها و سرودهای ستایش این ایزد و دعا و نیازآوری به درگاه او را رهبری میکرد. هرچند از همۀ وظایفی که برعهدۀ «همسر ایزد آمون» بوده اطلاع دقیقی نداریم، اما تردیدی نیست که این منصب قدرتمند با گذشت زمان اهمیتی فزاینده پیدا کرده بود.
هاتشِپسوت و توتموسۀ دوم صاحب دختری به نام نِفِرو-رع (Neferu-Ra) شدند، اما توتموسۀ دوم پسری هم از یکی از همسران کم اهمیتتر خود بهنام ایزیس (Isis) داشت. این پسر توتموسۀ سوم و جانشین پدر بود. توتموسۀ دوم پیش از آن که پسرش دوران کودکی را پشت سر بگذارد درگذشت و با مرگ او هاتشِپسوت نایبسلطنه شد و ادارۀ کشور را تا زمان رسیدن توتموسۀ سوم به بزرگسالی به دست گرفت. اما پس از گذشت هفت سال از فرمانروایی هاتشِپسوت در مقام نایبسلطنه، او با ایجاد تغییر در قوانین بهعنوان فرعون مصر تاجگذاری کرد. هاتشِپسوت در مقام فرعون همۀ عنوانها و نامهایی را که فرمانروایان مصر تصاحب میکردند برای خود به صورت مؤنث درآورد، هرچند در تندیسهای خود در هیبت مردانه ظاهر میشد. فان دِ میهروپ مینویسد:
او با این که در تندیسها و نقشبرجستههای پیشین خود به صورت زن نمایش داده میشد، پس از تاجگذاری به عنوان پادشاه لباس مردانه به تن کرد و چیزی نگذشت که تندیسهای او را با اندام مردانه ساختند. در این تندیسها سینۀ او صاف و بدون برجستگی بود و نحوۀ ایستادنش به اطوار سنتی مردان نزدیک تر مینمود. برخی نقشبرجستههای او نیز آشکارا حک و اصلاح شدهاند تا شباهت بیشتری به سیمای مردانۀ جدید او پیدا کنند. (172)
تندیسهای هاتشِپسوت شکوه و جلال مقام سلطنتی او را از همه لحاظ به رخ میکشیدند در حالی که توتموسۀ سوم در مقیاسی کوچکتر در پشت سر یا پایینتر از او ترسیم میشد تا پایینتر بودن مقام او کاملن بهچشم بیاید. هاتشِپسوت همچنان از او به عنوان پسرخواندۀ خود و پادشاه نام می برد اما این لقبها فقط جنبۀ ظاهری و تشریفاتی داشتند. آشکارا معلوم بود که هاتشِپسوت سلطۀ خود به عنوان فرمانروای مصر را کمتر از هیچ مردی نمیداند و بازنمایی چهرۀ او در هنر تصویری مصر نیز تأکیدی بر این نگرش است. باب برایِر و هُیت هابز در کتاب خود دربارۀ تاریخ مصر مینویسند:
پوشیدن لباس مردانه توسط هاتشِپسوت برای فریب شهروندان مصر و به منظور القا کردن این باور که فرعون آنها مرد است، نبود. تندیسهای هاتشِپسوت همگی بدون استثنا سیمایی زنانه را به نمایش میگذارند، سیمایی که جنسیت آن، در نهایت، بهخاطر نامی زنانه به معنی «زنی که بین زنان والا نفر اول است»، برای هیچ فرد مصری جای تردید باقی نمیگذاشت. قصد هاتشِپسوت نه انکار زنانگی خود، بلکه روشن کردن این مسئله بود که او هم یک فرعون است و صاحب تمامی اختیارهایی که سنت به مردی در این مقام تفویض میکند.(30)
هاتشِپسوت میدانست در چه موقعیت خطیر و استثناییای قرار گرفته، به همین خاطر بیدرنگ به تحکیم پایههای قانونی سلطنت خود دست زد. او میدانست به دست گرفتن مسند یک فرعون برای یک زن خالی از چالش نخواهد بود، پس میخواست نشان دهد کسی نیست که در برابر مخالفان به سادگی میدان را خالی کند.
دورۀ آغازین فرمانروایی هاتشِپسوت
هاتشِپسوت در ابتدای فرمانروایی، دختر خود را به عقد توتموسۀ سوم درآورد تا بدینترتیب نِفِرو-رع نیز صاحب عنوان «همسر ایزد آمون» شود. با این اقدام حتا اگر هاتشِپسوت را به زور از مقام فرمانروایی خلع میکردند، او همچنان بهعنوان مادرخوانده و مادرزن فرعون موضعی مستحکم داشت و علاوه بر آن، مادر دختری در بالاترین منصب ممکن در مصر بود.
اما این پیشگیریها هنوز کافی نبودند، و هاتشِپسوت در راستای مشروعیت بخشیدن هرچه بیشتر به تاج و تخت خود، علاوه بر همسری آیینیِ آمون خود را دختر او نیز معرفی میکرد. او ادعا داشت که آمون رع در کالبد توتموسۀ اول بر مادر او ظاهر شده و از نزدیکی این دو هاتشِپسوت با ماهیتی نیمهیزدانی به دنیا آمده است. بخشی از کتیبۀ هاتشِپسوت شبی را که این بارداری در آن رخ داده چنین شرح میدهد:
او [آمون] در جسم اعلاحضرت شوهرش، پادشاه مصر علیا و سفلا [توتموسۀ اول]، ملکه را یافت که در میان زیبایی کاخ خویش به خواب رفته بود. ملکه با رسیدن رایحۀ عطر الاهی به مشامش بیدار شد و به سمت اعلاحضرت چرخید. آمون بیدرنگ با او درآمیخت، شیفتگیاش دم به دم فزونی گرفت و شور هوس و اشتیاق خود را در او ریخت. سپس اجازه داد ملکه هیبت ایزدی او را ببیند، و ملکه با دیدن زیبایی آمون که با او نزدیکی کرده بود شادیها کرد. چرا که عشق آمون به بدن او منتقل شده بود. کاخ سراسر از رایحۀ عطر الاهی پر شد. (فان دِ میهروپ، 173)
هاتشِپسوت برای استوارسازی هرچه بیشتر پایههای حکومتش دستور داد نقش او را روی بناهای عمومی در کنار توتموسۀ اول حک کنند و نشان دهند که فرعون با دست خود فرمانروایی را به او هدیه کرده است، چرا که آمون در سروشی از عالم غیب برای فرعون پیشگویی کرده که هاتشِپسوت باید به قدرت برسد. این ادعا هاتشِپسوت را به سرکوبی قوم هیکسوس پیوند میداد که حدود هشتاد سال پیش از آن زمان رخ داده بود. هیکسوسیها مردمانی سامی بودند که برای خود در شهر آواریس در مصر سفلا حکومتی برپا کردند و اندک اندک به فکر گسترش سلطۀ خود به سراسر منطقه افتادند.
این قوم از آهموسه، پادشاه تِبِس (فرمانروایی حدود 1570 تا 1544 پیش از میلاد)، شکست خوردند و از مصر بیرون رانده شدند، رویدادی که سرآغاز دورۀ «پادشاهی نوین» را در مصر رقم زد. تاریخنگاران مصری بعدها همواره از هیکسوسیها (که به آنها «آسیایی» میگفتند) به عنوان ستمگرانی منفور یاد میکردند که به مصر حمله آورده، پرستشگاهها را غارت کرده، و حرمت زیارتگاهها را شکسته بودند. هرچند این ادعاها اغلب گزافهگویی و به دور از واقعیت بود، اما حافظۀ تاریخی مصر نفرتی پابرجا از هیکسوسیها داشت که هاتشِپسوت میتوانست به خوبی از آن بهره برداری کند. در یکی از کتیبههای او میخوانیم:
من آنچه را که ویران شده بود آباد کردم. آنچه را که فروریخته بود از نو برافراشتم، چون آسیاییها در دلتای نیل بر آواریس مسلط شدند، در آن وقت این قومِ بادیهنشین هرچه را که ساخته شده بود برانداختند. حکومت آنان به دور از [خواست] ایزد رع بود و کردارشان نشانی از پیروی از فرمانهای الاهی نداشت که تا زمان سرور من پابرجا ماندهاند. (فان دِ میهروپ، 145).
بدینترتیب هاتشِپسوت با معرفی کردن خود به عنوان جانشین مستقیم آهموسه و با استفاده از محبوبیت و حرمتی که مردم برای این منجی بزرگ مصر قائل بودند، پایههای قدرتش را استوارتر کرد تا توان ایستادگی در برابر مدعیانی را که فکر میکردند زن نمیتواند فرمانروایی کند، داشته باشند. کتیبهها، بناها، و پرستشگاههای پرشماری که به فرمان او ساخته شدند، همگی نشان از اعتلای بیسابقۀ مصر در دوران فرمانروایی او دارند: تا پیش از او هیچ زنی نتوانسته بود در جایگاه فرعون آشکارا حکومت کند.
هاتشِپسوت فرعون
هاتشِپسوت، در راستای سنتهای دیرین فرمانروایی، از سویی دستور ساخت بناهای عظیم، مثل معبد خود در دیر البحری، را داد و از سوی دیگر سپاهیان خود را روانۀ میدانهای نبرد کرد. از چند و چون این نبردها اطلاع روشنی در دست نیست اما به نظر میرسد بیشتر آنها قسمتهایی از سوریه و نوبیه را هدف گرفته بودهاند.
احتمال دارد این نبردها فقط در راستای نقش سنتی فرعون بهعنوان پادشاه جنگجویان صورت گرفته باشند که وظیفه داشت با کشورگشایی به ثروت قلمرو خود اضافه کند، بدینترتیب شاید هاتشِپسوت کاری جز ادامه دادن نبردهای توتموسۀ اول در سوریه و نوبیه نمیکرد (تا به جایگاه خود مشروعیت ببخشد). احتمال دیگر این است که خودِ این سرزمینها تحریککنندۀ اصلی جنگ بوده باشند. نکتۀ دیگر اینکه فرعونهای «پادشاهی نوین»، که عصر امپراتوری دانسته میشد، اهمیت خاصی برای استقرار پایگاههای مخصوص حراست از امنیت مرزهای خود و جلوگیری از تکرار «تهاجم»هایی مانند آن که از هیکسوسیها دیده بودند، قائل میشدند.
هاتشِپسوت همۀ برنامههای ساخت و ساز، نبردها، و سیاستگذاریهای خود را با تکیه بر کمکها و راهنماییهای یکی از درباریان پیش میبرد. این درباری مردی بود به نام سِنِنموت (Senenmut)، که رابطۀ او با ملکه در پردهای از اسرار باقی مانده است. فان دِ میهروپ می نویسد: «او با این که از خاندان برجستهای نبود به مقام بالایی در دربار رسید. تعدادی مجسمه از او در کنار شاهزادهخانم نِفِرو-رع باقی مانده، چون او پیش از به تخت نشستن هاتشِپسوت به پرستاری و آموزگاری شاهزادهخانم گماشته شده بود» (175-174). سِنِنموت معمار بزرگی بود و سرپرستی تمام پروژههای ساختمانی بزرگ هاتشِپسوت، از جمله معبد معروف او در دیر البحری، را برعهده داشت.
این پروژههای عظیم تنها برای بزرگداشت نام هاتشِپسوت و تکریم ایزدان ساخته نمیشدند بلکه برای عدۀ زیادی ایجاد اشتغال میکردند. عظمت و گستردگی ساخت و سازها و زیبایی شکوهمند آنها بر رفاه و آبادانی گواهی میداد. هاتشِپسوت با داشتن اختیار کامل خزانۀ مملکت، از هیچ خرجی برای بزرگی و شکوه این بناها دریغ نمیکرد. بتسی م. برایان، مصرشناس، مینویسد:
هاتشِپسوت در مقام فرمانروا دست به ساخت و سازهایی زد که از حد و اندازۀ کارهای پیشینیان او بسیار فراتر میرفتند. فهرست محوطههایی که توتموسۀ اول و دوم به آنها رسیدگی کردند در مصر علیا گستردهتر بود و شامل کاخهای محبوب فرمانروایان سلسلۀ آهموسی در کُم اُمبو (Kom Ombo)، نِخِن (هیراکُنوپُلیس)، و به خصوص الکاب (Elkab) میشد، هرچند که آرمانت و الفانتین هم بینصیب نمانده بودند... بااینحال، هیچ مکانی به اندازۀ تِبِس مورد توجه هاتشِپسوت نبود. معبد کارناک زیر نظر او گسترش زیادی پیدا کرد و شماری از بزرگان به نظارت بر آن گماشته شدند...از آن جا که کشور در بیشتر سالهای دورۀ بیستسالۀ فرمانروایی او در صلح و آرامش به سر میبرد، هاتشِپسوت فرصت پیدا کرد تا از منابع طبیعی مصر و نیز نوبیه بهرۀ بیشتری بگیرد. طلا در بیابانهای شرقی و جنوب موج میزد؛ معدنهای سنگ قیمتی فعال بودند؛ معدنهای ماسهسنگ جبلالسلسله در شمال اسوان در این زمان تولید جدی خود را آغاز کردند؛ چوب سدر از لِوانت وارد میشد و آبنوس از آفریقا (احتمالن از راه سرزمین پونت در جنوب شرقی مصر که به مرکز تجارت معروف بود). در کتیبههایی که از آن دوران از ملکه و مقامهای ارشد مملکتی بهجا مانده، فهرست این مواد تهیه و موارد کاربری آنها در ساخت و سازها به دقت مشخص شده است. بدون تردید هاتشِپسوت از این داد و ستدها خشنود بود، چون توانسته بود مقدار زیادی هدیههای گرانقدر و کالاهای تجملی به پیشگاه آمون رع هدیه کند. به دستور او تصویری از صحنۀ تقدیم این هدیهها بر دیوار پرستشگاه او در دیر البحری حکاکی شده که کالاهای خارجی وارداتی از پونت را به نمایش در میآورد (شاو 231-229).
هاتشِپسوت موفقیتش در روابط خارجی با پونت (در سومالی کنونی) را بزرگ ترین دستاورد خود به شمار میآورد. هرچند پونت از زمان «پادشاهی میانه» به این سو شریک تجاری مصر محسوب میشد، اما داد و ستد در آن بسیار پرهزینه و زمانبر بود. به همین خاطر، بالا بودن میزان روابط تجاری هاتشِپسوت با پونت میتواند نشانهای از دولتمندی مصر در زمان فرمانروایی او باشد. کتیبهای در کنار تصویر حکاکی شده بر دیوار پرستشگاه او در دیر البحری جزئیاتی از این گونه کالاهای تجملی بهدست میدهد:
بار کشتیها خیلی سنگین بود و همگی آنها انباشته از شگفتیهای سرزمین پونت؛ همهگونه چوب معطر از «سرزمین خدا» (پونت)، پشته پشته صمغ مُر، با درختان سبز مُر، با آبنوس و عاج خالص، با طلای سبز اِمو (Emu)، با چوب دارچین، چوب خِسیت (Khesyt)، بخور ایهموت (Ihmut-incense)، بخور سُنتِر (sonter-incense)، سرمۀ چشم، با انواع بوزینه، میمون و سگ، و با پوست پلنگ جنوب. از ابتدای تشکیل پادشاهی مصر تا آن زمان برای هیچ فرمانروایی این همه خواسته نیامده بود (لوییس، 116).
معبد هاتشِپسوت در دیر البحری تا امروز یکی از دیدنیترین و پربازدیدترین مکانهای مصر است. به نوشتۀ برایِر و هابز: «آثار هنریای که به دستور او پدید آمدند از ظرافت و زیبایی خاصی برخوردار بودند؛ او یکی از شکوهمندترین معبدهای مصری را با تکیه بر دیوارههای صخرهیی بیرون «درۀ شاهان» بنا کرد» (30). معبد او در انتهای سکویی دراز و شیب دار قرار گرفته بود که از کنارۀ رود نیل آغاز میشد و تا حیاط پردرخت مرکزی و حوضهای کوچک آن بالا میرفت تا به ایوان اصلی میرسید. شماری از درختان حیاط را از پونت آورده بودند و این نخستین نمونۀ موفق انتقال تراگیاهیِ درخت از سرزمینی به سرزمین دیگر محسوب میشد.
آثار بهجامانده از این درختان به صورت ردهای فسیلی آنان هنوز در حیاط معبد به چشم میخورد. ایوان پایینی با ردیف ستونها تزئین شده و سکویی شیبدار از این قسمت به ایوان دوم میرود که آن هم بسیار باشکوه است. مجموعهای از مجسمهها، کندهکاریها، و کتیبههای گوناگون زینتبخش این معبد هستند و مدفن هاتشِپسوت در اتاقی است که در دیوارۀ صخرهای که پشت ساختمان را تشکیل میدهد تراشیده شده است. معبد هاتشِپسوت علاقه و توجه فراوان فرعونهای پس از او را به خود جلب کرد، تا جایی که عدۀ هرچه بیشتری از آنها تصمیم گرفتند مدفن خود را در همان نزدیکی بسازند و بدینترتیب سرانجام گورستان باستانی معروف به «درۀ شاهان» بهوجود آمد.
ساخت و سازهای هاتشِپسوت در مقیاسی عظیمتر از همۀ فرعونهای پیش از او انجام شدند و پس از او نیز، بهجز رامسس دوم (1279 تا 1213 پیش از میلاد) هیچ فرعونی با این گستردگی دست به ساخت و ساز نزد. هاتشِپسوت دو ستون اُبلیسک غولآسا در کارناک برافراشت و ستونهای یادمانی دیگری از این دست در جاهای مختلف مصر به فرمان او ساخته شدند. وسعت ساخت و سازهای او در حقیقت چنان بود که امروزه کمتر موزهای در دنیا پیدا میشود که بخش هنر مصری داشته باشد و قطعهای از ساختههای فرعون هاتشِپسوت در آن نباشد.
درگذشت و ناپدیدی
طی دورانی که هاتشِپسوت سرگرم ادارۀ امور مملکت بود، توتموسۀ سوم هم بیکار ننشسته بود. هاتشِپسوت فرماندهی نیروهای نظامی مصر را به او سپرده بود و این احتمال (بهویژه از جانب جیمز هنری برِستِد مصرشناس) مطرح شده که توتموسۀ سوم اگر توانست از دوران فرمانروایی مادرخواندهاش سر سلامت به در ببرد فقط به این خاطر بود که شایستگی خود را در مقام یک فرماندۀ نظامی به اثبات رساند و خود را هم، کم و بیش، از سر راه او دور نگه داشت.
در حدود سال 1457 پیش از میلاد توتموسۀ سوم برای سرکوب شورش قادسیه (در نبرد معروف مگیدو [مجیدو و مجِدو هم نوشتهاند]) به آنجا لشگر کشید. هرچند این لشگرکشی احتمالن با نقشه و به فرمان هاتشِپسوت انجام گرفته بود، بعد از آن نام هاتشِپسوت از تاریخنگاری ها ناپدید شد. تاریخ به تخت نشستن توتموسۀ سوم را تا زمان مرگ پدرش عقب کشیدند و همۀ دستاوردهای زمان فرمانروایی هاتشِپسوت را به او نسبت دادند. زمان و مکان و چگونگی درگذشت هاتشِپسوت تا همین اواخر نامعلوم بود، تا این که زاهی حواس مصرشناس در سال 2006 میلادی تابوت او را به موزۀ قاهره آورد و آزمایشهایی که روی مومیایی هاتشِپسوت انجام گرفتند نشان دادند او در پنجاه و چند سالگی بر اثر عفونت حاصل از یک دندانکشی مرده است.
توتموسۀ سوم در ادامۀ حکمرانی خود پیروزیهای نظامی درخشانی بهدست آورد که نام او را در تاریخ بهعنوان یک فرعون بزرگ معروف به «ناپلئون مصر باستان» به ثبت رساندند. او بعدها دستور داد تمام شواهد مربوط به مادرخواندهاش از بناها و کتیبهها زدوده شود و هیچ نشانی از زمان حکومت او بهجا نماند. سِنِنموت و نِفِرو-رع نیز مدتها پیش از آن مرده بودند و ظاهرن کس دیگری در دربار نمانده بود که قدرت یا تمایل تغییر این حکم را داشته باشد.
برخی خردهشکستههای شواهد وجود هاتشِپسوت را در نزدیکی همان معبد او در دیر البحری دور ریختند، و همین موجب شد که نام او همراه با کتیبههای هیروگلیف داخل معبد در کاوشهای باستانشناسی از دل خاک بیرون بیاید و توجه شامپولیون را به خود جلب کند. درمورد اینکه چرا توتموسۀ سوم میخواست نام هاتشِپسوت از صفحۀ روزگار محو شود نظریههای گوناگونی مطرح شده، ولی شاید محتملترین آنها این باشد که فرعون شدن یک زن خیلی غیرعادی و خلاف سنت بوده است.
مهمترین وظیفۀ یک فرعون حفظ «ماعَت» (هماهنگی، تعادل) بود و وجود یک زن در جایگاهی مردانه این تعادل را در جامعه به شدت بهخطر میانداخت. فرعون باید برای مردم خود برترین الگو را به نمایش میگذاشت و شاید توتموسۀ سوم میترسید زنان دیگری هم بخواهند راه هاتشِپسوت را دنبال کنند و پا جای پای او بگذارند، با این حساب سنت دیرین زیر پا گذاشته میشد که به حکم آن فرمانروایی مصر باید در اختیار مرد باشد و زن مقامی بالاتر از همسر او نمیتواند بهدست بیاورد، طرحی که در اسطورۀ ازلیِ ایزد اُزیریس و همسرش ایزیس درانداخته شده بود. فرهنگ مصر باستان از بسیاری جنبهها به شدت محدود و محافظهکار بود و هیچ ارزشی برای دگرگون کردن سنتها یا دست بردن در آنها قائل نمیشد. یک فرعون زن، هرقدر هم موفق، خارج از حیطۀ تصور قابلپذیرش عموم از یک فرمانروا قرار میگرفت، پس همۀ نشانههای وجود چنین فرعونی را باید از بین میبردند.
بااینهمه، هاتشِپسوت در نهایت مثال زندۀ این باور مصریان شد که مرده آن است که نامش به نکویی، یا اصلن، نبرند. او در سراسر دورۀ «پادشاهی نوین» و تا صدها سال پس از آن از یادها رفته بود. اما وقتی در قرن نوزدهم میلادی شامپولیون نام او را پیدا کرد، و نشانههای وجودش نیز در قرن بیستم در کاوشهای باستانشناسی از دل خاک بیرون آمد، شخصیت تاریخی او بار دیگر به زندگی برگشت تا جایگاه برحق خود را در میان شایستهترین فرعونهای تاریخ مصر از نو احراز کند.